107571_760.mp3
3.62M
.
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥
❣#قرار_شبانہ❣
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِ مُحَمَد وآلِهِ الطاهِرین🕊
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
─┅═ঊঈ🖤ঊঈ═┅─
@hamianekhanevade
رمان 🦋 #خدا_عشق_را_واسطه_کرد
🕯 #فصل_دوم
🌿 #پارت_106
دست پدر یامين روی شانه ی شادی نشست :
- ميخوام همه چيزو بهش بگم .
شادی بلند شد و ناباورانه گفت :
+اما بابا ...
- اما نداره ... باید بدونه ، حقشه .
نادر والا به جای روی تخت نشست :
- حتما یادت هست که وقتی یاسين زنده بود چقدر برای تو دلسوزی کرد ،
چقدر دنبال کارهات بود و حرص می خورد ،
نمی خوام حالتو بد کنم اما یاسين تا آخرش پای تو و کارهات ایستاد حتی
وقتی که ... حتی وقتی که برای اولين بار پای خانواده والا به کلانتری رسيد
و تو از وسط یک پارتی دستگيرشدی ...
پدر یامين انگشت اشارشو به سينش کوبيد
- منِ پدر برای اومدن به کلانتری دودل بودم اما تنها کسی که هيچ شکی
برای حمایت از تو نداشت یاسين بود ،
تو ندیدی ... هيچکس جز من اشکبرادرتو ندید ، شب قبل از اون اتفاق تو حياط خونه شاهد دیدن اشک های یک مَرد بودم ، یاسين برای تو اشک ریخت ، برای اینکه داری مُفت مُفت خودتو به حراج می زاری اشک ریخت ، من همون شب با لرزش شانه های یاسين کمرم خم شد ...
یامين هق می زد و پدرش ادامه داد :
- اینا رو نگفتم که داغ تازه کنم گفتم که بدونی من هم یک پدر بودم و وقتی اون اتفاق برای یاسين افتاد و چند ماه در این بيمارستان بستری بود و آخر هم تمام کرد تنها تو رو مقصر دیدم که در زمان حيات یاسين حتی لحظه ای به فکرش نبودی و مدام آزاراش دادی ...
یامين آرام پرسيد :
+ بعد از مرگ یاسين چی شد
-تا چهلم هيچ کدوم تو حال خودمون نبودیم اما بعد از چهلم همه فهميدند
که من با تو اصلا حرف نمی زنم و حتی جواب حرف های تو رو نمی دم ،
تو هم کم کم متوجه شدی اما درگير خوندن قرآن یاسين بودی چند هفته
ای طول کشيد تا قرآنو تمام کردی و عقایدت تغيير کرد و بعد از اون بود که
به دنبال دلجویی از همه ما افتادی ...
پدر یامين مکثی کرد و به سختی ادامه داد :
- شادی و مادرت تو رو بخشيدن اما من نه ... اون روز برای چندمين بار به
اتاقم اومدی و از من معذرت خواستی و طلب حلاليت کردی ... من اما یک
شرط برای بخشيدن تو گذاشتم ...
یامين بی صبرانه پرسيد :
+ چه شرطی ؟!
-شرطم این بود که برای ادامه تحصيل به کشور ایتاليا بری و اگر بعد از اتمام تحصيلات حجابت تغيير نکرد اعتقاداتت عوض نشد و اونجا مرتکب هيچ خطایی نشدی اونوقت می بخشمت !
یامين شوکه گفت :
+چرا ؟ چرا چنين شرطی گذاشتيد ؟
- چون خانواده دلوکا که از دوستان خانوادگی ما بودند در ایتاليا زندگی می
کردند و من فکر می کردم اگر مدتی از تو دور باشم حس و حال بهتری پيدا
می کنم ...
م پيدا کردید ؟
- چيو ؟
+ حس و حال بهترو ؟
- نه ... نه ... بخدا نه !
پدر یامين از جاش بلند شد و پشت به همه ایستاد
-اگر من رو نبخشی حق داری ... تو اشتباه کردی اما من اشتباه بزرگتری
کردم ...
