هدایت شده از نمکتاب
____🌷🦋__📖__🌷🦋____
♨️ #تازه_های_کتاب
📚 #عبدالمهدی
✍#نرجس_شکوریان_فرد
🌀انتشارات: #عهدمانا
🌷نه من، هر کس که حیران است کنار عبدالمهدے زانو میےزند...
🦋عــــــــاشق بیستوهشت سالهے گلزار شــــهداے کرمان
🌷عارف بیستوهشت سالهے خوابیده بر زمین
🦋شهیدے که زنده است و نفسش دلها را زنده مےکند.
🌷کلام اول و آخر عبدالمهدے برای این بود:
🦋الههای که میتواند دلــــــــ تو را ببرد،
🌷زمین و زمان تو را شیرین اداره کند،
🦋الههاے که بے نظیر است و تبسم و ترنم زندگی تو بوده از اول تا اکنون؛ خداست...
ولادت #امام_رضا علیه السلام مبارک🌸
____📬🌸__📖__🌸📬____
📦 خرید پستی کتاب 📦
✨قیمت با تخفیف ویژه✨
سفارش از طریق آیدی:👇
📦 @ketab98_99
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
📬 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
هدایت شده از نمکتاب
کتاب عبدالمهدی: روایتی خواندنی از یک مرد مخلص… شهیدی از تبار حاج قاسم
📚 #عبدالمهدی
✍🏻 نویسنده: #نرجس_شکوریان_فرد
🌀 انتشارات #عهدمانا
🧔🏻 #جوان
🔖 #دفاع_مقدس
برگـــ🍀ـــے از کتاب:
یکبار بانو غذایی طبخ کرد تاریخی، شور و سوخته! بغض کرده منتظر آمدن عبدالمهدی بود. آمد اما نه بویی شنید، نه رویی در هم کشید، خوشی همیشگی را داشت و نشست کنار سفرهای که بانویش بغض کرده چیده بود. تا خواست بخورد بانو عذر خواست. عبدالمهدی خندید و خورد. بانو معترض شد:
_ چهطور داری میخوری.
عبدالمهدی لب زد:
_ نعمت خدا و دست پخت خانممه. غذا میخورم که جون داشته باشم، برای لذتش نیست که. با این حس بخور، نه سوختگی میفهمی نه شوری!
خورد و سفره را جمع کرد. بانو رفت تا ظرفها را بشوید، عبدالمهدی ایستاد مقابل ظرفشویی و گفت:
-شما خستهای ظرفا رو من میشورم!
╔ ✾" ✾ "✾ ════╗
📚 @namaktab_ir
╚════ ✾" ✾" ✾
هدایت شده از نمکتاب
📸 #عکسنوشته
📚 #عکسنوشته_عبدالمهدی
📘 #عبدالمهدی
══✼ نَـمَـڪْــتـٰابـــْـ ✼══
✍ در سروصدای ڪرڪننده دنیـا، روحها چقدر تشنہ شنیدن دو ڪلمهے آرامبخش از صاحب روح است.
══✼ namaktab.ir ✼══
╭┅──────┅╮
📸 @namaktab_ir
╰┅──────┅╯