🔷 یادمون می مونه بچه #هیئتی ها، #طلبه ها، #بسیجی ها، #مومن ها توی سختی و بلای #کرونا کجا بودن
#سلبریتی های مدعی #کنار_مردم بودن کجا بودن و چه راهکارایی به جای #کمک میدادن!
#چالش_رقص #بازیگر #بازیگران #رشت #قم #آخوند #ملا #شیراز #امین_زندگانی #امیر_نوری #سینما #هنرمندان #طلاب #خاطره #یادگاری #مردم #وزارت_بهداشت #پرستاران #پزشکان #یاری #دلقک #رقص
👉 @roshangarii 🚩
هدایت شده از 💚🌦 حسنات 🌦💚
‼️شعری انتقادی در وصف حال و روز برخی از طلاب‼️
مرا مغنیاللبیبی بود روزی
فقاهت را امیدی بود روزی
چرا موج فتن در ما اثر کرد
مطولهای ما را مختصر کرد
معالم نردبان آسمان بود
چراغ راه استنباطیان بود
چرا برداشتند این نردبان را
چرا بستند راه آسمان را
کتاب علم را تلخیص کردند
به ما بیچارگان تدریس کردند
صرف میر و امثله یادش بخیر
صیغههای مشکله یادش بخیر
حجرهی تاریک و تنگی داشتیم
سفرهی بی آب و رنگی داشتیم
بحث، ما را عاشق خود کرده بود
لمعه ما را لایق خود کرده بود
نفرت از هر خودستایی داشتیم
خلق و خوی روستایی داشتیم
راه و رسم بندگی یادش بخیر
روزگار سادگی یادش بخیر
درد مرشد داشتن کمرنگ شد
قلب برخی بهر منصب تنگ شد
گر ز ارزشهای خود غفلت کنیم
خویش را بیارج و بیقیمت کنیم
ما کجا آسایش و آسودگی
ما کجا دنیا و این آلودگی
هر که از جا برنخیزد مرد نیست
هر که از میدان گریزد مرد نیست
کجا رفت آیین صوم و سکوت
ابوحمزه خواندن هنگام قنوت
کجایند مردان شب زندهدار
خدایان اخلاص و علم و وقار
ما به بزم علم نامحرم شدیم
زهر نوشیدیم و بیمرهم شدیم
بس که بر خوان شکم بنشستهایم
شاهراه علم بر خود بستهایم
ما که سنگ علم بر سر میزنیم
در سراب «نمره» پرپر میزنیم
به نام امتحان معتاد گشتیم
سراغ علم در خرداد گشتیم
خدایا دارم از شورا گلایه
شده این حوزهها عین اداره
چرا پنجشنبهها تعطیل هستیم؟
چنین شد راه بر تحصیل بستیم
به حوزه این همه تعطیل ننگ است
الاغ درس و تحصیلات لنگ است
اگر چه سالها در حوزه هستیم
هنوز اندر خم یک کوچه هستیم
ز بهر نمره ما تحصیل کردیم
تجمل را به خود تحمیل کردیم
خداوندا چه علم است این چه علم است؟
که بهر نمره و پاس دو ترم است!
