9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید سید حسن نصرالله:
من و شما، مردان و زنان میخواهیم به حسین علیهالسلام بگوییم ...
#انا_علی_العهد
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
هدایت شده از آموزش و پرورش استان مرکزی
“ادارات، مدارس، بانکها و دانشگاههای استان مرکزی در روز دوشنبه تعطیل شد”
🔹معاونت توسعه مدیریت و منابع استانداری مرکزی طی اطلاعیهای اعلام کرد: با عنایت به ورود توده هوای سرد به کشور و استمرار برودت هوا، ضمن تأکید مجدد بر ضرورت خاموش بودن کلیه تأسیسات حرارتی و همچنین ضرورت مدیریت مصرف بهینه انرژی و صرفهجویی (بهویژه گاز و برق) و با توجه به مصوبات جلسه مورخه ۱۴۰۳٫۱۲٫۰۵ کارگروه مدیریت مصرف انرژی استان، کلیه ادارات، مؤسسات عمومی، بانکها، مدارس دانشگاهها و مراکز آموزش عالی استان (به استثنای دستگاههای خدماترسان و مراکزی که دارای نوبت کاری و کشیک هستند با تشخیص مدیر واحد ذیربط) در روز دوشنبه مورخ ۱۴۰۳٫۱۲٫۰۶ با استفاده از ظرفیت بخشنامه دورکاری تعطیل میباشند.
🔹ضمناً با توجه به تأکید استاندار محترم مبنی بر تداوم ارائه خدمت به مردم، تعدادی از شعب مرکزی و یا منتخب بانکها در سطح استان به صورت کشیک از ساعت ۸ صبح تا ۱۲ فعال هستند.
------------------------------------------
اداره اطلاعرسانی و روابطعمومی
اداره کل آموزش و پرورش استان مرکزی
کانال شاد و ایتا: @medumarkazi
حسین بن منصور حلاج را در ظهر روز صیام، گذر به کوی جذامیان افتاد!
جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.
حلاج بر سر سفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد.
جذامیان گفتند:
دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند
و از ما می ترسند.
حلاج گفت آنها روزه اند و برخاست.
غروب ، هنگام افطار حلاج گفت :
خدایا روزه مرا قبول بفرما
شاگردان گفتند :
استاد ما دیدیم که روزه شکستی!
حلاج گفت :
ما مهمان خدا بودیم.
روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
روزي مدير يكي از شركتهاي بزرگ در حاليكه به سمت دفتر كارش مي رفت چشمش به جواني افتاد كه كنار ديوار ايستاده بود و به اطراف خود نگاه ميكرد.
جلو رفت و از او پرسيد: «شما ماهانه چقدر حقوق دريافت مي كني؟» جوان با تعجب جواب داد: «ماهي 2000 دلار.»
مدير با نگاهي آشفته دست به جيب شد و از كيف پول خود 6000 دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: «اين حقوق سه ماه تو، برو و ديگر اينجا پيدايت نشود، ما به كارمندان خود حقوق مي دهيم كه كار كنند نه اينكه يكجا بايستند و بيكار به اطراف نگاه كنند.»
جوان با خوشحالي از جا جهيد و به سرعت دور شد. مدير از كارمند ديگري كه در نزديكيش بود پرسيد: «آن جوان كارمند كدام قسمت بود؟»
كارمند با تعجب از رفتار مدير خود به او جواب داد: «او پيك پيتزا فروشي بود كه براي كاركنان پيتزا آورده بود.»
شرح حكايت برخي از افراد ی است که زیر مجموعه خود را خوب نمي شناسند.. ولي در برخي از مواقع تصميمات خيلي مهمي را در باره آنها گرفته و اجرا مي كنند.
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
در روزگاران دور شخصي شدیداً نیاز مالی پیدا کرد.در آن شهر مرد پیری بود که به نیازمندان کمک میکرد، روزي مرد نیازمند نزد وی رفت و درخواست قرض نمود پیرمرد با خوش رويي به او مي گويد: برو گوشه قالی را بلند كن. زير آن یک کیسه سكه است، بردار و كار خود را راه بينداز. جوان هم خوشحال و خندان سكه ها را برداشته و به راه خود مي رود.
بار ديگر جوان در تنگناي مالي گرفتار مي شود و به ياد پیرمرد مي افتد و به خانه او رفته و مجدداً طلب قرض مي كند. پیرمرد با همان روي خوش و لحن مهربان به او مي گويد: عزيزم ! برو همان گوشه قالی را بلند كن و سكه ها را بردار.
جوان با خوشحالی به سوی قالی می رود، ولي وقتي آن را بلند مي كند، سكه اي نمي یابد! با تعجب مي گويد ، اينجا كه سكه اي نيست؟
و پیرمرد در پاسخ مي گويد: عزيزم ! سكه ها را سرجایش گذاشتی كه حالا مي خواهي برداري؟
اگر تو آنها را به موقع سرجایش گذاشته بودی الان باز میتوانستی آنرا برداری!!!
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
@hamkalam
حسین خسروبیگی
دانشجوی رشته پرستاری
دانشگاه علوم پزشکی اراک
دانش آموخته مدرسه فرهنگیان دهگان
#امیدآفرینی
کانال داستان بچههای مدرسه 👇
https://eitaa.com/hamkalam