eitaa logo
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
237.4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
45 فایل
🌸🍃 یک روانشناس انقلابی 🇮🇷 #محسن_پوراحمدخمینی 💓 دریافت‌کلاسهای‌آموزشی @hamsaranclass 💓 مشاوره رایگان @hamsaranekhoub 💓 مشاوره تلفنی @moshaverehhamsaran 💓 نظرات @Manamgedayefatemeh7 💓 فروشگاه‌ها😊، مشاوره حضوری، تبلیغات و... @hamsaranrahnama
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
السلام علیکم و رحمه الله من یک مادر هستم دختری ۲سالو نیمه دارم. کلاسهای تربیت کودک را به دقت گوش دادم. به دلیل فشارهای بسیار زیاد زندگی و عدم داشتن آگاهی و علم و مهارت داشتم کودکم را با رفتار غلط ازبین میبردم. الآن شاید رفتارم کاملا اصلاح نشده باشد اما لا اقل میدانم که رفتارم اشتباه بوده و باید بیشتر سعی کنم. با بکار بستن راهنمایهایتان دخترم آرامتر شده و من به او نزدیکتر شدم. کمتر گریه و جیغ میزند کمتر لجبازی می‌کند. خدارا شاکرم. مطمنا این‌کلاس نجات بخش فرشته‌ی کوچکم بود. خدا به شما جزای خیر دهد بدون حساب. 🌹 👆 💜💜💜 و فایل صوتی کلاسهای آموزشی و مهارتی استاد پوراحمدخمینی 👇👇 🌸 @hamsaranclass 🌸 @hamsaranclass ☺️☺️ توجه 👇 هیچ عجله‌ای برای پرداخت هزینه کلاس نیست و شما میتوانید وارد لینک کلاسها شوید و از مطالب کلاس استفاده نمایید و بعدا هر وقت امکانش رو داشتید هزینه مربوطه را واریز کنید و اطلاع دهید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
💓 🔴 از این ستون به آن ستون فرج است ✍ مردی گناهکار در آستانه دار زدن بود. او به فرماندار شهر گفت: «واپسین خواسته مرا برآورده کنید. به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است، خداحافظی کنم. من قول می‌دهم بازگردم.» فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند به او نگریستند. با این حال فرماندار به مردم تماشاگر گفت: «چه کسی ضمانت این مرد را می‌کند؟» ولی کسی را یارای ضمانت نبود. مرد گناهکار با خواری و زاری گفت: «‌ای مردم شما می‌دانید كه من در این شهر بیگانه‌ام و آشنایی ندارم. یک نفر برای خشنودی خدا ضامن شود تا من بروم با مادرم بدرود گویم و بازگردم.» ناگه یکی از میان مردم گفت: «‌من ضامن می‌شوم اگر نیامد به جای او مرا بكشید.» فرماندار شهر در میان ناباوری همگان پذیرفت. ضامن را زندانی كردند و مرد محكوم از چنگال مرگ گریخت. روز موعود رسید و محكوم نیامد. ضامن را به ستون بستند تا دارش بزنند، مرد ضامن درخواست كرد: «‌مرا از این ستون ببرید و به آن ستون ببندید.» گفتند: «چرا؟»‌ گفت: «از این ستون به آن ستون فرج است.» پذیرفتند و او را بردند به ستون دیگر بستند که در این میان مرد محکوم فریادزنان بازگشت.‌ محكوم از راه رسید ضامن را رهایی داد و ریسمان مرگ را به گردن خود انداخت. فرماندار با دیدن این وفای به پیمان، مرد گنهکار محکوم به اعدام را بخشید و ضامن نیز با از این ستون به آن ستون رفتن از مرگ رهایی یافت. از همین رو، به کسی که گرفتاری بزرگی برایش پیش بیاید و ناامید شود؛ می‌گویند: «از این ستون به آن ستون فَرَج است.» یعنی تو کاری انجام بده هر چند به نظر بی سود باشد ولی شاید همان کار مایه رهایی و پیروزی تو شود. 💓 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: اگر آسمان ها و زمين در برابر بنده اى سر به هم آورند و آن بنده تقواى خدا پيشه كند، حتماً خداوند از ميان آن دو، شكاف و راه خروجى برايش قرار خواهد داد لَو أنّ السَّماواتِ و الأرضَ كانَتا رَتقا على عَبدٍ ثُمّ اتَّقَى اللّهَ، لَجَعَلَ اللّهُ لَهُ مِنهُما فَرَجا و مَخرَجا بحارالانوار جلد8 صفحه258 @hamsaranekhoob