و از اتاق خارج شد ، اشکی از چشم یامين روی گونه اش افتاد ، کارلو تا به
اینجا که فقط تماشاگر بود جلو آمد و انگشتت را زیر چشم یامين گرفت و
قطره دوم روی انگشت کارلو افتاد ،
همه متعجب به کارلو خيره بودند که یامين با حيرت به فارسی پرسيد :
+ تو کی هستی ؟
پسر ایتاليایی نفهميد یامين چه گفت و شادی به انگليسی برایش ترجمه کرد
، او هم پاسخ داد :
- من کارلو دلوکا هستم .
یامين کمی فکر کرد و اینبار به ایتاليایی گفت :
+ یعنی شما از اعضای خانواده دلوکا هستيد ؟
- بله
✍🏻 #فائزہعبدے
#این_داستان_ادامه_دارد...
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
╔═🦋🕯══════╗
@hamianekhanevade
╚══════🕯🦋═╝
مشاوره | حامیان خانواده 👨👩👧👦
خوشحال میشیم نظرات خودتون و برامون ارسال کنید و شما عزیزان هم بطور مجازی در این مباحثه شرکت کنید
.
#نظرات ارسالی شما همراهان عزیز 👇
سلام خانم جان قبول باشه
اول که خوشحال شدم صدای شما رو شنیدم
دوم در مورد کینه من نمیتونم قبول کنم آدمی که بهم بدی کرده دلم باهاش صاف بشه عین اون آدمی که بهم خوبی کرده
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
@hamianekhanevade
مشاوره | حامیان خانواده 👨👩👧👦
. #نظرات ارسالی شما همراهان عزیز 👇 سلام خانم جان قبول باشه اول که خوشحال شدم صدای شما رو شنیدم دو
پاسخ دوست عزیزمان چیه؟
خوشحال می شویم جواب شما را بدانیم
مشاوره | حامیان خانواده 👨👩👧👦
حجم پایین تر برای کسانی که درخواست داده بودند
جلسه سوم_محرم۹۹.mp3
28.57M
#ما_ملت_امام_حسین_ایم
سخنرانی سرکار خانم #نصیری
محرم ۹۹ #جلسه_سوم
بازخوانی کتاب #فتح_خون به روایت شهید #آوینی
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
@hamianekhanevade
مشاوره | حامیان خانواده 👨👩👧👦
چه جوابی برای این دوست عزیزمون دارید؟
#پاسخ با دقت کاربر گرامی 👇
سلام.
عصرتون بخیر🌺
در جواب دوست عزیزمون که گفتن وجدانم قبول نمیکنه همچین فردی رو ببخشم:
میخام به ایشون بگم که درسته واقعا حق با شماست گاهی بخشیدن همچین افرادی سخته و من خودم بشخصه خیلی در این موقعیت قرار گرفتم.
⁉اما در این مواقع فقط یک معیار رو در ذهنم در نظر میگیرم و اون اینه که اگر من در برابر این فرد کینه به دل داشته باشم و ایشون رو نبخشم اما با کسی که خیلی برام احترام قائله باهاشون رفتار گرم و خوبی داشته باشم آیا هنر کردم؟؟ 🤔🤔
* و یه لحظه بر عکسش رو تصور کنید:
اگر شما به دونفر بطور یکسان بدی کنید ؛ یک نفر همه چیز رو فراموش کنه و عین قبل با شما برخورد کنه و دیگری به شما محل نذاره و برخورد گرمی با شما نداشته باشه.
شما کدوم یکی از این دونفر رو بیشتر دوست دارین و براتون عزیزتر میشن و از رفتارش خوشتون میاد؟؟؟
سختی کار اینجاست که با وجود اینکه از دستشون ناراحتم عمیقا ببخشمشون و خیلی خوب باهاشون برخورد کنم.😌🙃
⚜ اتفاقا بنظر من وجدانمون وقتی ناراحته که همیشه ناراحتی یه نفر رو توی دلمون نگه داریم.چون همین خودش کم کم ممکنه باعث خیلی چیزها و رفتارهای نابجا بشه مثل: بی احترامی و دورویی و ....
🔆 وقتی ببخشیم در عین سختی که داره خدا یک حس شیرینی رو در دل آدم بوجود میاره که تازه متوجه میشیم الان چقدر سبکتریم و وجدانمون راحتتره.😍😍☺☺
به تجربه کردنش می ارزه☺😉🙂🌸🌸