💓 #کلاس_آموزشی_رضایت_از_زندگی
سلام، خدا عاقبت استاد پوراحمد رو به خیرکنه و رفتگانشون رو بیامرزه،و خوشبخت و سعادتمند باشن همیشه
فایل رضایت از زندگی واقعا عالی و بینظیر هست و من به عزیزان کانال همسران خوب پیشنهاد میکنم حتما فایلها رو گوش بدن،عالی و کامل هست،تشکر میکنم ازاستاد ،واقعا وقت زیادی هم صرف این فایلها شده،خدا به وقتشون برکت بده
فایل هنر زن بودن رو هم شروع کردم جلسه اول رو گوش دادم عالی بود ،حرفهایی که از هیچ استادی تاالان نشنیدم ،استاد پوراحمد واقعا عالی بیان فرمودن دراین فایلهای آموزشی،هم فایل رضایت از زندگی و هم هنر زن بودن
#نظر_یکی_از_اعضای_محترم 👆
💚💙💛❤️💜 جهت ثبت نام و دریافت فایل صوتی کلاسها، کلمه #آموزش_مجازی را به آی دی زیر ارسال نمایید👇
🌸 @Vaqtemoshavereh
🌹 کانال رسمی استاد پوراحمد 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
"کوهنورد"
اين داستان غم انگيز "کوهنوردی" است که می خواست به بلندترين کوه ها "صعود" کند.
تصميم گرفت، تنها به قله کوه برود، هوا سرد بود و کم کم تاريک ميشد، سياهی شب سکوت مرگبار داشت و "قهرمان ما" بجای اينکه چادر بزند و استراحت کند و صبح ادامه دهد به راهش ادامه داد.
همه جا تاريک بود و جز سو سوی ستارها و ماه از پشت ابرها چيز ديگری پيدا نبود، و قهرمان ما چيزی به فتح قله نداشت که ناگهان پايش به سنگی خورد و "لغزيد" و "سقوط" کرد.
در آن لحظات سقوط خاطرات بد و خوب بيادش آمد، داشت فکر ميکرد چقدر به "مرگ" نزديک است، که در آن لحظات ترسناک مرگ و زندگی احساس کرد که طناب سقوط به دور کمرش حلقه زده و وسط "زمين" و "آسمان" مانده است.
در آن وقت تنگ و درد آور و ترسناک و آن سکوت هولناک فرياد زد "خدايا" مرا درياب و نجات بده، صدایی لطيف و آرام از آسمان گفت چه می خواهی برايت بکنم.
قهرمان ما گفت:
کمکم کن "نجات" پيدا کنم.
صدا گفت:
آيا واقعا فکر ميکنی من می توانم تو را نجات دهم.
قهرمان کوه نورد ما گفت:
البته که تو می توانی مرا کمک کنی چون تو خداوندی و قادر بر هر کاری هستی.
آن صدا گفت:
پس آن طناب را ببر و "اعتماد" کن، اما قهرمان ما ترس داشت و اعتماد نکرد و چسبيد به طنابش.
