رمان 🦋 #خدا_عشق_را_واسطه_کرد
🕯 #فصل_دوم
🌿 #پارت_101
صدایی از دور اسممو می گفت اما صداش خيلی ضعيف بود ، کم کم صدا
قوی شد :
- یامين ، عزیزم ، یامين ، بيدار شو .
چشمامو باز کردم هستی بود که با چهره مهربان ولی نگران نگاهم می کرد
،
پرسيدم :
+ تو کِی اومدی بيمارستان ؟ یاسين حالش خوبه ؟
وای یاسين ... من خودم دیدم ملحفه سفيد روی جسم نازنينش کشيده شد ،
با دلهره گفتم :
+ هستی تو رو خدا بگو که حال داداشم خوبه ، من مطمئنم دکترا تونستن یاسينو احيا کنن .
هستی بهت زده گفت
-یامين تو حالت خوبه ؟
+ حال من مهم نيست ، حال داداشم مهمتره !
هستی مضطرب بلند شد و از اتاق بيرون رفت ، دست راستم کمی سنگين بود خواستم تکونی بدم که نتونستم انگار در تنگنا قرار داشت ، به دستم نگاه کردم من کِی دستم شکسته بود و خودم خبر نداشتم ؟!
عجيبه من قبل از این بی هوشی دستم سالم بود و حالا داخل گچه !
به دست چپم هم سُرُم وصل بود ، کلا قدرت حرکت نداشتم ، دلم ميخواست از این اتاق لعنتی بيرون برم و از حال یاسين با خبر بشم ، در اتاق باز و مردی با روپوش سفيد وارد شد ، مامان و بابا و شادی و هستی هم با چهره های نگران سراسيمه پشت سر دکتر داخل شدند ،
دکتر بالای سرم ایستاد :
- سلام خانم
+سلام .
- حالت خوبه ؟
+خوبم .
- اسم و فاميليت چيه ؟
+یامين والا .
رو به مامان پرسيد :
+یامين خانم ما چند سالشه ؟
- نزدیک 26.
به ميان حرفشون اومدم :
+ مامان چرا سنمو بالا می بری ؟ من که تازه 23 سالم شده !
به جز دکتر همه شوک زده منو نگاه می کردند ، کلافه گفتم :
مخواهشا به جای این نگاه ها به من بگيد حال یاسين چطوره
دکتر اما رفتارش طبيعی بود :
- حال یاسين برادرت زیاد خوب نيست .
+ یعنی چی ؟
- یعنی این که باید منتظر هر اتفاقی باشيد ، من با دکترش حرف زدم اميد
زیادی نيست .
اشک داخل چشمام جمع شده بود حتی فکر نبود یاسين هم آزارم می داد ،
اما بقيه خيلی عادی فقط نگاه می کردند !
یعنی برای بابا تک پسرش مهم نيست ؟
یعنی مامان مهر مادریش نسبت به یاسين فروکش کرده ؟
یعنی عشق شادی به یاسين هم تمام شد ؟ یعنی هستی تنها دوست روزهای سخت ناراحتی و غم من براش اهميت
نداره
امکان نداره ... دکتر به سمتشون برگشت :
- می دونم باور نمی کنيد اما متاسفانه واقعيت داره ، یاسين هيچ حالش خوب نيست .
یکدفعه ناراحتی در چهره همشون پدیدار شد ، آخی پس باور نمی کردند که یاسين داره از دست می ره ؟
یاسين داره از دست ميره ؟! وای خدای من ... من طاقتشو ندارم ... اگر خدای ناکرده یک تار مو از سر یاسين کم بشه من می ميرم ... مطمئنم !
با بغض پرسيدم :
ممن کِی سُرُمم تمام ميشه ؟ ميخوام برم پيش یاسين .
- نگران نباش ، تا چند دقيقه دیگه تمام ميشه ، عجله هم نکن ، هنوز حالت کاملا خوب نيست ، هر وقت بخوای می تونی یاسينو ببينی .
بعد هم اشاره ای کرد و همگی از اتاق بيرون رفتند ...
***
✍🏻 #فائزہعبدے
#این_داستان_ادامه_دارد...
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
╔═🦋🕯══════╗
@hamianekhanevade
╚══════🕯🦋═╝
رمان 🦋 #خدا_عشق_را_واسطه_کرد
🕯 #فصل_دوم
🌿 #پارت_102
دانای کل :
- گاهی فراموشی در اثر ضربه ایجاد می شود اما دختر شما دچار هيچ ضربه
ای یا تصادفی نشده ،
من فکر می کنم این فراموشی ریشه روانپزشکی داره ، در اسرع وقت یکی
از دوستانم که یک روانپزشک حاذق و ماهر هست خبر می کنم تا یامين رو
معاینه کنه ، اميدوارم آسيب جدی ای ندیده باشه .