ما به خورد و خواب عادت کردهایم
تکیه بر آرنج راحت کردهایم
غم برای نوع عنوان میخوریم
غصهی آب و غم نان میخوریم
گفت عالم در کجا گردد هلاک
گفتمش در لقمههای شبههناک
شبههخوارانند بیسوز و گداز
بینصیب از لذت راز و نیاز
میکنم در عالم آن روز سیر
یاد آن طلاب باهمت بخیر
عادت هر روزشان ایثار بود
قلبشان از نور حق سرشار بود
از چه رو ما خودفریبی میکنیم
با هم احساس غریبی میکنیم
شیوهی همسایگی در پیش بود
حرفهاشان واقعاً بینیش بود
ما چرا این راه را گم کردهایم
اکثراً در نمره دربست بردهایم
نمرهها ما را اسیر خویش کرد
خلق را یکباره بیتشویش کرد
طفل تحقیق و تعلم خار شد
بحث کردن از عقاید عار شد
از حضور عالمان دین جدا
شد لباس پاک روحانی دو تا
ساعتی از روز را روحانیاند
ساعتی دیگر کت و شلواریند
خلق را در اشتباه انداختند
عزت خود را به چاه انداختند
شده اصل ملاک درس ما بیست
ز درس شیخ طوسیها خبر نیست
ز مرشدهای رهرو کم خبر هست
که دستورات بعضی کماثر است
خداوندا چه درد است این چه درد است؟
که فولاد دلم را آب کرده است
مرا ای دوست، درد طـَلْبگی کشت
چه درد است این، مرا شرمندگی کشت
شأن ما بالاتر از این حرفهاست
عزت یک حوزه فوق جملههاست
ما که باید صاف و مولایی شویم
ننگمان باشد که دنیایی شویم
اللهم اجعل عواقب أمورنا خیراً
#طلبگی #خاطره #انحراف
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇮🇷
#خاطره
گفتم: حاجی قبول باشه. گفت: «خدا قبول کنه انشاءاللّه.» نگاهم کرد. گفت: ابراهیم! نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم. حاجآقا شما همه نمازهاتون قبوله. قصهاش فرق میکرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا او برسد وقت اذان شد. حاجی به نماز ایستاد. میگفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پس از نماز در سجده گفت: خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.
📚 سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص۱۰۹
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
🔻🔻🔻خاطره یک زایمان از زهرا عباسی 👇🏻
دو شب مانده بود به شب قدر که من که کشیک شب بودم. تقریباً آخرای شب بود که زایمان داشتند. زایمان انجام شد. آوردیمش تا بند نافشم بزنیم و شروع به گریه کرد اما کمی آپنه داشت و تنفس جالبی نداشت. با وجود زایمان خوب و نبودِ مورد اما این اتفاق افتاد.
به متخصص اطفال خبر دادیم تا ببینیم دستور و تجویز چیه و بیاد و بچه رو ببینه
که ...
تا دکتر بیاد من مشغول شمارش تنفس و ثبت ضربان قلب و ... اینا شدم، یه دفعه حین گریه بچه چشمم داخل دهانش افتاد دیدم ای داد بیداد شکاف کام داره.
دیگه مطمئن شدیم خبریه. وقتی دکتر اطفال اومد آروم بهش گفتیم که مادر نشنوه.
مادر یک خانم ۲۳ ساله جوان بود با یه همسر مهربان و این آقا کوچولو بچه اولش بود تمام سونو و آزمایش هاشم سالم بود وفامیلم نبودند.
یعنی من یادم نمیره وقتی مامان تا حدودی متوجه شد زار میزدا.
فکر کنم هممون یواشکی گریه میکردیم باهاش.
هیچ وقت واکنش همسرش یادمنمیره. بعد بخیه و ... اومد که بره خدمات، مادر و همسرش را صدا زد.
این دو تا زن و شوهر همو بغل کردن و گریه، اما آقا مدام دلداری میداد.
بچه بستری شد طبقه بالا بخش نوزادان و وارد دستگاه شد.
دکتر گفت این بچه جون نداره. ببینیم چی میشه. اون شب که منتقل شد گویا دوبار دیسترس تنفسی شده بود تو دستگاه و حالش خوب نبود.
همه میگفتن این بچه میره.
خلاصه ۴ روز بعد با همکارهایی که اون شب تو یه کشیک بودیم دوباره هم شیفت شدم.
یکی از بچه ها گفت : زهرا راستی اون مامان یادته؟
گفتم آره چی شد؟
همکارم تعریف کرد گفت :
شب قدر بوده مامان بچه پیش دستگاه بچه بوده.
میاد پرستار و صدا میکنه و میگه خانم پرستار بیا بچم خوب شده من میدونم. پرستارا فکر میکنند مادرش حالش خرابه آرامش می کند. اما مادر مصر که برید دهان بچه رو ببینید، میدونم خوب شده به خدا دستگاه نمیخواد و از این حرفا ...
