من دیگه اون رقیه ای.mp3
37.31M
دل پر آهه
طفل سه سالهی تو نزدیک یه ماهه
همدم درده
روزای خوبمون دیگه برنمیگرده
🎤 #حسین_ستوده
#️⃣ #زمینه
#️⃣ #حضرت_رقیه
#️⃣ #شب_سوم_محرم
@hamehgimedia
روضه_روز_سوم_۹۳_کف_العباس_علیه_السلام.mp3
11.8M
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
روز سومه
یه کسی آمد پیش پیغمبر،
شکایت کرد از قساوت قلبش
@hamehgimedia
====================
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
روز سومه
یه کسی آمد پیش پیغمبر،
شکایت کرد از قساوت قلبش،
ماهام اگه قساوت قلب داریم
شکایت کنیم
امام به منزله ی اب هست، پدره،
بریم به آقا شکایت کنیم در خواست کنیم
یا رسول الله قلبم قسی شده چه کنم؟
حضرت فرمودند دو کار کن
اَطعِمِ المِسکِین
وَ امسَح رأسَ الیَتِیم
برو یه بچه یتیم پیدا کن
یه دست نوازش رو سرش بکش
قساوت قلبت حل میشه
همین پیغمبر فرمود:
انَّ الیَتیمَ اِذا بَکیٰ
بچه یتیم وقتی گریه کنه
اِهتَزَّ لَهُ العَرش
عرش خدا به لرزه در میاد
و می فرماید
کی این بچه یتیم رو به گریه انداخته
وَ عِزَّتی وَ جَلالِی لا یَسکُتُه اَحَدٌ الّا اَوجَبتُ لَه الجَنَّة
هر کی این بچه یتیم رو ساکت کنه بهشت رو بهش واجب میکنم
امروز بلدی بچه یتیم ساکت کنی یا نه؟
عرش خدا به لرزه افتاد
وقتی این نازدانه ضجه میزد
حسین جان
تو ابوالاَیتامی
امام ابوالاَیتامه
ناله ها و گریه ها و ضجه ها و بی قراریهای ما سیدالشهدا تو مهد و گهواره ی معرفت و محبت و مودتش جوری به آرامش تبدیل کرده که وقتی تو جلسه ی ابی عبدالله میاید دلت نمیخاد زود تموم بشه جلسه، نه تعلق زن و بچه
نه تعلقات دنیا
هیچکدوم عقربه ی دلتو از کربلا و حسین جدا نمیکنه
دیروز وقتی رسید به کربلا 61 خیمه به پا کرد
هر بچه ای رو که با زنی مرتبط بود
مادری داشت کربلا،
این بچه رو تو یه خیمه راهی کرد ،
نوبت که رسید به این دختر،
این دختر مادر نداره ،
حسین اينو نگه داشت برا خودش، سفارششم به زینب کرد
بعضیا نوشتند از همین روز دوم تا روز عاشورا این بچه سجاده ی حسین رو هرروز پهن میکرد،
خیلی عاشق سیدالشهدا ست
هلال بن نافع میگه من بین دو صف لشکر ایستاده بودم یه صحنه ای دیدم خیلی دلم آتش گرفت
فَرَأیتُ جارِیةً صَغیرةً باکیةً
یه نازدانه ای رو دیدم در حالیکه گریه میکرد لباس عربی سیدالشهدا رو گرفته بود
هی میگفت بابا،
اَنا العَطشان
آنقدر به حسین این تشنگي نازدانه فشار آورد
که هلال میگه دیدم
فَبَکی الحُسین
حسینم داره گریه میکنه
هی میگه
الله یَسقِیک
دخترم آرام باش خدا سیرابت میکنه
السلام علیک یا اباعبدالله
حسین
یا صاحب الزمان
امروز نیت ما برا روضه ی این عمه ی سه ساله ات اینه
ان شاءالله حرمش باز بشه
قربون حرم خلوتش برم
ان شاءالله شیعه با نابودی وهابیت بازم بره زیارت این دو عمه جان امام زمان
شما دیگه مقدمه نمیخواید
من فقط برا خودش میگم
ان شاءالله یه زیارت روزی هممون کنه
گفت
بابا
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
همه ی روضه تو همین یه بیته
▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم
▪️که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم
حسین....
▪️چهار انگشت که مردانه و نامحرم بود
▪️پلی از درد زده از دهنم تا گوشم
حسین....
کجا ببرمت؟
اینهمه این نازدانه غصه داره
نیمه شب بلند شد
بزار ساده روضه بخونم
همه قدیمیا، شهدا، امام، همه فیض ببرند..
نیمه شب که بهانهای بابا رو گرفت
گفت عمه الان بابام زیارت کردم
گفت چجوری
سربریده اش توی تشت طلا بود،
هی داشت قران میخوند استغاثه میکرد
الله اکبر...
صندوق دار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دمشقیه،
میگه تو کاخ یزید سر ابیعبدلله تو تشت کنار من بود
یزید هم سرش رو زانوی من خوابش برده بود،
یه مرتبه دیدم این سر بریده توی تشت تکون خورد،
چشماش داره می چرخه
انگار دنبال یه گمشده داره میگرده، چشماشو چرخوند،
این سر گردوند
دیدم تا روبروی محازی خرابه قرار گرفت فقط یه جمله گفت،
صدا زد خواهرم دخترم رو ساکت کن
الله اکبر...
از این سروصدا یزید از خواب بیدار شد، گفت طاهر چه خبره؟
گفتم امیر هر خبری هست از خرابه هست
چون سر داره به سمت خرابه حرف میزنه
نانجیب دستور داد
إرفَعوا إلَیها رَأسَ ابیها...
سر باباش رو براش ببرید...
شنیدیها،
بشنو
شنیدی تو طبق آوردند،
این فقط یه نقل هست
من این نقل رو قبول ندارم چون کلام یزید ادامه داره،
گفت سر رو ببرید اما چجوری به دختر بدید؟
وَ ادفَعوا اِلَیها
این سر رو نه با احترام ،
بلکه این سر رو تو خرابه پرت کردند ...
این سری که بارها از رو نیزه افتاده بود...،
یا صاحب الزمان
اینجوری سر بریده جدت رو آوردند...
حسین..
بگو بگو تا دلت آرام بشه...
حسین...
حسین...
حسین...
▪️بابا بیتو دلم آروم نداره
▪️بابا خیلی رقیه بیقراره
▪️بابای خوبم
اینم مال بچههایی که سالهاست ازشون یاد نمیشه،
بچههایی که هنوز خبری از باباهاشون نیومده
اینم برا اونا بگم
اونا ما رو دعا کنند
شهدای گمنامی که آوردند
زینت مملکت ما هستند و بودند و خواهند بود
چقدر این بچهها چشم به راه بابا موندند هنوز خبری از با باهاشون نیومده
گفت بابا
▪️بیتو دلم آروم نداره
بی بی جان مدد بده...
▪️خیلی رقیه بیقراره
▪️دیگه نمونده راه چاره
▪️کجایی بابا؟
بابا
▪️آتیش گرفته خیمههامون
▪️تار میبینه دیگه نگامون
▪️نمونده گوشواره برامون
▪️کجایی بابا؟