بيرون از اتاق دکتر ، در راهرو پسر ایتاليایی که قبلا شماره اتاق را از پدر
یامين پرسيده بود در حالی که دسته گل رُز در دستش بود وارد اتاق یامين
شد ، کارلو در حالی که گل را داخل گلدان می گذاشت سلام کرد ، یامين اما
متعجب گفت :
+ سلام ، شما کی هستيد ؟ من شما رو ميشناسم ؟
- اوه یامين داری با من شوخی می کنی
+من چه شوخی با شما دارم ؟ شما یک ایتاليایی هستيد و من یک ایرانی ،
من از کجا باید شما رو بشناسم ؟
- و به نظرت من از کجا فهميدم که تو ایتاليایی بلدی ؟
م من نمی دونم .
- بزار خودم جوابشو بگم ، چون تو رو می شناسم و می دونم که ایتاليایی
بلدی .
م مهم اینه که من شما رو نميشناسم .
کارلو کلافه دستی به یقه اش کشيد ، نمی دانست در این سه روز بی هوشی دختر ایرانی چه اتفاقی افتاده که دیگر او را نمی شناسد !
نزدیک تخت شد و یامين با ترس عقب رفت و خودش را به تخت چوبی
پشت تخت چسباند ، کارلو دستانش را به حالت تسليم بالا آورد :
- نترس ، قصد آسيب رساندن ندارم .
یامين کمی از حالت انقباض خارج شد و کارلو هم دستانش پایين آمد
-یامين تو یک سال در ایتاليا در خانه من زندگی کردی ، یادت نيست ؟
یامين چشمانش درشت شد ولی کم کم به حالت عادی بازگشت و با حالت
خنده به فارسی گفت :
+من ؟ ایتاليا ؟ زندگی با یک پسر تنها ؟ چشم مامان بابام روشن .
پسر چشم آبی نفهميد یامين چه گفت اما فهميد باورش نشده ، باز می خواست تلاش کند که شادی وارد اتاق شد .
یامين با دیدن شادی گفت :
+شادی ببين این چی ميگه ! ميگه من یک سال در یک خانه تنها باهاش زندگی کردم ، و بعد با صدای بلند خندید و شادی لبخندی تصنعی زد و یامين که خنده اش کمی آرام شده بود ادامه داد :
+فکر کنم چيزی زده عقلشو از دست داده .
شادی کمی به سمت کارلو متمایل شد و آرام به انگليسی زمزمه کرد
+لطفا بيرون منتظر باشيد ، شرایط عادی نيست ، براتون توضيح می دم .
کارلو نمی دانست چه اتفاقی افتاده ولی متوجه اوضاع غير عادی شده بود و
با گام های بلند از اتاق خارج شد ،
با آمدن پدر و مادر یامين به اتاق شادی به آرامی از اتاق بيرون رفت و
چشمش به مرد بی قرار ایتاليایی افتاد ،
چرا احساس می کرد ماندن کارلو در ایران فرای احساس مسئولیت یک
همخانه و همکار ساده است ؟!
به سمت کارلو رفت :
ممن بابت رفتار یامين معذرت می خوام .
- دليلی برای معذرت خواهی وجود نداره ، من فقط ميخوام دليل رفتارشو
بدونم !
+ یامين بخشی از گذشته تا به الان رو فراموش کرده .
کارلو متعجب گفت
-چی ؟ چطور ممکنه ؟ یامين که اتفاق خاصی براش نيافتاده .
+ بله درسته ، اتفاقا دکتر هم همينو گفت ، یامين ضربه ای به سرش وارد
نشده و این فراموشی ریشه روانپزشکی داره ، قراره تا یک ساعت دیگه یک
روانپزشک یامينو ملاقات کنه .
- دقيقا چه قسمتی از زندگيشو فراموش کرده ؟
+ با توجه به صحبت هایی که ازش شنيدیم به نظر می رسه از اون شبی
که یاسين در همين بيمارستان دچار ایست قلبی شد و فوت کرد تا به الان
رو فراموش کرده .
کارلو به دیوار پشت سرش چسبيد ، باور چنين اتفاقی خيلی سخت بود ...
خيلی ...
شادی که حال پسر ایتاليایی را دید شکش به یقين تبدیل شد که یک
احساس عاطفی این وسط وجود دارد ، ناسلامتی کارشناس ارشد روانشناسی
بود
بدون هيچ حرفی کارلو را به حال خودش تنها گذاشت چون می دانست
تنهایی برای این مرد بهتر از هرچيزیست ،
اما سوالی هم فکرش را مشغول کرده بود ... که با حال فعلی یامين ، کارلو
به کشور خودش برمی گرده یا تا بهبود حال یامين در ایران می مونه ؟!