پرستارم برای اینکه مادر آرام بشه دستگاه رو باز میکنه و بچه رو معاینه میکنه و شکاف کام رو چک میکنه اما هیچی شکافی نمی بینه.
به همکارا میگه همه چک و معاینه اما...
شبانه دکتر اطفال که انکال بوده میاد و معاینه میکنه و بعد از کلی معاینه میگه عجیبه این بچه، بچه ی دیروز نیست. دیروز حالش خراب بود اما امروز کام شکاف نداره و تنفس و... عالیه.
فرداش تمام آزمایشات انجام میشه و بچه همه آیتماش سالم بوده.
فقط مادرش یچیز به همه میگه.
میگه :من با امام علی (ع) معامله کردم و پسرم رو شب قدر نذرش کردم.
اسم آقا کوچولوی نظر کرده ما علی آقا شد و شفا پیدا کرد.
البته متوجه شدم گویا چندتا خبرنگار و... با مادرش صحبت داشتند خلاصه ی کلام خدا همیشه هست!!
#خاطره
#زایمان
@sabke_asheqi
هدایت شده از کانال رسمی طرح ولایت دانشجویی
39.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ «هجدهمین دوره طرح ولایت»
🎓 دانشگاه صنعتی اصفهان ، سال ۹۲
(خواهران)
🔹 بخشی از سخنان علامه مصباح یزدی
🔹 نمایی از خاطرات دانش آموختگان
🔗 دانلود با کیفیت:
aparat.com/v/gHsTe
📹 برای مشاهده دیگر نماهنگها به نشانی زیر مراجعه فرمایید:
aparat.com/tvelayat_ir
#خاطره
#علامه_مصباح_یزدی
#طرح_ولایت_دانشجویی
#بیست_و_ششمین_دوره
#طرح_ولایت
🆔 @tvelayat_ir
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دفاع_مقدس
#خاطره
#اصفهانی
👈خاطرهای بسیار شیرین از راوی اصفهانی دفاع مقدس
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
https://eitaa.com/SofreFarhang
به نام خدا
👌 #خاطره یکی از اعضای فعال پویش فرشتگان سرزمین من اصفهان
#بازخورد
📝امروز تو مترو بودم که ...
✨
وقتی وارد قطار شدم دیدم ی خانمی با روسری هایی که براشون میبندیم و خیلی خوشگل لبنانی بسته بود نشسته بود 😍
✨
رفتم نشستم رو به روش یهو دیدم اومد جلو بغلم کرد و گفت
وای شما همونی هستین که اومده بودین پارک ناژوان ؟!🥲
همین روسری رو به من دادین برام بستین ... از اون روز به بعد زندگیم تغییر کرد😭 🥲
خیلی خداروشکر کردم که خدا شما رو جلو پام گذاشت
و الان هم نماز هام رو میخونم
هم روزه هامو میگیرم...🥺🥲
میگفت خیلی دنبالتون گشتم
ولی پیداتون نکردم خیلی خوشحالم
که دوباره دیدمتون 😍🥲
✨
منم آدرس کانالمون رو دادم گفتم
از این طریق میتونی ما رو دنبال کنی 😍
✨
گفت من ایتا ندارم ولی فقط به خاطر شما نصب میکنم😁❤️
✨
خیلی جالب بود
میگفت اصلا دلم نمیخواد از پیشم بره
میگفت خیلی حس خوبی بهم وارد کردین 🥲
✨
آخر سر کلی همدیگه رو بغل کردیم به زور از هم خدافظی کردیم ...
