eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
20.2هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سبک زندگی اسلامی همسران
نزدیک عید و دنبال مانتوی شیک و باکلاس برای عیددیدنی میگردی ⁉️😍 قیمتا هم که سرسام آور 😢 باورتون میشه این مانتو زیر یه تومن هست ⁉️😱 اگر مانتو و عباهای شیک و بروز و ژورنالی و مزونی✨ میخواین این 👇 کانالو حتما ذخیره کنید که 💝🛍 https://eitaa.com/joinchat/718143733Cb286083482 از سن ۹ سال به بالا و برای همه نوع سلیقه ای براتون مانتوهای مجلسی و کژوال ، قیمت خیلی پایینتر از پاساژ و مغازه دارند و ارسالشونم رایگان هست😍👇 https://eitaa.com/joinchat/718143733Cb286083482
همیشه لازم نیست برای شیطنت و ابراز علاقه از شعر ها و متن های آماده استفاده کنید گاهی میتونید خودتون شعر بگید و متن عاشقانه بنویسید خلاق باشید متناسب با حال همسرجان براشون عاشقانه بسازید☺️☺️ مطمئنم برای همسرتون جذااااب و ارزشمند خواهد بود، با مزه ترم هست😉😉 آقاییه من کجایی❓ که من اینجا نشستم❤️ چشم به راهه تو هستم تا که بیای کنارم برات چای و کیک بیارم بوسم کنی تو دوتا من ببوسم هززززارتا عاااااااااااشقتم خودت که میدونی ولی گفتم کیف کنی 😜😜😜 http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
❤️🍃❤️ سرگذشت بسیار زیبای دختر ایلاتی ‌@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ همه ایل بیرون ریخته بودن صدای ایلدا میومد که از زنها میخواست بچه هارو توی چادر ببرن ومردها بیرون ایل نگهبانی بدن....لباسمو عوض کردم تفن.گ روی دوشم انداختم .این منم که باید توی روی عابد خان می ایستادم نه کس دیگه ای پس یک بار برای همیشه باید پایان میدادم به این زورگویی های خان بی غیرت... سوار اسب که شدم یکی از پشت پیراهنمو کشید...زنعمو گوهر بود با تشر گفت:تو یک زنی اونم تازه عروس پیاده شو...نگاهش کردم:حالا که قسمتم شده عروس شما باشم نمیذارم یه عمر با دیدنم با خودتون بگید یکی از اقوام عابد خان توی چادر شما نفس میکشه....به اسب زدم وبی توجه به فریادها از ایل بیرون زدم اما وقتی به رودخونه رسیدم عابد خان وادمهاش اونور رودخونه سوار به اسب داشتن به خان بی حرمتی میکردن....دانیار وساواش کنار خان بودن .... شونه به شونه خان ایستادم و گفتم:اومدنت به اینجا اصلا در شان تو نیست عابد خان.... پیر و نحیف بود از بس مواد زده بود به رگهاش،صورتش کبود بود از دود زیاد اما زبونش رو داشت وگفت:این عروسی از اصل باطله تو باید برگردی با کسی ازدواج میکنی که من میخوام.... پوزخند نشست روی لبم:بعد از مرگ پدرم هم همین حرفو به مادرم زدی اما مادرم بلایی سرت اورد که از خجالتت نتونستی جیک بزنی ،اون شب ماه شاهد بود ومن از شکم مادرم ،حالا بهتره از همون راهی که اومدی برگردی.... یکی از آدمهاش دست داد زد:زبونتو از حلقوما میکشم بیرون که دیگه در برابر خان درشتی نکنی...خواست دست به تفن.گ بشه که یه گلوله حرومش کردم دستش توی هوا رفت وشروع کرد فریاد کمک خواستن....گلوله دیگه ای به آسمون فرستادم که برادرهام هم رسیده بودن... آراز از پشت سر عابد خان داد زد:به چه جراتی مزاحم خواهر من شدی؟؟؟...