"چند روز بعد گروه نجات جسد منجمد و مرده او را پيدا کردند که فقط يک متر با زمين فاصله داشت..."🍂🍃
#اعتماد_به_خدا 😔
🌹🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
امام حسن عسکری علیه السلام:
به خدا قسم؛ او (امام زمان) غیبتی خواهد داشت که در آن دوران از هلاکت نجات نمی یابد مگر آن کسی که خداوند او را به اقرار و اعتقاد به امامتش ثابت بدارد و به دعا کردن برای تعجیل فرج توفیق دهد
مکیال المکارم جلد ۱ ص ۱۷۹
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#نگاه_منفی_به_ازدواج
سلام ببخشید من یه دختر مجرد فعال مذهبی ، علمی- اجتماعی هستم که ۳۰ بهار از زندگیم گذشته است .مشکل من اینه که از مردها خوشم نمیاد چون فکر میکنم شخصیتی برای زن ها قائل نیستند و تصوری که از ازدواج دارم اینه که تبدیل میشم به یک اسیر و برده و همش باید از شوهرم حرف شنوی داشته باشم و بعد ازدواج باید برای هر چیزی ازشوهرم اجازه بگیرم.قطعا علت بخشی از این تصور ناشی از نوع روابط زن و شوهر هایی هست که میبینم و صحبت هایی هست که میشنوم.مردهایی که دائما زنان خود رو تحقیر میکنند و گاهی حتی برای سلامتی و هزینه های دیگر همسر ارزش و اهمیتی قائل نیستندو یا خواستگارانی که فقط دنبال منافع و خود خواهی خود هستند.بنظرم مرد ها موجوداتی خودخواه و منفعت طلب اند.شوق و علاقه ای به ازدواج کردن ندارم ترجیح میدم تنها باشم و نیازهای عاطفی و ....تامین نشود تا اینکه مثل یک برده زندگی کنم...لطفا راهنمایی بفرمایید.ممنونم
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
@hamsaranekhoob
89-converted.mp3
3.25M
#نگاه_منفی_به_ازدواج
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
@hamsaranekhoob
✅حکایت جوان خدا ترس
✍سلمان یکی از یاران پیامبر ص تعریف کرده : روزی از بازار آهنگران کوفه می گذشت. جوانی نقش زمین شده بود و مردم دورش را گرفته بودند. سلمان از گرمای کوره ها، عرق از پیشانی اش سرازیر بود. هر کس درباره جوان سخنی می گفت.یکی می گفت: دچار تشنج شده است. دیگری می گفت: جن زده شده است.
سلمان از میان جمعیت گذشت و کنار جوان نشست. او چشم خود را از هم گشود و گفت: من هیچ کسالتی ندارم، ولی اینان گمان می کنند بیمارم. با شگفتی پرسید: پس چرا از حال رفتی و بر زمین افتادی؟ گفت: از بازار می گذشتم، صدای چکش های آهنین بر آهن های گداخته، مرا به یاد سخن خدا انداخت
🔥که فرمود:
((و لهم مقامع من حدید)) حج/21 یعنی: و برای دوزخیان، گرزهایی آهنین است.
📚ترجمه تفسیر المیزان ج۱۶ ص۳۹۹
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
#کرونا
#انعطاف_در_تصمیمات_زندگی
سلام علیکم حاج آقا، امیدوارم که ایام به کامتان باشد. عذر میخواهم که مصدع اوقاتتان شدم.
بنده ٢۵ ساله هستم و حدود ١١ ماه است که با همسر ٢٢ ساله خود، عقد کردم. قرار بود مراسم ازدواج ما فروردین باشد که به دلیل کرونا، موکول کردیم به اوایل خرداد که به احتمال بسیار زیاد، آن هم به تاخیر بیفتد. با توجه به اینکه بنده از بهمن ماه خانه اجاره کردم و بخش اعظمی از وسایل خانه هم آماده است، من پیشنهاد کردم که ما زندگی مشترک خودمان رو شروع کنیم و آن را منوط نکنیم به برگزاری مراسم. مراسم را میتوان هر زمان که این محدودیتهای کرونایی رفع شدند، برگزار نمود. ولی ایشان بسیار مردد هستند و میگویند چنین چیزی به دلشان نمینشیند و دوست دارند زندگی مشترکمان بعد از مراسم و اعلام همگانی ازدواجمان شروع شود. البته هم ایشان و هم بنده به مشورت گرفتن از افراد خبره و با تقوا اعتقاد داریم و به پیشنهاد ایشان، مزاحم شما شدیم تا راهنمایی بفرمایید. به نظر شما، راهکار منطقی در شرایط فعلی چیست؟
با تشکر فراوان از جنابعالی.
در ضمن، بنده پژوهشگر هستم و در حوزه تحلیل آماری نیز فعالیت دارم، خوشحال میشوم اگر بتوانم کمک کنم خدمتتان.
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
6.6.mp3
3.09M
#کرونا
#انعطاف_در_تصمیمات_زندگی
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🍷🍷🍷🍷🍷🍷
#حکایت
تجزیه و ترکیب !
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه!
بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه!
سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست!
بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم!
بهلول گفت: این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نب اید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!
〰〰〰〰〰〰
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob