#پیشنهادمطالعه
پسرک از پدر بزرگش پرسید:
پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟
پدربزرگ پاسخ داد:
درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم.
می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی !
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید :
اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !
پدر بزرگ گفت : بستگی داره چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست
که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی :
صفت اول: می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد
که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.
صفت دوم: باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی.
این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود ( و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.
صفت سوم: مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم.
بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است.
صفت چهارم: چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.
و سر انجام
پنجمین صفت مداد: همیشه اثری از خود به جا می گذارد.
پس بدان هر کار در زندگی ات می کنی، ردی از تو به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی و بدانی چه می کنی.🌹
@hamsafar_TA_khoda
#پیشنهادمطالعه
مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و .... اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!»
یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!»
پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.»
مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاه معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»
مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟»
پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.»
پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
خالی کردن درون از هوای #کبر و #غرور و #نفاق و #حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
@hamsafar_TA_khoda
🇮🇷 همسفرتاخدا
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود... پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت
#پیشنهادمطالعه 👇
به بابام گفتم:
میخوام زن بگیرم...
چش غره ای بهم رفت و گفت:
"چقد درآمد داری...؟!"
گفتم:
"هعییی...سر جمع یه هشتصد نهصد تومنی میشه..."
زد زیر خنده و گفت: "پاشو برو بچهههه...
با هشتصد نهصد تومن میشه زندگی کرد آخهههه...؟😏😎
میخوای دختر مردمو بدبخت کنی...؟"
گفتم :
"اگه یه پولدار بیاد و بهتون بگه...
واسه پسرت زن بگیر...
امضا و تضمین هم بده که...
ماهانه خرج زندگیشو میدم...
قبول میکنی...؟"👌
نذاشت حرف از دهنم بیفته...زودی گفت:
"خب معلومه که قبول میکنم…!"💯✔️
گفتم:
"آخه پدر مننن...
قربون اون شکل ماهت بشم من...❤"
تو حرف و امضای یه پولدارو...
که نه میشناسیش و نه میدونی چه جور آدمیه...
قبول میکنی و...
فقط و فقط...
به پشتوانه اینکه قول داده زندگی پسرتو تأمین کنه...
واسه بچه ت زن میگیری...
ولی قربونش برم...
ضمانت خدا رو قبول نمیکنی...؟"😞
انگار بهش برخورده بود...
اخماش رفت تو هم و گفت: "یعنی چی…؟"
گفتم:"خدا تو قرآنش گفته...
.
#وَ_أَنکِحُواْ_الْأَیَامَي_مِنکمُْ…
#و_َالصَّالِحِینَ_مِنْ_عِبَادِکمُ_وَ_إِمَائکُم...ْ
#إِن_یَکُونُواْ_فُقَرَاءَ_یُغْنِهِمُ_اللَّهُ_مِن_فَضْلِهِ...
#و_َاللَّهُ_وَاسِع_ٌعَلِیم…
(نور_۳۲)ْ
.
"اون وقت شما…...!!!!"
رفت تو فکر و هیچی نگفت...
صبح روز بعد به مامانم گفت:
"به فکر یه عروس خوب واسه پسرت باش..."☺️👰
خلاااصههه تحقیق کردیم و...
یه دختر مناسب و هم سطح خودمون پیدا کردیم...
ازدواجمون سر گرفت و الان...👰
یه زندگی خوب و پُر از عشق رو کنار همسرم دارم...💕
اگه اون موقع شنیده بودم خدا روزی رسونه...
الان با همه وجودم درکش میکنم...😊
.
.
____________🌸🍃🌸🍃_____________
به جوونه میگیم بیا ازدواج کن،
میگه با کدوم پول؟
میگیم خدا قول داده کمکت کنه
میگه نمیشه که، آخه چجوری؟؟؟
حالا اگه یه بانکی بیاد بگه من فلان قدر بهت پول میدم ، نگران نباش، برو ازدواج کن،
میره ازدواج میکنه
چون تو نگاهش بانک ها از خدا قویتر هستن!
ما توکلمون مشکل داره....
👈خدا غیر از رحیم بودن و بخشنده بدون و محو کردن گناه و.... قدرت و عظمت هم دارهاااااا.😏
خدای خیالی تو چه شکلیه⁉️⁉️
چی ساختی برای خودت از خدا ‼️‼️
@hamsafar_TA_khoda