هدایت شده از کراسی - اخبار علمی حوزه
🔔همایش مجازی طلایه داران تبلیغ
دوره آنلاین محتوای تبلیغی
ویژه محرم الحرام۱۴۴۲
📚موضوع: " تحول خواهی و عبور از دوران غرب گرایی"
با حضور:
👤حجت الاسلام پناهیان
زمان:
🗓دوشنبه ۲۷ مرداد
⏰ساعت ۹ الی ۱۱
✅✅جهت استفاده از بسته های انلاین به سامانه آموزش مجازی مبشران به آدرس
https://mobasheran.org/
مراجعه کنید.
اداره اعزام مبلغین سازمان تبلیغات اسلامی و اداره کل آموزش سازمان تبلیغات اسلامی
📞شماره تماس پشتیبانی:
۰۹۹۰۶۴۸۹۰۱۸
۰۲۵۳۲۹۰۹۵۱۰
#تبلیغ
#محرم
@Karasy
پارسال که برای اربعین رفته بودم وقتی شبانه از کربلا داشتم برمیگشتم ایران این مداحی زیبا رو توی یه موکب گذاشته بودن. از بس دلم رو برد برگشتم و به زحمت ازشون گرفتم.
از اون موقع تا الآن صدها بار گوشش دادم به طوری که علاوه بر خودم بچههامم خیلی از جاهاشو حفظن.
وقتی بحث کرونا مطرح شد (زمستان پارسال) بیشتر گوشش دادم و انگار زبان حال منه.
از همون موقع مث خیلیا نگران اربعین بودم و این جوری که بوش میآد و عاشورا هم کربلا ممنوع الورود شده انگار تمام غم عالم توی دلمونه😭
🤲خدایا اربعین از کربلا محروممون نکن.
😭السلام علیک یا أباعبدالله الحسین
#اربعین #محرم #کرونا #کربلا #بین_الحرمین #نجف #پیاده_روی #غم
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
Al Esraa Media / الإسراء ميدياريح الدموع - محمد الجنامي و محمد فصولي الكربلائي.mp3
زمان:
حجم:
6.03M
⚫️ مداحی عربی فارسی بسیار زیبا و جذاب
💠 «ریح الدموع» «نسیم اشک»
👥📢 مداحان: محمد الجنامي و محمد فصولي الکربلائي
😭مشکی میپوشم گرم چاووشم
😭یاد ششگوشهام دوستت دارم
😭ای اصل ایمان ای جان جانان
😭ای عشق بیپایان دوستت دارم
😭کاری کن تسلای قلب مادرت باشم
😭امسالم مث هر سال آقا نوکرت باشم
😭روز و شب پریشون جسم بیسرت باشم
😭نزدیک غمت ماه ماتمت
😭امسالم الهی که محرم رو ببینم
😭بیتابم حسین اربابم حسین
😭از حالا به فکر کربلا و اربعینم
😭کاشکی اربعین با دست ساقی
😭مهمونم کنی چای عراقی محبوبي حسین
👌بسیار دلنشین
از دست ندید
#محرم #اربعین #ریح_الدموع #محمد_الجنامي #محمد_فصولي_الکربلائي
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
859.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥| امام خامنهای: پس گرفتن اسرا از صدام، یک نصرت الهی بود.
🗓۲۶ مرداد، سیاُمین سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی
#پایان_جنگ #آزادی_اسرا #آزادگان #بازگشت_غرورآفرین #امام_خامنه_ای #مدیون #شهدای_اسارت
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
⭕️ یکی از روشهایی که دشمن اخیرا آن را مجددا در فضای مجازی و با قدرت زیادی فعال کرده است : ساخت اکانتهای با ظاهر انقلابی اما محتوای نا امیدانه و ضد امنیت کشور است...
دستور کار این اکانتها مشخص است: نا امید کردن مردم ، القای فساد سیستماتیک، ایجاد ترس از دشمن، بزرگ نمایی قدرت دشمن
👤 امــین نیــــکْدِل
@TWTenghelabi
این عکس مراسم امشب هیأت «محسنیهی کربلائیهای قم» هست. در همان مکانی که هیأت «لواء الزینب» برگزار میشود.
هیچ نشانهای از رعایت دستورالعملهای بهداشتی در این هیأت مشاهده نمیشود.
اگر «کربلاییهای مقیم قم» مُعَرِف حضور مخاطبین باشد، حتماً باید بدانید مدیریت این جماعت با جریان شیرازی هست.
جریان شیرازی در همین ایام کرونا از طریق مؤسسه حضرت ام البنین(س) در خیابان عماریاسر که توسط همین کربلاییهای مقیم قم مدیریت میشود، بستههای تبلیغی - معیشتی شان را پخش کردند.
مسجد حضرت زین العابدین (ع) در خیابان ارم مأمن این جماعت شده. مسؤولین خواب تشریف دارند!!!
اون ۶۰۰۰ بازرسی که گذاشته بودید طرف این هیأتها نمیروند؟ فقط هیأتهای انقلابی باید تعطیل شود؟
#تشیع_انگلیسی
♨️اخبار داغ روحانیت
♨️ @khabarehowzeh
1.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلیترین وظیفهی امروز ما چیست؟
پاسخ را از زبان رهبر انقلاب بشنوید...
