کانال شهید حمید رضا باب الخانی
🕊 “بسم رب امروز از عاشقانه های شهدا زیاد شنیدیم هر چند زیادش هم کمه😊 ولی بیاید یه خاطره متفاوت به
🕊
.... ادامه پست قبل....
بعد از عروسی موقع برگشتن از تالار
این اهنگ رو اولین بار توی ماشین عروسیمون شنیدم...
چه صاف و ساده شروع شد
چه عاشقونه و زیبا
حکایت دوتا عاشق
حکایت دو تا دریا
...
ولی عروس خیلی ناراحت بود و هی به گوش داماد غر میزد که چرا به فلانی شاباش ندادی!؟(البته الحمدالله عروسی بدون فعل حرام بود و شاباش ها هم محض دلخوشی بود)
داماد هم خیلی مصمم میگفت:دلم نمیخواست بدم!!!
در حالیکه میدونست اون شخص برای عروس خیلی قابل احترامه
و عروس خیلی دوستش داره...
واین جریان اولین دلخوری بود...
اخریش هم نبود!
بماند که داماد با اینکه میدونست عروس ، عروس کشون دوست داره پاش رو گذاشت روی گاز و بقیه جاموندن!
البته چندتایی که خیلی پیگیر بودن دنبالمون اومدند!
و بماند که بعد از رفتن به گلستان شهدا وقتی رسیدن به آشیونه ی خودشون و مهمون ها دم در منتظر بودن ....
یه بنده خدایی فشفشه رو طوری زد که صاف برگشت توی سر عروس... و عروس که عقب عقبکی میرفت نزدیک بود
بره توی اسفند دان که در حال جلز ولز کردن بود!!!😕
خلاصه که این دلخوری ها
هرچند جدی نبودند، ولی بودن
هرچند اجازه نمیدادیم کهنه و موندگار بشه اما پیش می اومد!
پس
یادمون باشه که زندگی مسابقه است وکسی برنده میشه که گذشت بیشتری داشته باشه،درست مثل آقا داماد این قصه که عاقبت بخیر ابدی شد....🍃
اینجا ورودی گلستان شهدای اصفهانه
#عاشقانه_متفاوت_شهدا
✍به قلم همسر #شهید_حمیدرضا_باب_الخانی🌹
ڪانال رسمی
#شهید_حمیدرضا_باب_الخانی
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
❥ @Hamidreza_babalkhanii