#السلام_علیک_یا_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#باز_نشر
تو دستِ مهر فاطمه در آستینی
خود آفتابِ عشقی و سایه نشینی
ای همسر مولا که شأنت هست والا
باید بگوید از تو علامه امینی
چون چارده معصوم جای تو به عرش ست
حالا اگر که چند روزی در زمینی
ام البنینی بود هر کس را که دیدم
باید به تو پس گفت ام المؤمنینی
هر کس ارادت داشت بر تو اینچنین گفت
داغِ غمِ عباس جانت را نبینی
از هر چه ترسیدی سرت آورد دنیا
این بار نوبت بر تو شد ، بستر نشینی
ذکرِ مصیبت را بشیر آغاز چون کرد
گفتی به عالم نیست چون من شرمگینی
او گفت شاه عشق تا باشد سلامت
در علقمه افتاد و خاکی شد جبینی
وقتی که دستانِ گلت از تن جدا شد
خم شد حسین آنجا برای دست چینی
می خواست زهرا را ببیند ، تیر نگذاشت
نگذاشت برخیزد ، عمودِ آهنینی
یک روز گفتی ، فاطمه من را نخوانید
یک روز هم گفتی که امّ بی بنینی
#حامد_آقایی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#باز_نشر
سرم را اگر که به بالا گرفتم
دمم را مدد را ز زهرا گرفتم
در این سایهٔ چادرِ مادر خود
به گردی ، مقامی ز بالا گرفتم
کسا خواندم و گفتم اینی که هستم
شرف را از این خاکِ پاها گرفتم
شرابِ طهورست این عشق و یعنی
که سبقت از امروز و فردا گرفتم
به هر فاطمیه شدم معتقدتر
از این غم تولی ، تبری گرفتم
در آتش نبودم بسوزم ولیکن
رسیدم از این خانه گرما گرفتم
دلم گُر گرفت از درش تا به کوچه
که این سوختن را ز مولا گرفتم
نشستم به کوچه ببینم حسن را
به دندانِ خود آستین را گرفتم
هوایِ خوشم را در این گریه هایم
به زهرا به زهرا به زهرا گرفتم
#حامد_آقایی
#السلام_علیک_یا_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
#الشام_الشام_الشام
#باز_نشر
هلالِ ماه بودن با تو و قدِّ کمان با من
برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من
تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند
بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من
تو سایه سار زینب باش حتی بر روی نیزه
حسینی کردن آزادگان این جهان با من
قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون
بدان بر خاک تیره بردن این دودمان با من
اگر چه آیه هایت را صدای هلهله برده
میان لشگر سرمست ها ، صد دل فغان با من
اگر از نیزه افتادی بیا فورا در آغوشم
بیا تو ، تازیانه خوردن از دست سنان با من
حریف اشک ها و بی قراریَش نخواهم شد
رقیه با تو ، دلداریِ جمع دختران با من
تو هر کس را که می خواهی شفاعت کن ولی بگذار
شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من
#حامد_آقایی