همسفرتاخدا
#سیره_شهدا 🌹شهید محمد اصغری خواه 💕امروز دوتایی ناهار بخوریم شب محمد توی فکر بود ، به اوگفتم : م
موقع برگشتن ظهر شده بود.کنار یکی از همین رستوران هایی که کنار جاده های شمال هست و نوشته اند کته کبابی ، نگه داشت و پیاده شد . گفت :بیابریم ناهاربخوریم
مخالفت کردم . گفتم:الان خواهرت خونه ماست.طفلک غذا درست کرده، منتظره..
گفت : بیا ، بعدا خودتان آن غذا را میخورید #دلم_میخواهد_امروزدوتایی_ناهاربخوریم
رفتیم و نشستیم پشت میز☺️ برایمان کته ماهی شور ، کالی باقالی ، زیتون پرورده و مغز گردو آوردند .
محمد رفت و دست هایش را شست و آمد ، بادست دانه دانه میخورد و حرف میزد💕
نگاهایش عینا مثل دوره نامزدیمان بود . من هم سرخ می شدم 😅
نمیتوانستم درست و حسابی غذا بخوریم😶
هردو هنوز جوان بودیم :بیست و هشت ساله و بیست و شش ساله . صاحب رستوران بالبخند به ما نگاه میکرد.
📚نمیه پنهان ماه14 ، صص 57_56