😌❤️
جالب بود هیچ کدومون دلم مون نمیومد از همدیگه جدا بشیم🥲 ؛)
و این داستان ادامه دارد... ؛)
#حال_خوب
#سال_خوب
════════════════
https://eitaa.com/joinchat/1937768547C797e16ff99
پویــش ؋ـرشــتگان سـرزمیـن مـن اصـ؋ـــهـان
༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻
🔺️ (ادامه)
🔸️نزدیک اذان شد. از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند: «خب! به نتیجه ای رسیدی چه کار کنیم؟» مات و مبهوت مانده بودم. رفتند سمت چوبلباسی. عطرهای دمدستیشان را آنجا میگذاشتند. صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک میریختند. گفتند: «شما که جوابی به این سؤال ندادی! اگر پرسیدند اسم خدایت کیست اگر یادمان رفت چه کنیم. اما فکر میکنم این «علی علی» گفتنهای ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتنها ما را رها نمیکند. ما را ول نمیکنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جایش میآیند و جواب این «علی علی» گفتنها را میدهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری میکنند.»
🔸️بعد بلافاصله گفتند: «اگر در این دنیا ایمانمان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید میدانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است. مهم این است که ما ایمانمان را امانت دهیم. این علی علی گفتنها آنجا کار خودش را میکند.»
🔸️مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد. ادعا ندارم همیشه با ایشان بودهام و حالاتشان را دیدهام، اما در سنوسال خودم و در موقعیتهایی که با حاجآقا ارتباط داشتم، کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم. با حال و پر اشک. بین هر آیه سوره حمدشان گریه میکردند.
🔸️بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آنها، آنها شب اول قبر برگردانند.
🔺️خاطره ای از نوه آیت الله مصباح یزدی(قدس سره)
#خاطره
#امام_علی
🌙 @mesbahyazdi_ir
13.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠«أسماء الحُسنیٰ»💠
🎙با نوای گروه تواشیح «محمد رسول الله صلیاللهعلیهوآله»
🔊 ترنم زیبای «نیکونامهای پروردگار» به زبان عربي
💬 دارای متن
🔉 نسخهی جدید «عربي»
🔉 نسخهی «فارسی»
🔉 نسخهی «آذری»
#ماه_رمضان #أسماء_الحسنیٰ #عربي #خاطره
💚🌦حسنات🌦💚
4.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝 #خاطره | مژده شهادت
🌷 از شهادت سرلشکر #حاج_قاسم_سلیمانی و همه اتفاقات تلخ و شیرینی که همزمان با آن حادثه بزرگ اتفاق افتاد، دو هفته میگذشت.
همه در شوک آن شهادت بزرگ بودیم و حوادث بزرگ بلافاصله پشت سر هم اتفاق می افتاد.
🔹پنجشنبه و جمعه پدر خانم عزیزمم، #شهید_زاهدی در شهر قم میهمان ما بودند. زمزمههایی بود که ممکن است برای دفعه سوم ایشان به مأموریت لبنان اعزام شوند. آخرین ساعات پنجشنبه بود که شهید زاهدی از دوست و رفیق دوران جبهه خود، حاج آقای آقاتهرانی درخواست استخاره کردند.
🔸 فردا صبح در جواب، پیامکی به این مضمون آمد:
«سحر جمعه بعد از نماز صبح استخاره کردم، نمیدانم موضوع استخاره چه بوده ولی هرچه که هست پایان آن شهادت است ...
آیه ۲۴ سوره حج آمده است...
وَ هُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّيِّبِ مِنَ ٱلقَولِ
وَ هُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلحَمِيدِ»
✨ پدر خانمم بسیار خوشحال بودند و میگفتند: «به من مژده شهادت داده اند...»
🔹 پس از این قصه، هر وقت هم در حین تلاوت قرآن به این آیه میرسیدند، میفرمود: «جواب استخاره این آیه بود. مژده شهادت بود.»
✍🏻 پینوشت: وقتی تلاوت زیبای این قاری نوجوان منتشر شد، آن را ذخیره کردم. در اولین فرصت که پدر خانمم را دیدم، این تلاوت را برایشان گذاشتم. منقلب بودند و با یک شوق و حسرت از آن مژده شهادت یاد میکردند.
