eitaa logo
کانال حمید کثیری
191.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
737 ویدیو
13 فایل
دغدغه خانواده و #تربیت داریم ... موسس استارتاپ TarbiApp ➡️ Tarbiapp.com ⬅️ اینجا #مدرسه_والدین هست، جایی که قراره اول خودمون رو تربیت کنیم ✋ راه ارتباطی 👇 @hamid_kasiri
مشاهده در ایتا
دانلود
9.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت شنیدنی اولین خادم زن ایرانی حرم حضرت عباس (ع) از بازدید سرزده حاج قاسم ... حتما بشنویم. به یاد قدم برداریم ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
کفن کنید مرا رو به قبله‌ حرمش ... الحمدلله 🤲
نجف آمدید؛ شرایط‌تان اجازه داد؛ مزار جناب کمیل مشرف بشید؛ اگر کوفه مشرف شدید؛ مزار جناب میثم تمّار رو از دست ندید ... اَلسَّلامُ‏ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللَّهِ ... @hamidkasiri_ir
مسجد حنانه ... جایی که سر مبارک امام حسین علیه السلام یک شب در آنجا بوده. پیاده از مزار جناب کمیل ۱۰ دقیقه فاصله داره. آدرس https://nshn.ir/rb_7Vw2ACoyG پی‌نوشت: برنامه سفرتون رو تغییر ندید ولی اگر قصد زیارت داشتید، می‌تونید اینجاها هم مشرف بشید. @hamidkasiri_ir
کانال حمید کثیری
برنامه‌ی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش، علیرضا کاظمی را می‌توانید در اینجا بخوانید خودم هنوز نخواندم
👈 آموزش و پرورش در شعار همیشه رأس همه امور بوده، اما در عمل بچه سرراهی است! 👈 کاش می‌دانستیم برنامه وزیر برای کلاس‌های ۴۵ نفره چیست؟ برنامه ایشان برای معوقه معلمین چیست؟ برنامه ایشان برای کمبود معلمی که در ابتدای سال خودش را نشان خواهد داد چیست؟ برنامه ایشان برای افزایش ظرفیت دانشگاه فرهنگیان چیست؟ برنامه ایشان ... 👈 برخلاف تصور حکمرانان! آموزش و پرورش یکی از جاهایی است که مردم به صورت روزمره با آن درگیر هستند و عملکرد شما را با آن مقایسه خواهند کرد. اگر به فکر خودتان هم هستید باید آ.پ را جدی بگیرید ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
داستان یک عکس کنار حرم امیرالمومنین ... بخوانید 👇
کانال حمید کثیری
داستان یک عکس کنار حرم امیرالمومنین ... بخوانید 👇
شب نخوابیده بودیم حدود ساعت ۷.۰۰ صبح رسیدیم چون با خانواده بودم و بچه کوچک همراه‌مون بود، از قبل هماهنگ کرده بودم که چند ساعتی که در نجف هستیم، مشکل اسکان نداشته باشیم. می‌خواستم وسایل‌مان را منزل یک دوستِ تا دیروز نادیده بگذارم و برویم حرم امیرالمومنین. وقتی رسیدیم نجف، مستقیم رفتیم به سمت خانه او. خانه‌ها در عراق پلاک ندارند. از روی لوکیشن، درب یکی از خانه‌ها را زدیم، در را باز نکردند. درب خانه کناری را زدیم، باز کرد و گفت چنین کسی در این اطراف زندگی نمی‌کند! تماس گرفتم، پاسخ نداد ... با وسایل و سه کودک، حرکت کردیم به سمت حرم امیرالمومنین. بچه‌ها خسته بودند و هوا هم رو به گرمی می‌رفت ... ۳۰ دقیقه بعد، روبروی باب القبله بودیم. حرم امیرالمومنین ... اینجا فرق می‌کند؛ با همه عالم فرق می‌کند؛ است؛ با حال خوش به سمتش می‌روی و وقتی می‌رسی انگار دنیا را به تو داده‌اند. قدم‌هایمان بی‌اختیار تندتر شده بودند ... نزدیک ورودی باب‌القبله، صف بلندی بود. فکر کردم از آنجا ترافیک است و خیابان قفل شده. از خانمم خواستم گوشه‌ای بنشیند تا من به زیارت بروم و برگردم. با علی که ۵ ساله است و محمد سجادِ ۸ ماهه، همانجا ماند. من و محمد حسینِ ۹ ساله رفتیم. چند قدم جلوتر دیدیم راه باز شد. رفتیم زیارت امیر موحدان ... نیم ساعت بعد برگشتیم. محمد حسین برای مامان از حرم مولی آب آورده بود. وقتی رسیدیم، علی از خستگی خوابش برده بود. آرام‌ترین خوابِ ممکن، کنار خانه پدری ... محمد سجاد را گرفتم تا همسرم به زیارت برود. رویم را یک دقیقه برگردانم، محمد حسین هم مثل علی به خواب رفت ... مغازه اسباب‌بازی‌فروشی کنارمان، پنکه‌اش را سمت بچه‌ها چرخاند و بعد پتویی زیر سر علی گذاشت. بچه‌ها بی‌خبر از همه جا خواب خوابِ بودند. همسرم نیم ساعت بعد برگشت. بچه‌ها را بیدار کردیم که برویم؛ همین نیم ساعت؛ بهترین خواب زندگی‌شان شده بود؛ سردماغ و سر کِیف شده بودند ... باورش سخت بود؛ اینجا بودیم، نجــــــــف، خانه پدری ... غرق در محبت امیرالمومنین ... بچه‌ها؛ در حال ساخت یکی از شیرین‌ترین خاطرات زندگی‌شان هستند؛ در حال چشیدن نیمچه سختی با طعم محبت و دوست داشتنِ پدر واقعی؛ بچه‌ها؛ در حال سریع‌تر بزرگ شدن‌اند ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4