خان لا تموم آدمهاش اما از آراز میترسیدن وایاس عصبی فریاد زد:امروز یا خو.ن ما ریخته میشه یا شما.... تفن.گشو رو به عابد خان گرفت که داد زدم:نه،اگه قراره کش.ته بشه بهتره به دست من این اتفاق بیفته بخاطر تموم رنجهایی که خانجونم کشید از بی کسی.... عابد خان به آدمهاش نگاه میکرد ولرزش دستاش از کسی پوشیده نبود....هفت پسر عابد خان یکی نمی ارزیدن همه دوایی بودن شکل پدرشون.... خان بابا جلو اومد:بهتره آدمهاتو جمع کنی برگردی تا بی حرمتی بیشتر از این نشده،من برای عقد نوه خودم از کسی اجازه نمیگریم بجز خانواده خودش که با احترام کامل پذیرای ما بودن پس بهتره تبریک بگید وبرگردید چون بجز ما خواهرزاده های خودشما هم مخالف این حرکتتون هستن.... عابد خان عصبی بود اما خوب میدونست اینجا جایی نیست که بتونه خودنمایی کنه از زور بازوش استفاده کنه.... @hamsardarry 💕💕💕
〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 ❓سوال با عرض سلام و خسته نباشید چگونه از همسرمون انتقاد کنیم که موثر باشه؟ 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 @hamsardarry 💕💕💕
〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 ✍پاسخ مشاور سلام بر شما دوست عزیز انتقاد از همسر در زندگی مشترک اگر با اصول درست آن صورت نگیرد می تواند زندگی را به مخاطره بیاندازد با یاد گیری شیوه درست انتقاد کردن از همسر زندگی خود را بهبود ببخشید. 1⃣بهترین زمان و نحوه ی انتقاد از همسر یکی از مهمترین مهارت هایی که باید هر فرد متاهل در زندگی مشترک بداند، روش صحیح انتقاد از همسر است. در همه زندگی های زناشویی و در همه جوامع بشری موقعیت هایی ایجاد می شود که مردان و زنان از عملکرد همسر خود راضی نمی باشند و نسبت به یکدیگر انتقاد می کنند. اما چگونه باید از همسر انتقاد کرد که هم تاثیر لازم را داشته باشد و هم اینکه به تعادل روانی زندگی مشترک آسیبی وارد نکند؟ 2⃣انتقاد در زمان و مکان مناسب اگر می خواهید که همسرتان را مورد انتقاد قرار دهید در زمان و مکان مناسبی با او صحبت کنید. به طور مثال زمانی که همسرتان به هردلیلی عصبانی است، نباید از او انتقاد کنید، باید صبر کنید تا آرام شود و آن گاه نقد خود را بگوئید تا موثر واقع شود. علاوه براین نباید از همسرتان در حضور دیگران انتقاد کنید زیرا نه تنها موثر نیست بلکه می تواند منجر به ناراحتی و عصبانیت او شود. 3⃣گفتن عیوب یکدیگر فردی که عیوب همسرش را تذکر می دهد بسیار محبوب است زیرا گفتن معایب یکی از راههای ابراز نیت خالص است، از سوی دیگر فردی که به هردلیلی از ابراز عیوب همسر خود خودداری می کند ناخودآگاه در مسیر دشمنی با همسر خود گام برمی دارد. ادامه دارد... ✍ 🔮 ◀️نوبت‌مشاوره ↙️ @Yafater14 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵 @hamsardarry 💕💕💕
✨بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیٖم✨ ســـــــــلام 🌼 صبح قشنگ تون بخیر🌼🍃 روزتـون پـر از خـیر و بـرکت🌼 تنتون سـالم و روزتــون قشنگ🌼🍃 ‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‎‌‌‎══๑🌼🍃═════════ http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
