#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
این بار هم خون ریخت ، اما پشت در نه
آسیب را پس یک نفر زد ، چل نفر نه
آن بی هوا ضربه ، هوای کوچه را داشت
هنگامِ ضربه داد مولا را خبر نه
یک تیغ داد اندازهٔ یک کربلا زخم
خونِ دلی نقش زمین شد خونِ سر نه
تا خانه هر دفعه زمین می خورد می گفت
من را نبیند دخترم با چشم تر نه
در کربلا اما سکینه دید زلفی
در پنجه ای می رفت و گفت آه ای پدر...نه
موئی که زهرا شانه کرد آنجا به هم ریخت
از دست شمر افتاد تن بر خاک ، سر نه
زد بیشتر زد بیشتر زد بیشتر شمر
می گفت در گودال زینب هر قدر نه
#حامد_آقایی
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
گر زخم نشست بر مرادِ زهرا
این بار نبست ان یکاد زهرا
سی سال به ناد فاطمه شد مشغول
سی سال گریست او به یاد زهرا
#حامد_آقایی
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
آن بی قرارِ سالها ، آرام می رفت
معروفِ عالم ، بی کس و بی نام می رفت
دنیا به حال دستهای مهربان سوخت
در خواب خود سائل که بی اطعام می رفت
چشمان عین الله چون بسته شد امشب
اسلام ماند و روح این اسلام می رفت
دفنش شبیه فاطمه شب بود و آن شب
مظلوم پیش همسرِ گمنام می رفت
مولا سفارش کرد زینب را به عباس
زینب اسیر از کربلا تا شام می رفت
آن لحظه که آبی به مذبوحش ندادند
شمشیر زیر حنجر احکام می رفت
#حامد_آقایی