🎙صدای ماندگار ✅ حداقل تو این لشکر ما ده هزار نفر شهید شدند، خب روز قیامت از من نمی‌پرسند من چجوری جواب بدم آخه⁉️ 💟عشق اینجاست، زندگی اینجاست، روحیه اینجاست، امام زمان (عجل‌الله) اینجاست،خدا اینجاست من کجا می‌خوام برم غیر از اینجا‼️ 🔔 سخنرانی سردار سرلشکر شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) 🗓تاریخ سند: ۱۳۶۱/۰۶/۱۰ 📍محل سند: قرارگاه نصر، تیپ ۲۱ امام رضا (ع) 📌 عملیات: عملیات رمضان . . #همرزم #مجله_مجازی_دفاع‌_مقدس . . 🌟اینجا‌منزلگاه‌عشق‌است👇 🆔@hamrazm_mag

🎬 ما در ره دوست نقض پیمان نکنیم 🎞بار اول گفتم: توجه نکردند، بار دوم، بار سوم داد زدم سرشون که یکباره می‌گفت: 🎞 دیدم که وحید و علیرضا چشم در چشم بدون این که کلامی بگند و با هم هماهنگ بشوند، نگاه‌ها بهم گره خورد و از دو لب هر دوتاشون این ابیات خارج شد : 🕊ما در ره دوست نقض پیمان نکنیم 🌹گر جان طلبد، دریغ از جان نکنیم 🕊دنیا اگر از یزید لبریز شود 🌹ما پشت به سالار شهیدان نکنیم 🎞آقا مسلم من همین جور نگاه می‌کردم به اینا آخرین مصرع که تمام شد، خمپاره ۶۰ خورد وسط وحید و علیرضا و بر سر میثاقشون تا پای جانشون ایستادند. 📽راوی: سردار وحید پارسا . . #همرزم #روایتگری #رزقک_شهادت 🕊 #رفاقت_تاشهادت 🕊 #مجله_مجازی_دفاع‌_مقدس . . 🌟اینجا‌منزلگاه‌عشق‌است👇 🆔@hamrazm_mag

🌹🕊🌹 شهدا 🕊دست هایمان را بگیرید ... فرق است میان کسی که در انتظار #شهادت🕊 است و آنکه شهادت🕊 به انتظار اوست! التماس دعا 🤲 الهی🤲 الحقنا بالانصار الحسین(علیه‌السلام) و الانصارالمهدی (عجل‌الله) الهی🤲 الحقنا بالشهدا والصالحین . . #همرزم #ماه_رجب #مجله_مجازی_دفاع‌_مقدس . . 🌟اینجا‌منزلگاه‌عشق‌است👇 🆔@hamrazm_mag

📝احساس‌تکلیف در رابطه با دوستی حضرت امام ( ره) آقای تابنده چیزی کم نداشت یعنی همیشه احساس تکلیف می‌کرد. زمانی که امام خمینی(ره) صحبت می کرد و یا پیامی می داد فقط به تکلیف توجه می‌کرد. می گفت: ما تکلیفمان است که به این مأموریت‌ها و عملیات‌ها برویم. حرف امام (ره) را از حرف پدر و مادرش بیشتر اهمیت می‌داد به امام عشق می‌ورزید. موتور حرکت بچه‌ها سخنان حضرت‌امام(ره) بود.🌹 🕊#سردار_شهید_عباس_تابنده 📝راوی: حسین‌عباسی‌کاشانی . . #همرزم #دهه_فجر #مجله_مجازی_دفاع‌_مقدس . . 🌟اینجا‌منزلگاه‌عشق‌است👇 🆔@hamrazm_mag

📝لبخند‌بزن‌رزمنده🙃 📝در منطقه فعالیت‌های تبلیغاتی محور را انجام می‌دادیم. در طول خط تابلوهایی زده بودیم که این جمله روی یکی از آنها نقش بسته بود(برادر رزمنده لبخند بزن🙂). هر کسی این تابلو را می‌دید تبسمی بر لبانش می نشست. یک روز برادر موحددوست که در آن منطقه مسئول محور بود، نزدیک سنگر تبلیغات آمد و صدا زدند : مسئول تبلیغات این‌جاست❓ از سنگر بیرون آمدم حاج علی را نمی‌شناختم و فقط نامش را شنیده بودم. پرسید این چیه روی این تابلوها نوشته‌اید⁉️ گفتم: کدام تابلو⁉️ با لبخند گفت: برادرلبخند🙃 بزن. ناگهان چشمم به تابلوی که کنده بود افتاد. گفتم: چرا تابلو را کندید‼️ ایشان با لحن آرام و شاد گفتند: لبخند بزن رزمنده🙂 و گفتند: ما خودمان بی مزه‌ایم❗️ گفتم: اگر بی‌مزه تشریف دارید تابلو را بی‌جا کندید. ایشان وقتی دیدند من عصبانی شدم با لبخند از من خداحافظی کردند و رفتند. در آن موقع یکی از رزمنده‌ها گفت: ایشان را نشناختی⁉️ او موحددوست مسئول محور بود. با خودم گفتم: با این‌‎که مسئول محور بودند چه آرام و باوقار با من صحبت کردند و از رفتار خودم خجالت🤗 کشیدم. از آن روز هر وقت حاجی را میدیم سرم را پایین می انداختم و ایشان هم تا نگاهشان به من می‌افتاد می‌خندید😂. 📝راوی: سعیدتمیزی . . #همرزم #طنز_جبهه‌ها #شبتون_شهدایی #مجله_مجازی_دفاع‌_مقدس . . 🌟اینجا‌منزلگاه‌عشق‌است👇 🆔@hamrazm_mag