قدر مجموعهٔ گل، مرغِ سَحَر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست
عرضه کردم دو جهان بر دلِ کاراُفتاده
به جز از
#عشقِ تو
#باقی همه
#فانی دانست
دلبر، آسایش ما مَصلحتِ وقت ندید
ور نه از جانبِ ما دلنگرانی دانست
ای که از دفترِ عقل، آیت
#عشق آموزی
ترسم این نکته به تَحقیق ندانی دانست