eitaa logo
کانال ایران دیروز، امروز و فردا
150 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
26 فایل
🌴 قرارگاه بسوی ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهداء و الصدیقین شهید آرمان علی وردی در سیزدهم تیرماه سال ۱۳۸۰ در شهر تهران به دنیا آمد. از کودکی با تربیت و هدایت خانواده خصوصا پدر که جانباز شیمیایی بود اهل مسجد و هیات شد و پیوسته پای ثابت برنامه های کانون فرهنگی مسجد امام علی علیه السلام از جمله جلسات قرآن آن بود. ۱۴ سال بیشتر نداشت که به همراه دوستانش در جلسات اخلاق وانس با معارف قرآن و عترت اساتیدی چون حضرت استاد حاج آقای جاودان و جناب استاد حاج آقا میرهاشم حسینی شرکت می کرد . توفیق زیارت عتبات عالیات و کربلای معلی در نوجوانی قسمت او شد. همزمان در ایام تحصیل دبیرستان، مسئول فضاسازی هیأت شباب المهدی می شود. طی دوسال که مراسمات در منزل پدرخانم شهید مدافع حرم عبدالله باقری برگزار می شد آرمان مرتب به امورات هیأت رسیدگی می کرد تا چراغ مجلس سیدالشهداء علیه السلام خاموش نشود. پس از دیپلم در رشته مهندسی عمران پذیرفته شد. اما به دلیل دغدغه های بی شمار فرهنگی و آرمان های والای دینی اش با مشورت بزرگان از دانشگاه انصراف داد و در سال ۱۳۹۹ وارد حوزه علمیه آیت الله مجتهدی ره شد تا در لباس مقدس روحانیت و سربازی امام زمان ارواحنا فداه به اسلام و مکتب ائمه اطهار علیهم السلام و انقلاب اسلامی خدمت کند. او از همان ابتدای طلبگی به خوبی نشان داد که سطح دغدغه ها و آرمان هایش فراتر از درس و حجره نشینی است. به وقت درس، شاگردی با استعداد بود و در مواقع بحران خادمی مخلص و سربازی مطیع. سیل و زلزله بی تابش می کرد. فکر و خیال گرفتاری مردم خواب و خوراک را از او می گرفت ، لباس جهاد به تن می کرد و دل به کوه و بیابان می زد. او می دانست در مواقع ضرورت درس و بحث و تکلیف عوض می شود . آرمان درس و جهاد را به خوبی با هم جمع کرده بود. اینکه تشخیص بدهی در حجره بنشینی یا میان گل و لای سیلاب باشی درسی بود که از مرادش امام خامنه ای گرفته بود. قدر و ارزش اعمال و بزرگی و کوچکی کارها امریست که فقط خدا آن را می داند. و باید که دیده نشویم چون آنکه باید ببیند می بیند . این نکات مهم ، همیشه سرلوحه امور آرمان بود. او می دانست کار باید برای خدا باشد ، بزرگ و کوچکی اش اصلا مهم نیست. برای همین بود که وقتی شب قدر، مهدکودک هیأت احتیاج به نیرو داشت بی درنگ پذیرفت که احیاء آن شب را تا سحر در کنار هیاهوی کودکان سپری کند. اصلا هرجا که کاری بود به دور ازخودنمایی آرمان را می شد آنجا پیدا کرد. خواه کنار چند بچه ی پر سر و صدا باشد، خواه وسط سیلاب و آوار زلزله! ❤️ 🤲
