#روایت_غزه (۱۷۹)
گریه نکن عزیزم، زخمهای صورتت را زود مداوا میکنم.
کودک در حال گریه میگوید: مادرم کجاست؟ بگویید بیاید پیش من.
پرستار رو به همکارش میکند و میگوید: آخر چطور به او بگوییم مادرش شهید شده؟!
همکار پرستار به کودک میگوید: آلان مادرت اینجا نیست، ما باید برویم پیشش، اگر بگزاری زخمهایت را مداوا کنیم، شاید رفتیم پیش مادرت.
پرستار شروع کرد به پاک کردن صورت کودک، کودک با صدای غم آلود گفت: این کار صورت من را میسوزاند.
پرستار گفت یکم دیگر تحمل کنی تمام می شود.
و صدای انفجار...
دیگر لازم نیست کودک تحمل کند، رفتند پیش مادر کودک.
#سائل
#غزه #فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (۱۸۰)
و اما غزه و کودکانش
مادر، بردارم علی کجاست؟
دلم برای برادرم تنگ شده است، میخواهم در آغوشش بگیرم و با او بازی کنم و او را راه ببرم.
مادر چرا ساکتی؟
از دیشب که دست همسایهمان، ام الرضا بود دیگر ندیدمش.
اگر نگویی میروم از ام الرضا میپرسم. درست از چند کوچه آن ور تر است اما میروم.
نه نرو عزیزم، بهت میگویم، میدانم اگر ازت قول هم بگیرم بیفایده هست.
ام الرضا خانهشان نیست، با علی رفته اند سفر.
برای چی اجازه دادی علی را ببرند سفر، او کوچک است و بهانه مادر میگیرد، من طاقت دوری او را ندارم.
نه من مطئمنم او بهانه من را نمیگیرد. تو هم دختر بزرگی هستی، نا سلامتی شش سالت است، نباید بهانه برادرت را بگیری.
کی برمیگردد؟
آنها بر نمیگردند ما رویم جای آنها.
کی؟
نمیدانم. شاید چند روز دیگر...
#سائل
#غزه #فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (182)
شده تا بحال تشنه ات بشود؟
چه سوال مسخره ای معلوم است که شده است.
شده تشنه است بشود ولی آب نباشد یا آب باشد اما نشود نوشید.
آری شده.
آیا سختت بوده؟
آری ولی بعدش بلافاصله آب نوشیدم.
کودکان غزه کی آب بنوشند؟؟؟
#سائل
#غزه #فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (184)
کودکم تو شهید شدی.
غم شهادت تو برای من سخت است، اما ذلت ترک وطن برایم قابل تحمل نیست. من بعد از شهادتت به خود میبالم.
خون تو بیهوده ریخته نشد، خون هیچ کوچک و بزرگی در این شهر بیهوده ریخته نمیشود. این خون ها مهر تایید مقاومت ماست. با این مقاومت است که انشاءالله ما بر این دیو هفت سر پیروز میشویم.
ما هرگز شکست نمیخوریم، یا شهید میشویم یا پیروز.
اگر ده کودک هم مثل تو داشتم برای آزادیمان فدا میکردم.
#سائل
#غزه #فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (185)
تصورش را بكن:
صورتت زخمي شده
بدنت سوخته و ميسوزد
وسيله اي براي مدوا نيست
آب براي خوردن نداري
گرسنگی تو را به ضعف کشانده
خانه تان خراب شده
مکانی برای خواب نداری
و از همه بدتر مادرت شهید شده
این حال هر روز کودکان غزه است، اگر شهید نشوند.
#سائل
#غزه #فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (187)
عزیزم چرا به خود میلرزی؟
این صداها، این صداها، من از این صداها خیلی میترسم.
نترس عزیزم.
دیروز در کوچه بودیم، با رفقایم بازی میکردم، یکدفعه این صدا آمد، خانه یمان آتش گرفت. مادرم، مادرم در آن خانه بود.
بگویید این صداها را تمام کنند، بگویید این صداها را تمام کنند.
#سائل
#غزه #فلسطین
@HamNevisan
#روایت_غزه (189)
چرا از غزه نمیروید، این وحشی ها که رحم ندارد!
کجا بریم؟ اینجا خانه ماست.
خب شهید میشوید.
بشویم، جانمان فدای وطنمان.
#سائل
#غزه #فلسطین
@HamNevisan