#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
دگر یکسال در پیش تن تو روضه می گیرم
به دور از آب می مانم به دور از سایه می میرم
صدای خنده ات سهم دل من نیست بعد از این
که از این مادری تنها شده گهواره تقدیرم
به خود گفتم که شاید باز گردد قطره ای از تو
از آن وقتی که بالا رفت ، خون تو زمین گیرم
سرت بر روی شانه هم به یک انگشت می افتاد
که تیر از جنگجوی کوفه خوردی طفل بی شیرم
برای گشنگیِ تو عزیزم سیر می گریم
برای تشنگی ات دیگر از این زندگی سیرم
بدان که عمه ات اصرار کرد آبی اگر خوردم
اگر که شیر دارم جان مادر نیست تقصیرم
اگر افتادی از نیزه بیا فورا در آغوشم
کنم دستان خود را باز اگر بگذاشت زنجیرم
#حامد_آقایی
#شب_هفتم_محرم_الحرام
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
گلوی تو عوض آب ، خورده تیر عزیزم
چکیده از لب تو خون به جای شیر عزیزم
رسانده باد فقط بوی آب را به مشامت
که سهم تو به جز این نیست در کویر عزیزم
جوابِ خواهش من را چه زود داد سه شعبه
پس از سه روز تو خوابیده ایی چه دیر عزیزم
نگاه کن به روی خاک ، جای خون گلویت
روان شده عرق شرم در مسیر عزیزم
به احتیاط بمان روی نیزه تا که نیفتی
به هر طریق شده نیزه را بگیر عزیزم
به روی نیزه فقط با صدا مرا بشناسی
رباب می شود از این به بعد پیر عزیزم
#حامد_آقایی
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
تنها نه سه روز آب در خیمه نبود
چون آب نبود خواب در خیمه نبود
اطراف حرم دعای باران می خواند
بی شیر که شد رباب در خیمه نبود
#حامد_آقایی