eitaa logo
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
235.6هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
45 فایل
🌸🍃 یک روانشناس انقلابی 🇮🇷 #محسن_پوراحمدخمینی 💓 دریافت‌کلاسهای‌آموزشی @hamsaranclass 💓 مشاوره رایگان @hamsaranekhoub 💓 مشاوره تلفنی @moshaverehhamsaran 💓 نظرات @Manamgedayefatemeh7 💓 فروشگاه‌ها😊، مشاوره حضوری، تبلیغات و... @hamsaranrahnama
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 امام علی (علیه السلام) : نعمت با بخشش تداوم یابد. 📚 غررالحکم، حدیث ۴۳۴۴ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
عرض سلام و ادب خدمت شما استاد گرامی و قبولی طاعات و سپاس به جهت کانال ارزشمند همسران خوب. استاد گرامی پسرم ۱۰ سالشه و طبق گفته ی فوق تخصص مغز و اعصاب کودکان ایشون از لحاظ پزشکی مشکلی ندارن ولی دارای هوش مرزی هستن ، پسرم تو جمله بندی حرفهاش کمی مشکل داره و خوب نمیتونه مفهوم کلامش رو به مخاطب برسونه و کلاس گفتار درمانی هم بردم ، مشکل فعلی ایشون عدم ارتباط تو جمع دوستانش هست. به همین خاطر دوستاش باهاش بازی نمیکنن چون یا قوانین بازی رو رعایت نمیکنه یا بازی رو بهم میزنه. و نکته ی دیگه اینکه برای اینکه بازیش بدن هر کاری دوستاش بگن انجام میده. مثلا تو بازی فوتبال بهش میگن برو توپ رو از تو جوب بیار و ایشون هم میاره و همینکه ناخونش رو میجوه و اضطراب داره و قبلا دکتر به ایشون دارو داده تاثیر منفی داشته. به جای آرامبخشی و دکتر گفتن نیازی به مصرف دارو ندارن ، برای اینکه بتونه با همسالانش ارتباط خوبی بگیره بنده رو راهنمایی بفرمایید متشکرم 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
🌷 در کمک کردن به دیگران نمونه بود، حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو می‌زدند نه نمی‌گفت. گاهی اوقات نمی‌گذاشت من متوجه کمک‌هایش شوم ولی به فکر همه بود، احترام زیادی به خانواده و پدر و مادرش می‌گذاشت، پدر و مادر خودش با پدر و مادر من از لحاظ احترام گذاشتن برایش یکی بودند، شدت احترام گذاشتن به من و دخترمان به حدی بود که در جمع‌های خانوادگی می‌گفتند مسلم خیلی به زن و بچه‌اش می‌رسد، اگر مبینا گریه می‌کرد تا نیمه شب بغلش می‌کرد و راه می‌رفت تا خوابش ببرد، هیچ موقع نمی‌گفت من خسته هستم، خیلی صبور بود. 📚 همسر شهید مسلم نصر ⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ ممکنه تلاش های من زمینه ساز تغییر 5درصدی در همسرم بشود... ⭕️ قسمت چهل و ششم 🔹 جلسه پرسش و پاسخ مهارت های ارتباطی زوجین (قم، مسجد و حسینیه بقیة الله عج) 🔺محسن پوراحمد خمینی، روان‌شناس 🌼 ... 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رضا پهلوی مردی که ۶۲ سال است یک روز کار نکرده است! 🔹ربع پهلوی طی ۶۲ سال گذشته حتی یک ساعت کار نکرده و از پول دزدیده شده از مردم ایران تغذیه مالی می‌کند. 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
رودخانه از میان صخره‌ها می‌گذرد، نه به خاطر قدرتش؛ بلکه به خاطر تداومش... به تلاش و تکاپو ادامه بده... صخره‌های مشکلات را پشت سر خواهی گذاشت. 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
یکی از نیازهای مهمّ امروزِ ما اتّحاد ملّی است. اتّحاد ملّی سد است؛ دیواره‌ی محکمِ سر به‌ فلک‌ کشیده است در مقابل دشمن. حضرت آیت الله خامنه ای ۱۴۰۱/۱۱/۱۹ 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
🔻 داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ١۴ بچه ها بعد از چند ماه توی پارک حسابی بازی کردند. دیگه نای قدم ب
🔻 داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ١۵ خاطره گویی سعید تمام شد. بچه ها کم کم داشت خوابشون می برد. سعید گونه ی بچه ها رو یکی یکی بوسید. بعد طبق معمول یه مولودی شاد در مدح امام علی علیه السلام از تو گوشی پیدا کرد و گذاشت جلوی در اتاق تا برای بچه ها پخش بشه. از اتاق اومد بیرون. دید که مریم تکیه داده به دیوار و غمگین. عجیب چهره ی پر نشاط همیشگیش حالا سرشار از حزن و ناراحتی بود. انگاری کشتی هاش غرق شده باشه. نزدیک تر که رفت دید داره گریه می کنه. گونه هاش خیس اشک بود. تعجب کرد. دستشو انداخت دور گردن مریم. به آرومی پیشونیش رو بوسید. پرسید: _چرا گریه می کنی مریم جان؟ یه لحظه به یاد کار خودش افتاد. اینکه به شوخی صدای بچه ها رو درآورده بود و مریم رو عصبانی کرده بود. مریم رو تنگ تر به بغل گرفت و با اندکی تواضع گفت: _ببخشید که ناراحتت کردم. البته ته دلش می دونست مریم سرشار از انرژی مثبت او، صرفاً به خاطر سر و صدای بچه ها یا شیطنت های این چنینی سعید هیچ وقت اینجوری گریه نمی کنه. اما باز نگران بود. نگران اینکه چه رفتاری انجام داده که اینقدر مریم رو به هم ریخته. مریم اما هم چنان ساکت بود. با قطره قطره اشک هایی که هم چنان جاری بود. این وضع مریم، سعید رو حسابی کلافه کرده بود. بلند شد برای مریم یه بالشت آورد. بعد بهش گفت: _اگه بخوابی بهتر میشی ان شا الله. مریم با همون ناراحتیش جواب داد: _نه خوابم نمیاد هنوز. سعید از رو نرفت و با بذله گویی ادامه داد: _آهان فهمیدم باید آزمایش خون بدی. فکر کنم سعید خونت کم شده و مریض شدی. آخ که چقدر دلم برای ماساژ دادن خوشگل ترین خانم دنیا تنگ شده. مریم نفس عمیقی کشید. اشکاشو پاک کرد و گفت: _آقا سعید به خدا این طرز رفتار با این بچه ها گناهه. سعید یک لحظه مبهوت شد. با تعجب روی تک تک کلماتی که از دهان مریم بیرون اومد سخت تمرکز کرد. به آرومی از مریم پرسید: _مگه چی کار کردم؟ ما که همین امشب رفتیم پارک و این همه به خودمون و بچه ها خوش گذشت. همین الانم براشون قصه گفتم تا بخوابن. مریم صاف تر نشست و گفت: _آقا سعید ازت خواهش می کنم منطقی باش. این بچه ها چهار ماهه باباشون رو درست و حسابی ندیدن.بابایی که قبلاً هر روز باهاشون بازی می کرد، اصلاً دیگه وقت بازی نداره و بدتر از اون دیگه براش مهم هم نیست که بچه ها به بازی با پدرشون نیاز دارن. اصلاً حواست هست که علی وارد دوران نوجوونی شده و بیشتر از هر زمانی به رفاقت با باباش نیاز داره؟ وقتی به جای رفاقت و صمیمت با باباش، جذب دوستاش شد و کار از کار گذشت دیگه توجه کردن بهش چه فایده ای داره؟ ندیدی امشب بچه ها چطور التماس می کردن بابا با ما بازی کن، بابا شبا زودتر بیا خونه؟ عزیزم این بچه ها عصبی شدن تو این وضعیت کرونا. تعطیلی مدرسه ها و خونه موندن و دعواهای هر روزه شون که اونم از سر کلافگیه، هم بچه ها و هم منو عصبی کرده. شما هم که سرت به کارت گرمه. باز بغض مریم ترکید و اشکش جاری شد. کلی گریه کرد. کمی که آروم تر شد ادامه داد: _اصلاً یادت میاد آخرین بار که بهم گفتی دوستت دارم کی بوده؟ می دونی دلم تنگ شده برای اینکه شب ها سرم رو بذارم رو بازوت و با نهایت آرامش به خواب برم؟ متوجهی که چند وقته شبها قبل خواب منو نبوسیدی؟ اصلاً خبر داری که این شب ها از سر دلتنگی ساعت ها گریه می کنم و دارم افسرده میشم؟ سعید جان همه چیز که کار نیست.یه کم حواست به زندگیتم باشه. دلم برای سعیدم تنگ شده. همون سعیدی که هرشب منو نوازش می کرد و بهم توجه نشون می داد. تو این مدت تا اونجا که تواناییشو داشتم گفتم اشکال نداره. بذار مانع پیشرفتش نشم. بذار به خواسته ش برسه و من مزاحمش نشم. ولی الان می بینم اونقدری حواست به کارت پرت شده که به کل از من و بچه ها غافل شدی. آقا سعید ما حاضریم شب ها نون خشک بخوریم ولی تو کنارمون باشی. اصلاً اگه ده برابر درآمد الانتو داشته باشی ولی حال دلمون اینی باشه که الان هست واقعاً ارزشش رو داره؟؟؟ سکوت محض همه فضای اتاق رو گرفته بود. فقط صدای آروم تیک تیک عقربه های ساعت بود که گذر زمان رو فریاد می زد. سعید سراپا گوش شده بود. خیلی کم پیش اومده بود که مریم در این حد صریح از سعید انتقاد کنه. اما طعم انتقادهای مریم از سعید اصلا رنگ و بوی بی احترامی و سرزنش نداشت. ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌🏻💓 😍 صرفا جهت نشاندن 😊 روی لبهای شما 🌷 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 دیدن این کلیپ زیبا رو از دست ندید... 💠 یک نماز برای خدا . . . 🎤 استاد مجتهدی تهرانی 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
❌❌ تو خونه لاک نمیزنید ⁉️⁉️ چون وضو میخواید بگیرید🤔 🛑 فروشگاه آرایشی 😊 یه محصول ویژه داره👇🏻 💅لاک حاوی 😎 🌊 دارای خاص💁‍♀ باورت میشه؟ مثل برچسب هم بلند میشه😍 💓 بعلاوه حدود ۲۰۰ قلم محصول آرایشی متنوع👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/4103208991C5730366f78 فروشگاه آرایشی همسران خوب وابسته به کانال تربیتی میباشد.☺️ 💓 @hamsaranekhoob