eitaa logo
همسفر شهدا
356 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
511 ویدیو
107 فایل
🌸وبلاگ همسفر شهدا سید علیرضا مصطفوی http://hamsafarshohada.blog.ir 🌺وبلاگ شهید محمد هادی ذوالفقاری http://hadizolfaghari.blog.ir https://eitaa.com/nashrhadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 #همسفر_شهدا 🌸می‌گفت: یکی از بهترین راه‌های #جذب بچه‌ها به #مسجد و برنامه‌ها، #ورزش است. 🌺با شروع فعالیت‌های تابستانی، یکی از زمین‌های #فوتسال ورزشگاه را مهیا کرد. از آن به بعد هر هفته #فوتبال داشتیم. 🌼خیلی افراد با این روش جذب #مسجد و #هیئت شدند. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا 🌸به یکی از تیم‌های #فوتبال علاقه پیدا کرد. خیلی شدید طرفدار آن تیم شده بود. اما به لطف خدا این علاقه کاذب و بی‌مورد را کنار گذاشت. 🌺می‌گفت: به جای تماشای فوتبال و علاقه بیش از حد به تیم‌ها، باید خودمان #ورزش کنیم. 🌼می گفت : بجای اینکه وقت و عمرتان را صرف #آبی و #قرمز کنید، خودتان بازی کنید تا بدنی قوی‌ داشته باشید. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا 🌸برنامه #فوتبال سید هم مثل یک کلاس #آموزشی بود. او با برخورد خوب خودش کاری کرده بود که کسی سر دیگری داد نمی‌زد. 🌺در حالی که همه بچه‌ها در اوج هیجان بودند هیچکس حرف زشت از دهانش خارج نمی‌شد. 🌼بچه‌ها می‌توانستند دوستانشان را برای فوتبال بیاورند. می گفت: اینجا بهترین مکان برای #جذب نیروست. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
همسفر شهدا
🔰 #همسفر_شهدا 🌸برنامه #فوتبال سید هم مثل یک کلاس #آموزشی بود. او با برخورد خوب خودش کاری کرده بود
🔰 #همسفر_شهدا ✳️ #جذب_حداکثری 🌸دوستم اومده بود دنبالم که با بچه های مسجد بریم #فوتبال ؛ اما من از #بسیج و #مسجد و... ذهنیت خوبی نداشتم ، به هر حال رفتیم #ورزشگاه 🌺موقع یارکشی شد و من احساس غریبگی می کردم. نگاه سید یکدفعه به من افتاد. با #لبخند بر لب به سمت من آمد و جوری باهام احوالپرسی کرد که انگار سالهاست منو می شناسه. 🌼اونروز سید من رو تو تیم خودش برداشت. چند بار هم به من پاس داد. حسابی باهاش رفیق شدم. 🌸دوستم پرسید: آقا سید چطوره؟! گفتم: خیلی باحاله، کاشکی زودتر باهاش رفیق شده بودم. 🌺بعد از فوتبال آقا سید گفت: دوست داری بیای تو #کانون_شهید_آوینی ، ما اونجا هم کلاس مختلف داریم هم اردو هم ... 🌼شب با پدرم رفتیم #مسجد. بعد از نماز بچه‌ها دور آقا سید جمع شده بودند. آمدیم جلو. سید بلند شد و با ادب سلام کرد. بعد با پدرم مشغول صحبت شد. 🔴👈من از آن روز عضو کانون شدم. هر شب #مسجد و... #نماز هایم را هم شروع کردم. همه اینها را مدیون سید هستم. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا 🌸سید اولین اردوی بلند مدت را برای کانون نوجوانان #شهید_آوینی در دماوند برنامه ریزی کرد. 🌺برنامه‌ها خیلی خوب اجرا شد. #کوهنوردی ، #فوتبال ، #نماز_جماعت و... معمولاً این برنامه‌ها خالی از مشکلات نیست. 🌼سید در این شرایط بهترین تصمیم‌ها را می‌گرفت. کاری می‌کرد که بچه‌ها احساس خستگی و دلزدگی نکنند. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 بود. با دوستان از جلسه دعای ندبه برمی‌گشتیم. دو نفر در آن سوی خیابان ایستاده بودند. خودشان را مخفی کرده بودند. اسم سید را می‌آوردند و مسخره می‌کردند. ❇️سید یکدفعه به آنطرف رفت. با خودم گفتم: حتماً یک دعوای حسابی راه می‌اندازد. به دنبالش دویدم. یکدفعه در مقابل آن دو نفر قرار گرفت. فکر نمی‌کردند که سید به سراغشان بیاید. ✳️آنها را شناختم. قبلاً از بچه‌های بسیج بودند. اما به خاطر دوستان بد از مجموعه جدا شده بودند. سید با لبخندی بر لب به آنها سلام کرد و دست داد. از خجالت گوشهایشان سرخ شده بود. 🔸بعد حالشان را پرسید و گفت: چرا نمی‌آیید!؟ در مورد برنامه و... صحبت کرد. بعد هم خداحافظی کرد و رفتیم. سید با این کار نحوه درست برخورد کردن با مردم را به ما نشان می‌داد. 🌷