🌷 استاد فاطمی نیا(ره) :چرا از زندگی می رود ؟ 🖌 مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش میکند.❌ بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات است. 🖌 کم منزلی داریم که درآن پرخاش و تندی نباشد! روزی چندتا پرخاش باشد، برکات را از منزل میبرد. حتی اگر حق هم با تو بود ❗️در امور جزیی وشخصی مشاجره نکن چون کدورت می آورد. 🖌 مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد : در موضوعی که گمان میکردم حق با من است ، داشتم با همسرم مشاجره میکردم ؛ ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند ! بسیار کریه وزشت بود! ❗️❗️❗️ آن صورت نزدیکم آمد و گفت : کثیف! ساکت شو! همین که متنبه شدم فورا "دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی" کردم. http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
❤️🍃❤️ 💍 چند نکته اساسی در امر ازدواج👇 🔹 2- اگر می خواهید بعد از ازدواج عشق به نفرت تبدیل نشود( الف) باید بدانید که زن برای مادر شدن آفریده شده و مرد برای پدر شدن. زن باید زن باشد و مرد باید مرد باشد. یعنی زن نیاز به زنانگی دارد و مرد، مردانگی. @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 10 نشانه رابطه عاطفی پایدار 3. در رابطه عاطفی پایدار احساس راحتی و نزدیکی می‌کنید نزدیک شدن به کسی همیشه آسان نیست. اما در رابطه رابطه عاطفی پایدار، شما به آن دست یافته اید و از به اشتراک گذاشتن احساسات، اعتماد به یکدیگر و صمیمیت عاطفی بسیار راحت هستید. شما یاد گرفته اید که به شریک زندگی خود اعتماد کنید.  توهم خیانت و تردید، وجود ندارد. دیگر دیوارهای عاطفی ایجاد نمی‌کنید و دائما نگران جدا شدن شریک زندگی خود نیستید. @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ◀️روان‌پزشک معروف آمریکایی ویلیام گلاسر در کتاب ازدواج بدون شکست مي‌گه: عادت‌های مثبتی وجود داره که در دراز مدت باعث استحکام روابط بین فردی و  زندگي‌هاي مشترک می‌شه... 📌طبق نظر این روان‌پزشک ما باید تا جایی که امکان داره به نامزد و یا همسرمان کمک کنیم تا نیازهاشو ارضا کنه. @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 💜گله ها و ناراحتيهاي خود را با متانت و نرمي با شوهر در ميان بگذاريد: 💜در موقع ناراحتي گله خود را اظهار نكنيد.تحمل كنيد تا وقتي شما و شوهرتان در آرامش روحي وخيال هستيد آن وقت شكايت خودتونو بگوييد و اينكه تنها باشيد فقط شما و شوهرتان 💜اينكه لحن حرف زدن شما تند نباشد و بوي تحكم وبرتري جويي ندهد 💜اينكه طريقه گفتن شما طوري باشد كه واقعايكراست برويد سر اصل مطلب .و ساعتها مقدمه چيني نكنيد و رنجش خود را به شوهرتان بفهمانيد.مثلا بگوييد:"من از اين كه تو فلان حرف رو پيش خانوادت به من زدي رنجيده خاطر شدم." و در ادامه بگوييد" چه خوب بود كه اگر هم حرفي داري وقتي تنها هستيم به خودم بگويي" وامثال اينها . 💜اينكه عاقل و متين و منطقي باشيد. @hamsardarry 💕💕💕
🎭🔪🚬🎲 چند روزی گذشت تا راضی شدم آزمایش دی ان ای بدهم. تا جواب آزمایش بیاید، هر روز می آمد دیدنم و برایم از خودم می گفت: 😢 تازه شدی مثل قبلنا اونوقتا که هنوز زبون باز نکرده بودی، از نگاهت میفهمیدم چی میخوای، میفهمیدم کی سردته کی گرمته کی گرسنه اته کی آب میخوای...🥀 بعد با بغض ادامه داد: یه بار تب داشتم شب نفهمیدم کی خوابم برد. بابات میگفت تمام شب دور اتاق چرخوندت بلکه آروم بشی ولی تو یه بند گریه میکردی منم کوره آتیش بودم و نیمه هوشیار! فرداش که حالم بهتر شد. 👀 تو باهام قهر کرده بودی، بابات میگفت من زیادی بزرگت میکنم. میگفت  بچه هفت ماهه چی میدونه قهر چیه! ولی من میدونستم تو باهام قهر کردی، شیرنمی خوردی بغلت که میکردم.👶🏽 دستای تپل و نرمتو که میذاشتم روی صورتم، میزدی زیر گریه و تا زمین نمیذاشتمت گریه ات بند نمی اومد.👩‍👦 الانم ....حق داری ازم ناراحت باشی ولی باهام قهر نباش دخترم! اون سال که گمشدی تا یه ماه با بابات ویلون کوچه و خیابون بودیم.😭 همه جا رو زیرو رو کردیم پیش پلیس رفتیم پرونده تشکیل دادیم حتی...بیمارستانا و...سردخونه ها رو گشتیم، ولی تو نبودی! خدا میدونه تو این سالا چی کشیدم....😓 و گریه فرصت حرف زدن  را از او  گرفت. روزی که به اصرار مادرم همه باهم رفتیم و جواب  آزمایش را گرفتیم یادم هست. ☹️ ساکت بودم. چشمهای خیسم در آیینه بارانی نگاهش دردهایم را  فریاد میزد. جواب مثبت را که شنید، دیگر نتوانست سرپایش بماند. نشست روی زمین.🤯 روسری سیاهش را روی صورتش کشید و سرش را به لبه تخت تکیه داد و بلند بلند گریه کرد. خانم عظیمی بی طاقت شد و گفت: یا صاحب صبر، گمشده تو پیدا کردی بلاخره!😢 پدرم آمد کنارم دست انداخت دور شانه ام و سرم را به شانه های مردانه اش تکیه داد، و آهسته گفت: منو ببخش بابایی... ❤️ بی صدا گریه کردم. چقدر در تمام این سالها بودنش را کم داشتم! ادامه دارد.... @hamsardarry 💕💕💕
عضو کانال زندگی شیرین شوید👈 https://eitaa.com/joinchat/2672034512Cc122540456 🎁 و یک بسته آموزشی به قیمت ۳۰۰ هزار ت را رایگان😳😳😳 هدیه بگیرید(فقط مخصوص اعضا) با ارسال عدد یک🎁 نظرات مخاطبین بسته رایگان: نگاه مثبت داشتن به زندگی و مثال هایی،که زده میشه چقدر زیباست ناخواسته اشک می ریزه آدم خدایا شکرت ‎‌‌‌‌┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
✨بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیٖم✨ بار دگر آغاز کن آن پرده‌ها را ساز کن بر جمله خوبان ناز کن ای آفتاب خوش لقا مولانا سلام صبحتون بخیر و نیکی و شادمانی امروزتون سراسر مهر و نیکبختی🌹 http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
🌷امیرالمؤمنین علی علیه السلام: 🗣 سخن را تا نگفته ‏اى در بند توست همین که آن را به زبان آوردى، تو در بند آنى❗️ 👅 پس زبانت را چون طلا و نقره‏ ات حفظ کن✔️ چه بسا یک کلمه نعمتى را از بین برده و عذابى را پیش آورده ♻️حکمت 381 نهج البلاغه http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