سلام استاد محترم وقت بخیر. دختری ۲۳ ساله هستم و همسرم ۲۴ سالشونه. ما ۸ سال همو دوست داشتیم و علاقه ی شدیدی بهم داشتم که به خواست خدا ۹ ماهه زندگیمونو شروع کردیم. من و همسرم خیلی وابسته همیم.. همه میگن زندگیتون با مشکل رو به رو میشید ولی ما اینجوری راحتیم. ولی من خیلی خیلی رو شوهرم حسودم.. ایشون کارمند هستن. میره محل کار هر روز این صاحب کارش میگیره اینو بغل میکنه یا سرشو میزنه به سرش. خود شوهرم خوششون نمیاد(حتی چند روز پیش نزاشته بغل کنه طرف ناراحت شده.). ولی چون رئیسشه هیچی نمیگه.چون براش کار میکنه.همیشه هم تو خونه میگه اخلاق بچگونه داره و هیشکی ازش راضی نیست و.... ولی من از این بابت خیلی حسودیم میشه با اینکه طرف مذکر هستن ولی بنده حسودیم میشه؟ حتی وقتی با بچه ها بازی میکنه یا سرگرم میشه من حسودیم میشه و میگم ایشون فقط مال خودمه.. کمکم کنید چیکار کنم با این حسودی کنار بیام؟؟؟؟ 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
✍ ایده ی جالبِ شهید دکتر محمد علی رهنمون برای تربیت فرزند : محمدعلی صبح‌ ها بعد از نماز قرآن می‌خواند. اگه دخترمون بیدار بود، می‌گرفتش توی بغل ؛ اگه هم خواب بود ، کنارِ رختخوابش می‌نشست و می‌گفت: اینـجا قـرآن می‌خوانم ، می‌خواهم چشم و گوشِ بچه ‌ام از الان به این چیزها عادت کنه... 🌷خاطره‌ای از زندگی شهید دکتر محمد علی رهنمون 📚منبع: یادگاران16 «کتاب رهنمون» ، صفحه 90 @hamsaranekhoob
هر دو را چون نردبان زیر آر و بر افلاک شو 💓 #کنترل_خشم 💓 #مدیریت_هیجانات 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
❤️ دیشب #سومین_جلسه کلاس آموزشی و مهارتی #کنترل_خشم😡 و مدیریت #هیجانات منتشر شد. 💙 عزیزانی که هنوز ثبت نام نکرده اند زودتر اقدام کنند. 💚 زمان: #جمعه_ها و #سه_شنبه_ها ساعت ٢١ _ آفلاین(فایل صوتی mp3) 💓 دریافت لینک ورود به کلاس👇 @hamsaranclass @hamsaranclass 💜 تسهیلات ثبت نام 💜 ١. افرادی که شرایط پرداخت هزینه کامل کلاس را ندارند، می‌توانند با احتساب 50درصد #تخفیف وارد لینک کلاسها شوند☺️ ٢. برای پرداخت هزینه کلاس عجله ای نیست و شما میتوانید از مطالب کلاس استفاده نمایید و سپس هر وقت امکانش رو داشتید هزینه مربوطه را واریز کنید☺️ ٣. پس از ثبت نام، ارسال مطالب کلاس برای همسر محترم، بلامانع است.😊 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6 ❣اطلاع رسانی با شما...
امیرالمؤمنین عليه السلام: هر كه عقل خود را كامل بداند، بلغزد مَنِ استَغنى بِعَقلِهِ زَلَّ ميزان الحكمه جلد7 صفحه553 @hamsaranekhoob
سلام استاد دختری 27 سال ام ونامزدم 30 سال و حدود یک سال هست که نامزد کردم.اما نامزدم اصلا رفتار مردانه ندارد،مثل دخترها لوس و احساساتی صحبت میکند.تنها تقاضایش در صحبتهای شبانه روز درخواست ابراز علاقه است. اینقدر این رفتارهایش شدید است که من حس میکنم شوهر هستم و او زن من است. موقع صحبت کردن درباره مسائل مختلف اصلا قدرت ابراز وجود ندارد و مدام میگوید هر چه تو بگویی یا چشم چشم.اقتدار ندارد.هر چه من دخترانه رفتار میکنم که او مردانه شود، بیشتر دخترانه رفتار میکند.دلم میخاهد حس صحبت کردن با یک مرد را داشته باشم.احساسات زنانه ام را دارم از دست میدهم. اصلا نمیتوانم احساس تکیه گاه به او داشته باشم و بارها تصمیم گرفته ام نامزدی ام را به هم بزنم. 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
✍ تعبیرِ جالبی از یک مهندسِ شهید برای نمازِ اول وقت وقتی صدای اذان رو می‌شنید ، دست از غذا خوردن می‌کشید و می‌رفت نماز بخونه. بهش اصرار می‌کردیم و می‌گفتیم: غذات سرد میشه ، تمومش کن ، بعد برو نمازت رو بخون. اما محمود می‌گفت: اگه نروم نماز بخونم، غذای روحم سرد میشه... 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید محمود شهبازی 📚منبع: کتاب محراب عشق ، صفحه 35 @hamsaranekhoob