@Bisimchimedia
😈خاخام اسرائیلی در جمع هزاران زن صهیونیست:
😎دست کم ۱۲ فرزند به دنیا بیاورید و از وسایل جلوگیری از بارداری استفاده نکنید و حتی بعد از ۴۰ سالگی نیز برای به دنیا آوردن فرزند تلاش کنید💪
🌸#گلهای_بهشتی🌸🚼🚹🚼🚹🚼
🌸 #فرزندبیشتر 🌸🚼🚹🚼🚹🚼
@farzandebishtar
هدایت شده از
امام زادگان عشق
ketabrah.ir07.05.mp3
زمان:
حجم:
11.97M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#کتاب_صوتی
#آب_هرگز_نمی_میرد
تاریخ شفاهی #دفاع_مقدس
روایت خاطرات
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_میرزا_محمد_سلگی
قسمت # سی و ششم
#فصل_هفتم
✍ # کامیون سوخته
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر صلوات ، #بلامانع است .
🍃🌷🍃🕊🍃🌷🕊🍃🌷
امام زادگان عشق. محله زینبیه
🌷🍃🕊🌷🍃🕊🌷🍃
هدایت شده از یا ربّ 🤲
❤اللهم عجل لولیک الفرج ❤
کفران نعمت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مَگیر.
ما ترک طاعت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
ما جُرم بی حد کرده ایم،
بر نفس خود بد کرده ایم،
آری جسارت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
ای وجه رَبَّ العٰالَميِن،
دلتنگی ما را ببین،
خود را ملامت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
ای صاحب فلک نجات،
سرچشمه آب حیات،
دل را به نامت کرده ایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
حال و هوای شهر ما،
دیگر هوای روضه نیست،
آری جنایت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
عبدو غُلامت می شویم،
سرمست نامت می شویم،
هر صبح سلامت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
ای فخر شاهان جهان،
جاروکشی در صحن تان،
میل زیارت کرده ایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
ای باعث بود و نبود ،
بی مهرتان ما را چه سود؟
عرض ارادت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
آقا در این شهر شلوغ،
دور از فضای روضه ها،
احساس غربت کرده ایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
در پای این بزم عزا،
با دوستان با صفا،
عُمری رفاقت کردیم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
بی روضه ها افسرده ایم،
چون لاله ای پژمُرده ایم،
میل ضیافت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
عالَم همه دشمن ولی،
آقا کنار نامتان،
احساس عِزَّت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
وقتی *مُحَرَّم* می رسد،
بر جان ما غم می رسد،
عادت به هیئت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
ای شاه بانوی دمشق،
بی رونق است بازار عشق،
ما استعانت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
با کاروان کربلا ،
از کوفه تا شام بلا،
شرح اسارت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
از کوچه ها بازارها،
با آن همه آزار ها.
غَم را روایت کرده ایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
از سنگها ، دشنام ها ،
از شعله ها ، از بامها ،
ذکر مصیبت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
آقا به جان مادرت،
ما را مرانی از درت،
هر چند غفلت کردهایم،
از ما *مُحَرَّم* را مگیر/
❤ اَللّهُمَّ عَجّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ❤
هدایت شده از یا زهرا سلام الله🌷
يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل
كار ميرفتم.
يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي
بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا
مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد.
بيمقدمه سلام كرد و گفت: ميخواهم بروم بيمارستان ... من
پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان
كجاست؟
گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را
ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي
عقب بود.اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد
گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟
گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد.
تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم.
خيلي تشكر كرد و پياده شد.
من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين
وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من
ببينند و...
چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه
يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار
ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم.
همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري
از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد!
توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهراً او خوب مرا ميشناخت!
شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟
خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير.
گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف
كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم.
گفتم: بله، حال شما خوبه؟
رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبود كه يك خانم
غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود.
ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه
سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم.
گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه
هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟
ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد.گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم.
گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از
مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از
همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده
و منتظر شما هستم.
گفتم: با من چه كار داريد؟
گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در
موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني
من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب
خداوند را چه بدهم؟!
درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده
معتقد بزرگ شده ام.
يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر
كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم.
من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام
كارهاي گذشته ام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم،
تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم!
ً من كاملا مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما،
ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم!
دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان
نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود.
اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه
كارهاي گذشته را تكرار نكنم.
يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول
ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي
زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟
گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در
زندگي ام وارد نكنم.
حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از
من راضي هستند و...
آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان
هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي!
وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و
چهرهاي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟!
با لباسهاي تنگ و نامناسب و آرايش و موهاي رنگ شده و بدون
حجاب صحيح از خانه بيرون ميآمدي، اين تعداد از مردان، با ديدن
شما دچار مشكلات مختلف شدند.
بسياري از آنها همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلاف
بين زن و شوهرها شدي. برخي از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما
بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و...
ُ گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ ميكردند و نگاه نميكردند.
به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت
ميكردي و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهي براي شما
نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه
چشمانتان را حفظ ك