🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
آن جا هیچ محدودیت زمانی و مکانی وجود نداشت. در دنیا باید صبر کنیم تا فردا شود و اتفاقات فردا را مشاهده کنیم. اما آن جا تمام اتفاقات آینده را به راحتی می توان مشاهده کرد.
من در آن جا به زندگی همهی اشخاصی که می شناختم مسلط بودم. دیدم شخصی بر مصیبت ها صبر می کرد و این در عاقبت به خیری اش چه مقدار تاثیر گذار بود.
📚 کتاب با بابا
➥ https://eitaa.com/mahdixxv
🌸🍃🌸🍃🌸
🟡 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔵به هزاروصدنفردرزمینه حقالناس بدهکاری
✍دومَلِک مراگرفتندتابسوی عذاب ببرند هیچکس بامن مهربان نبود.من آتش را دیدم.حتی دستبندی به من زدندکه شعله وربودامایکباره دادزدم:من که امروزتوبه کردم .من واقعاًنیت کردم که کارهای گذشته راتکرارنکنم.
یکی ازدومأموری که درکنارم بود،گفت:بله، ازشماقبول میکنیم.شماواقعاًتوبه کردی و خداتوبه پذیراست.تمام کارهای زشت شما پاک شده اما #حق الناس راچه میکنی؟گفتم:من باتمام بدیهاخیلی مراقب بودم که حق کسی رادرزندگی ام واردنکنم.حتی درمحل کاربیشترمیماندم تامشکلی نباشد. تمام بیماران ازمن راضی هستندوآنفرشته گفت:بله،درست میگویی اماهزاروصدنفراز مردان هستندکه به آنهادرزمینه حق الناس بدهکارهستی!
وقتی تعجب مرادید،ادامه داد:خداوندبه شماقدوقامت وچهره ای زیباعطاکردامادر مدت زندگی شماچه کردی؟!بالباسهای تنگ نامناسب وآرایش وموهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح ازخانه بیرون میآمدی. این تعدادازمردان،بادیدن شمادچار مشکلات مختلف شدند.بسیاری ازآنها همسرانشان به زیبایی شمانبودندوزمینه اختلاف بین زن وشوهرهاشدی.برخی از مردان جوان که همکاریابیمارشمابودندبا دیدن زیبایی شمابه گناه افتادندو...
گفتم:خب،آنهاچشمانشان راحفظ میکردند ونگاه نمیکردند.به من جواب داد:شمااگر پوشش وحریمهاوحجاب رارعایت میکردی و آنهابه شمانگاه میکردند،دیگرگناهی برای شما نبود...
📚 #کتاب_سه_دقیقه_درقیامت
https://eitaa.com/mahdixxv
✅✅✅✅
🔵 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔸بررســی اعمال
بـه محض وارد شدن بـه برزخ تمام
احساساتم از درون کودکی تازمانی
کــه مـرده بودم دوباره زنــده شــد.
حتی فـکـــــــر هـایـی کـــه از سرم
گـذشـتــه بـــود را دوباره میدیدم.
🔹اکنون که در آغوش نور بودم و زندگیم را مرور می کردم تمام بدی ها و کتک کاری های خود را می دیدم! با این تفاوت که در مرور اعمالم، من بودم که کتک می خوردم!
🔹من بودم که تحقیر می شدم! هر ظلمی که به دیگران کرده بودم چندین برابر بر خودم وارد می شد. خجالت و ناراحتی وجودم را گرفته بود. نمی دانستم چه کنم...
📗 کتاب بازگشت اثر گروه شهید هادی
➥ https://eitaa.com/mahdixxv