کانال حمید کثیری
رفتیم از سمت خیابون جشنواره، یه موکت، یه تلویزیون و یه میز تلویزیون برداشتیم، بعد اومدیم سمت سبلان یه چند تا سبد غذایی برداشتیم، از اونجا راه افتادیم اومدیم سمت منیریه!
تقریباً نیم ساعت تو راه بودیم. ساعت حدود شش شده بود. این بار یه ذره فنیتر عمل کردیم، یه سری وسایل بازی دستهجمعی برای بچهها خریدیم. (دفعههای قبل اکثر وسایلی که خریدیم برای بازیهای انفرادی بودن)
این بار دو تا تیر دروازه برای گل کوچیک با یه توپ نسبتاً خوب سایز هندبالی، یه تور و توپ والیبال، دو تا بشقاب پرنده خیلی خوب، یه حلقه، چند تا عروسک و چند تا خورده ریز خریدیم. یه خورده خریدامون البته پسرونه بود که طبیعیه، چون دو تا پسر رفته بودیم خرید 😉
از اونجا رفتیم سمت اتوبان محلاتی، پنج تا فرش دوزاده متری و دویست تا غذا و افطاری برداشتیم. بعدش رفتیم سمت خونهی ما، خانووم بچهها رو برداشتیم و دستهجمعی راه افتادیم. یعنی من و خانووم و یه پسر چهار سال و خوردهای با یه پسر چهار ماهه ...
یکی دیگه از بچهها هم با خانمش از سمت لویزان صد تا غذای دیگه برداشت و راه افتاد.
رفتیم سمت یکی از روستاهای اطراف بهشت زهرا سلاماللهعلیها
چند تا از دوستامون با خانواده از قبل اونجا بودن و هماهنگیها رو انجام داده بودن. یه دختر کوچولوی یک ساله و یه پسر ده ساله هم باهامون بودن. اینجا رو خود ما بار دومه توی این چند روز داریم میایم
یه جمعیت صد و پنجاه نفرهی باصفا که حدود پنجاه تاشون بچه بودن. چه بچههایی، دستکاری نشده، فطرتهای دست نخورده، ماهِ ماهِ ماه ...
یکی از رفقامونم بود که #وان_مَن_کمپانی عمل میکرد! یه تنه همه کار میکرد، از کار یدی بگیر تا کار فکریِ استراتژیک، تا سخنرانی، مجریگری، بازی با بچهها و ...
روزهای تعطیل میشه خونه موند و استراحت کرد، میشهام #خانوادگی رفت تو یه منطقه محروم و ...
پینوشت۱: عکس مال همین دیشب و دورهمی دم افطارمونه
پینوشت۲: نکات و موارد بهداشتی و ایمنی کاملاً رعایت شد، کمااینکه در طول شصت روز گذشته که درگیر کار بودیم، انجام میشد
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4