✍🏻 #فائزہعبدے
#این_داستان_ادامه_دارد...
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
╔═🦋🕯══════╗
@hamianekhanevade
╚══════🕯🦋═╝
سلام به همراهان گرامی
💐💐💐💐💐💐💐
راههای ارتباطی با ما و کانال های رسمی ما:
https://instagram.com/hamianekhanevade?igshid=pcbt48b9xgu
پیج اینستاگرام بنیاد حامیان خانواده کاشان
💫💫💫
کانال روابط زناشویی همسرانه ویژه بانوان در پیام رسان ایتا
eitaa.Com/hamsarane_lady
کانال روابط زناشویی همسرانه ویژه بانوان در
پیام رسان تلگرام
t.me/hamsarane_lady
💫💫💫
کانال بنیاد حامیان خانواده کاشان در پیام رسان ایتا
eitaa.Com/hamianekhanevade
کانال بنیاد حامیان خانواده کاشان در پیام رسان
تلگرام
t.me/hamianekhanevade
💫💫💫
کانال روابط زناشویی همسرانه ویژه آقایان در پیام رسان ایتا
eitaa.Com/hamsarane_mr
کانال روابط زناشویی همسرانه ویژه آقایان در
پیام رسان تلگرام
t.me/hamsarane_mr
💫💫💫
کانال دختران فیروزه نشان ها در ایتا
eitaa.Com/firoozeneshan
💫💫💫
eitaa.com/ganjinesoal
کانال گنجینه سوالات
حاوی پرسش های شما و پاسخ های اساتید محترم
『🖤』
درپایانشبدستبرسینهگذاشته
وبهزیارتآقاامامحسینمےرویمـ..❤
اَلسَّلامُعَلَيْكَيااَباعَبْدِاللَّهِ
وَعَلَےالاَْرْواحِالَّتےحَلَّتْبِفِناَّئِكَعَلَيْكَ
مِنّےسَلامُاللَّهِاَبَداًمابَقيتُوَبَقِےاللَّيْلُ
وَالنَّهارُوَلاجَعَلَهُاللَّهُآخِرَالْعَهْدِمِنّےلِزِيارَتِكُم
اَلسَّلامُعَلَےالْحُسَيْنِ
وَعَلےعَلِىِّبْنِالْحُسَيْنِ
وَعَلےاَوْلادِالْحُسَيْنِ
وَعَلےاَصْحابِالْحُسَيْن
آقاجانعرضسلامدربینالحرمینرا روزی همه مان قراربده 🤲
#السلامعلیڪیاصاحبالزمانـ❁
#شببخیرمولایمهربونمـ..🌿
#شبتونحسینےرفقا
هدایت شده از خیریه فضل 🌱
سلام به همراهان گرامی
عرض تسلیت داریم به مناسبت فرا رسیدن ماه عزای سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
✅امروز روز اول سال جدید قمری هست
💢صدقه یکسال تون و کنار بگذارید به نیت سلامتی آقا امام زمان علیه السلام و خانواده خودتون
و از طرفی روز جمعه هم هست
📌ثواب صدقه در روز جمعه دو برابر است
🔸امام صادق(ع):
پدرم میفرمود: در روز جمعه [ثواب] صدقه دو چندان میشود؛ زيرا روز جمعه بر ديگر روزها فضيلت دارد. (ثواب الاعمال،ص۱۸۵)
🔸آیتالله بهجت:
📝 بلا، با صدقه رفع میشود؛ اگرچه محکمِ محکم شده باشد. نه اینکه فقط روایت است که صدقه، دافع بلیات است؛ نخیر، درایت هم هست. میدانیم که از لطف و احسان است که شارع فرموده: «إِسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة»(یعنی روزی را با صدقه نازل کنید). (گوهرهای حکیمانه، ص١٣٧)
موسسه خیریه فضل (صندوق نیکوکاری کوثر ) شماره ثبت 128
با مسئولیت خانم نصیری
☘☘شماره کارت:
۵۰۴۱۷۲۷۰۱۰۰۷۸۲۷۵
☘☘شماره حساب شبا جهت واریز وجه
۵۰۰۷۰۰۰۳۸۸۰۰۲۲۳۴۹۷۴۵۶۰۰۱
💐💐💐💐
کانال دست های مهربانی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@dastemehrbani
صفحه-031.mp3
923.2K
#ہࢪ_ࢪۅز_ݕٵ_ڨࢪٵن🦋
💠صفحه 31
💠 #بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
•••••••••••••••••••••••••••••
@hamianekhanevade