" بسم رب الفاطمــه سلام‌الله‌علیها " 💠 از زبان مادر آرمان: سلام آرمان من. الان دقیقا دو ماه و شانزده روز است که قطعه‌ای از جانم را به خاک سرد سپرده‌ام؛ اما درد نبودنش را نادیده می‌گیرم، بغضم را فرو می‌خورم و لبخند می‌زنم، تا چرخ خانه مثل همیشه بچرخد و زخمی که بر قلب پدر و برادرت نشسته، التیام بگیرد. منتظرم مثل سال قبل، صدایت را از بیرون آشپزخانه بشنوم. بگویی که کارم داری، به زور روی مبل بنشانی‌ام، دستم را ببوسی، یک انگشتر عقیق در دستم بگذاری و در تمنای بهشت، به پایم بیفتی. منتظرم برای روز مادر، سری به من بزنی و من، دوتا چای برای خودم و خودت بریزم و با هم صحبت کنیم. تو هرچه در بهشت دیده‌ای را برای من بگویی و من... من رازهای مادرانه دلم را. یک رازهایی در عالم هست که فهمیدنش، تنها با تجربه ممکن است. هرچقدر بگویی و شرح بدهی، کلمات حائل می‌شوند میان تو و آن راز. مادری هم یکی از آن رازهاست؛ آشکارترین راز پنهان در عالم. شاید برای تو و مردهای دیگر، نامفهوم و پیچیده باشد؛ اما هر دختری از آغاز تولدش، در درون خودش، در وجود خودش حسی مادرانه دارد. هر دختری از بدو تولد یک مادر هم هست؛ حتی اگر هیچ‌وقت بچه‌دار نشود. این حس مادرانه را تو نمی‌فهمی؛ اما حماسی‌ترین حسی‌ست که یک انسان می‌تواند تجربه کند. عجیب نیست که خدا، آسمان و زمین برای یک مادر – حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها – خلق کرده باشد و عجیب نیست اگر بگویم که این مادر، با همان حس حماسی و شورانگیز مادرانه‌اش، راز شب قدر باشد؛ راز شب تعیین سرنوشت هستی. مادری قدرتمندترین نوع عاطفه و پدیده بشری ست. قوی‌تر از عشق، شادی، هیجان، خشم، نفرت، ترس و هرچیز دیگری. اصلا انگار اول مادری بوده و بعد، تمام احساسات و کنش‌ها، دور محور مادرانگی شکل گرفته‌اند. زن‌ها یا بهتر بگویم مادرها، شجاع‌ترین قهرمانان روی زمین‌اند. شجاع‌تر از همه قهرمان‌های شاهنامه و ایلیاد و افسانه‌های باستانی، شجاع‌تر از سلحشوران و جنگاوران بزرگ تاریخ و شجاع‌تر از هر پهلوانی که در محدوده خیال بشر قدم گذاشته. اگر در وجود مردی، بارقه‌هایی از قدرت و شجاعت باشد، سرچشمه آن قدرت و شجاعت را در روح مادرش پیدا می‌کنی؛ همان‌طور که یقین داشته باش مردان بزدل، حاصل تربیت زنانی با روح ضعیف‌اند. وقتی داستان مقاومت و شهادتت به گوشم رسید، از ته دل خدا را شکر کردم که من را از مادران دسته اول قرار داده؛ مادرانی که قدرت روحشان در شجاعت فرزندانشان نمایان می‌شود. راستش را بخواهی، بعد از شهادتت، قدرتی در خودم یافته‌ام که قبلا از وجودش آگاه نبودم؛ قدرتی هزاران برابر شجاعت تو. انگار یک دریای مواجم، یک رود خروشان، یک طوفان بی‌قرار. تو وقتی قدم به دنیا گذاشتی، من را وارد جهان تازه‌ای کردی؛ جهان مادرانگی. و شهادتت هم برای من تولد دوباره بود؛ یک شهود مادرانه. سلام بر تو پسر شهیدم؛ سلام بر تو که با چهره کبود و خونین، سر بر چادر حضرت مادر گذاشتی، سلام بر تو که مایه سرافرازی من در روز محشری، و سلام بر حضرت مادر، که همه مادرها، آینه‌ای هستند برای باز تاباندن نور بی‌نهایتش... . .روز مــادرهای عاشق‌پرور مبارڪ.❤️