🕊
بسم رب
همون اوایل ازدواجمون بهش گفتم:
_ببین آقاحمیدرضا! انتظار نداشته باش جلوی من بخوری زمین
من دستتو بگیرم ها!
منم میشینم کنارت میخندم...
یه بار توی خونه دویدم دنبالش تا بهش آب بپاشم
آب ریخت روی زمین و
پاهاش رفت روی آب ها،
سر خورد و افتاد روی زمین
خودش خنده اش گرفته بود...
ولی من
اصلا نمیدونم چرا به گریه افتادم!
نه اینکه من باعث افتادنش شده بودم ها ،نه!
اینکه کوه زندگیت جلوت زمین بخوره...
نشستم کنارش و گفتم :
دیگه هیچ وقت جلوی من زمین نخور!
تا مدت ها بعد شهادتش فکر میکردم موقع شهادت، بیرون از ماشین ایستاده بوده ...
دائم با خودم زمین خوردنش رو تصور میکردم و میسوختم...
بعدا فهمیدم داخل ماشین بوده...
انگار خیالم راحت شد که زمین نخورده...
زمین خوردن مردها خیلی سنگینه...
خیلی سنگین...
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
به قلم همسر #شهید_حمیدرضا_باب_الخانی
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
❥ @Hamidreza_babalkhanii
کانالی با محوریت همسران شهدا