eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
17.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.9هزار ویدیو
18 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃❤️ (۴۱) کارن هنوز تند تند نفس می کشید و باورش نمی شد هر بار یه گزک دست این زن میده. واقعا چه اش شده بود؟ هنوز به چشم های هم خیره بودند. محسنی در رو کامل باز کرد و در حالیکه به طرف میزش می رفت گفت: برای امروز کافیه. هفته ی دیگه می بینمتون! کارن حالا آروم تر شده بود. نفس عمیقی کشید و از اتاق بیرون رفت. امکان نداشت هفته ی دیگه پاش رو اینجا بذاره! 6 ماهان ماشین رو نزدیک کوچه ی باریک پارک کرد و گفت: همین جاست؟ - بله. - قبلاً هم اینجا باهاش حرف زدی؟ - بله. یه بار اینجا... یه بار هم خودش اومده بود موسسه، خانوم پرچمی هم بود. نگاهی به خونه های قدیمی با آجرهای رنگ و رو رفته انداخت و جدی تر گفت: خانوم محسنی! هر جا که موسسه آدرس میده نرو! اینجا که مناسب یه خانوم جوون تنها نیست. اگر من نیومده بودم چی؟ @hamsardarry💕💕💕
👇 نسیم به مرد جوونی که کنارش روی صندلی راننده نشسته بود، لبخند زد و خیالش رو راحت کرد: نه، این خبرها هم نیست. من تو اهواز به منطقه های بدتر از این سر زدم. - احتمالاً تو اهواز بافت شهری یه منطقه همینه... ولی اینجا، اینطور زندگی ها غیر طبیعیه. نسیم به بیرون از شیشه های ماشین چشم چرخوند. کمی به ماهان حق می داد ولی چه کاری از دستش بر می اومد؟ مسئولیت این پرونده رو قبول کرده بود. قرار هم نبود که گفتگو رو زیاد طول بده. نمی تونست فقط به خاطر خطرناک بودن این محله سه تا پسربچه ی 8 ساله رو به امون خدا ول کنه. ماهان ادامه داد: تازه تو تنها هم زندگی می کنی! - دیگه دارید من رو می ترسونید. - نه، فقط گفتم که حواست جمع باشه. داوطلب های مرد بهتر از پس این کیس ها بر میان ادامه داره... @hamsardarry💕💕💕
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره‌ای که اشک ژیلا صادقی را درآورد 🔹روایت مهمان برنامه خط‌قرمز درباره نقطه ضعف عجیبی که دشمن از آن سواستفاده کرد! http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
🤍بِسْمِ‌ اللَّهِ‌ الرَّحْمنِ‌ الرَّحِیم🤍 ســـــلام به يكشنبه خوش آمدید روزتون پر از عشق و محبت پر از موفقيت وسرافرازی پر از صلح وسازش پر از دوستی ومهربانی پر از دلخوشى و پر از خـبرهای خوب روزتون بی‌نظیر دلتون گرم به عشق به خدا ♥️🕊 🕊♥️    http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
حدیث‌روز 🌷امام على (علیه السلام): لاتُنالُ الصِّحَّةُ إلاّ بِالحِميَةِ 🍑تن درستى ❗️جز با پرهيز، به دست نمى آيد 📚غررالحكم حدیث 10605 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
❤️🍃❤️ طب و زندگی خوراکی_های_مفید_در_آلودگی_هوا🍎 👈خانم‌های باردار 👈کودکان کم سن و سالمندان اگر نمی‌توانند از شهرهای آلوده خارج شوند برایشان مهم‌تر است که با توصیه های غذایی به مقابله با معضل آلودگی هوا بروند. 💢به طور کلی، از مصرف غذای غلیظ و دیر هضمی مانند: 🔻 فست فودها 🔻 سرخ کردنی ها 🔻 کله پاچه 🔻 ماکارونی 🔻 لازانیا 🔻الویه و... پرهیز کنید. @hamsardarry💕💕💕 @tebesinna🍎
❤️🍃❤️ قسمت هشتم 👈دوس دارید آقا همراهیتون کنه تــوخرید ✖️به جای اینکه بگید بریم خرید ؟ ✔️ بگید : دوست دارم خریدم با سلیقه تو باشه😉 یا یه لباس دیدید خیییلی دوسش دارید 👗 به آقای همسر بگید : 👈واااااااااااای چقدر دوست دارم منو تواین لباس ببینی و برات دلبری کنمممم😍 @hamsardarry💕💕💕 http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
❤️🍃❤️ 💟گذشت و مهربانی 👈زن و شوهر با گذشت خودشان 🌱 با همكاري خود با مهرباني و محبت و اخلاق خوب خودشان كه از همه مهم تر هم محبت است مي‌توانند اين بنا را ماندگار و اين سازگاري را هميشگي كنند💞 👈 مطلع عشق (گزيده اي از رهنمودهاي حضرت آيت الله خامنه اي به زوج‌هاي جوان)، ص۳۱ @hamsardarry💕💕💕
❤️🍃❤️ (۴۲) صدای آهسته ای از پشت یکی از درهای همکف شنیده شد: کیه؟ - از طرف موسسه ی «امام عصر» اومدم. صدای فرو ریختن چیزی روی زمین شنیده شد... بعد صدای جا به جایی... همیشه و همه جا وضع همین بود. هیچ کس از حضورشون استقبال نمی کرد. انگار برای مقاصد شوم شخصی اینجا اومده باشند، نه قصد کمک! پسر بیست و پنج – شش ساله ای جلوی همون در ظاهر شد. ماهان زیر لب گفت: عاشق این قسمتشم! @hamsardarry💕💕💕
👇 پسر با اخم و صدایی که می کشید، گفت: چی می خوایید؟! نسیم لبخندی به چشم های پر شیطنت ماهان زد و جواب داد: درباره ی بچه هاتونه. پسر آهی کشید و گفت: الان میام. دوباره داخل اتاق رفت و صدای پچ پچ با کسی شنیده شد. ماهان با صدای آهسته اما هیجان زده گفت: این بچه ی هشت ساله داره؟!! - سه تا! - واووو... احساس پیری بهم دست داد. من هنوز زن هم ندارم. هر دو آروم خندیدند. پسر برگشت. در حالیکه پاهاش رو با دمپایی روی موزاییک ها می کشید به طرفشون اومد و گفت: بله؟ - من اومـ... - چند روز پیش مادرشون زنگ زد! مگه قرار نبود باهاش حرف بزنید برگرده؟ ادامه داره... @hamsardarry💕💕💕