🎙 راوی: داماد شهید
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
#خاطره
🔷 روضه خانگی مقام معظم رهبری
🔹 آیتالله ادیب یزدی:
🔸مقام معظم رهبری همیشه روضه خانگی برگزار میکنند و فرمودهاند که بسیاری از مشکلات خود را در همین #روضههای_خانگی حل میکنند و به مادر سادات متوسل میشوند.
🔸یکی از خاطرات شیرین عمر من حضور در یکی از #روضههای_خانگی مقام معظم رهبری است؛ خضوع و خشوع ایشان در برابر روضهخوان و روضه عجیب بود.
🔹مراسم روضه با حضور چند نفر از اعضای بیت برگزار شد. صندلی آوردند تا بر روی آن بنشینم که برای من نشستن بر روی صندلی در محضر ایشان که استاد من هستند سخت بود و آن را بیادبی میدانستم چراکه من یک طلبه و شاگرد مقام معظم رهبری هستم.
🔸آقا فرمودند که بفرمایید روی صندلی بنشینید. اجازه خواستم که روی صندلی ننشینم، اما ایشان اصرار کردند؛
🔹این رفتار نشاندهنده بزرگواری ایشان در برابر روضهخوان امام حسین(علیهالسلام) است که خودشان بر روی زمین و من طلبه را بر روی صندلی مینشانند.
🔸پس از سخنرانی روضه را شروع کردم، همین که شروع کردم به گفتن السلام علیک یا اباعبدالله، دیدم آقا شروع کردند به اشک ریختن و منقلب شدم و روضه را خلاصه کردم.
🔹پس از اینکه نشستم تا مداحی صورت گیرد، حضرت آقا فرمودند که چرا روضه را خلاصه کردی؟ گفتم که طاقت دیدن اشکهای شما را ندارم.
🖇حضرت آقا به شدت به روضه خانگی پایبندند و در همه شهادتهای حضرات معصومین(علیهمالسلام) در منزلشان برنامه روضهخوانی دارند.
🔺شما میتوانید جهت ثبت روضه در ایام فاطمیه و درخواست اعزام سخنران عدد 213 را به سرشماره
100007212ارسال نمائید. ⬛️ موسسه فرهنگی تبلیغی ثاقب 📡 با ما همراه باشید @msagheb_ir
📝 #خاطره | #قطعنامه
💠 بسم الله الرحمن الرحیم
🌿 تابستان سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی شلمچه، در کنار نهر خَیِّن، داخل سنگر اجتماعی اطلاعات-عملیات نشسته بودیم. اخبار ساعت ۱۴، پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد را از طرف ایران اعلام کرد که به معنای پذیرش آتشبس بود.
🌿 همه رزمندگان دچار حیرت، نگرانی و ناراحتی زایدالوصفی شدند. باور این اقدام برایمان شدیداً دشوار بود.
🔸 علیرغم اینکه عکس العمل هریک از رزمندگان متفاوت بود، اما در این میان حاج علی زاهدی، فرمانده با صلابت لشکر مقدس امام حسین (علیه السلام)، بیش از همه مرا متأثر کرد و در فکر فرو برد.
🌷 برادرم حاج محمدرضا زاهدی علیرغم اینکه با شنیدن خبر مذکور، بسیار ناراحت و غمگین به نظر میرسید، گفت:
«ما مأمور به انجام تکلیف و وظیفه هستیم. اگر امام خمینی (ره) همین الان به من بگویند باید بروی و برای مصلحت اسلام، دست صدام را ببوسی، این کار را خواهم کرد.»
🌴 آری، همین روحیه ولایت مداری و اخلاص در عمل توانست از وی، طی سالها، مبارزی خستگیناپذیر ایجاد کند و سرانجام حاج علی ما را با کوله باری از عمل صالح راهی عرش اعلی گرداند.
«فَٱصْبِرْ إِنَّ ٱلْعَٰقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ» (سوره هود، آیه ۴۹)
🎙 راوی: دکتر حسین زاهدی، برادر شهید
📷 #انتشار_برای_اولین_بار
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🌹 کانال رسمی شهید محمدرضا زاهدی
💻 ایتا | بله