❤️🍃❤️ 💍 چند نکته اساسی در امر ازدواج👇 🔹 2- اگر می خواهید بعد از ازدواج عشق به نفرت تبدیل نشود (ب) زنانگی یعنی ایجاد آرامش و مردانگی یعنی ایجاد آسایش. زن باید مثل گل باشد و مثل گل با او رفتار شود و مرد باید مثل درخت باشد و مثل درخت با او رفتار شود. اگر این‌ چنین باشد در کنار گذشت و فداکاری از هر دو طرف عشق دوام می‌آورد و زندگی به وضعیت مطلوب می‌رسد. @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ سرگذشت بسیار زیبای دختر ایلاتی ‌@hamsardarry 💕💕💕
همه ایل بیرون ریخته بودن صدای ایلدا میومد که از زنها میخواست بچه هارو توی چادر ببرن ومردها بیچ اینجا جایی نیست که بتونه خودنمایی کنه از زور بازوش استفاده کنه برای همین دمشون رو روی کولشون انداختن وگم شدن.... ایاس جلو اومد:هرکی بخواد اذیتت کنه تیکه تیکه ش میکنم هرکی میخواد باشه.... :مراقب هودتون باشید اینایی که من دیدم اروم وبیصدا نمیشینن... برادرهام که رفتن خان نگاهم کرد:مگه ایلدا و زیور نبودن که تو تفن.گ به دست اومدی اینجا؟؟؟... تفن.گ رو روی شونه ام انداختم:باید میومدم من زن ایل هستم و این جنگ از سر من رخ داده...خان چشماشو ریز کرد چال قشنگی روی لپش افتاد اما خودشو کنترل میکرد نخنده...عمو رشید خندید:دختر سیدا ست برادر نمیشه کاریش کرد.... عموها میخندیدن ومردهای ایل خوشحالی خاصی توی چشماشون اومد شاید روزگار نه چندان دوری جلوی چشماشون اومد و دختر کوچیکه خان که همه قبولش داشتن.... به ایل که رسیدیم زنعمو جلو اومد دستمو کشید از اسب پایین اومدم دستشو جلوی صورتم تکون داد اما لباش میلرزید حرفی بزنه بغلم گرفت به خودش فشردم...ایلدا کنار وایساده بود با لبخند نگاهم میکرد وساواش با غرور گفت:لقب مادرت حلالت باشه بانوی ایل....به ساواش نگاه کردم که بلند گفت:ناهار نخوردیم بساط رو راه بندازین مهمون راه دور داریم برای شب.... خاله گیسیا از بغل زنعمو کشیدم بیرون وگفت:نترس زنعمو این دختر هیچیش نمیشه نترس که تهرون هم که بود یکی از این مزاحما رو حسابی ادب کرده بود...دانیار خندید وسری تکون داد.... از ظهر گذشته بود که سفره انداختن وصدای بشقاب های روهی آهنگ خاصی رو مینواخت...بوی خورشت پیچیده بود ومرغهایی که به سیخ زده بودن...سبزی تازه بود ودوغ وماست موسیر ایل،پونه وحشی ریخته بودن روی ماست وسفره زن و مرد یکی بود...اهل ایل دور سفره نشستن با بسم الله خان شروع کردن ناهار خوردن بد موقع اما پر از خوشی... دستها یاری میداد برای رسوندن دوغ به همدیگه وصدای نون تیری وقتی خورد میکردن روی برنج...خان چند قاشقی خورد اما سر بلند نکرد تا بقیه راحت غذاشون رو بخورن.... یه سفره که همه یه رنگ بودن خان ورعیت نداشت غذای همه هم یکی بود کم که نیومد دوباره ماسه بشقابها پر میشد ولبا خندونتر...چقدر سفره رنگین بود با این مردم وخان بابایی که سرسنگین وبا وقار بود.... سفره جمع شد و خبر رسید مهمونا نزدیکن... خاله گیسیا بلندم کرد به چادر که رسیدیم فوری کمک کرد عوض کردن لباسهام...لباس زیبا پر از زرق وبرقی تنم مرد وگفت:دانیار از تهرون خریده اما وقتی اون لباس رو‌تنت دید گفت همون قشنگتره... @hamsardarry 💕💕💕