❤️🍃❤️
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#قسمت_اول
خواستگاری ما خیلی ساده برگزار شد و حتی گل و شیرینی نگرفته بودند
و خواهر بزرگتر من میگفت ببینید حتی گل و شیرینی نگرفتهاند؛
اما این حرفها برایم مهّم نبود
چرا که آقا مهدی در آن مراسم حرفهایی زدند که برای من از هر گلی زیباتر و از هر شیرینی شیرینتر بود
و وقتی به آقا مهدی میگفتم چرا من را انتخاب کردید میگفتند
به خاطر حجاب شما، حجاب مسئله کوچکی نیست و خیلی باارزش است.
پدرشان در همان جلسه خطاب به آقا مهدی گفتند:
شما تازه ۲۰ سالت تمام شده و از سربازی برگشتهای
من الان این را در جمع میگویم که فردا از من طلب کمک نکنی
آقا مهدی هم گفتند:
من با توکل به خدا تصمیم گرفتهام زندگی کنم و تا آخر هم به امید خدا روی پای خودم میایستم
این حرف برای من خیلی زیبا بود و به من قوّت قلب میداد.
آقا مهدی دیپلم هم نداشت و در دانشگاه به من میگفتند که شاید شما موقعیتهای بهتری را داشته باشید
من با خیلیها مشورت کردم
اما در نهایت با خودم فکر کردم که خداوند فردی را سر راهم قرار داده که با اخلاق و باایمان است
و به خانواده اهمیّت میدهد
و اهل نماز است و هر چه سبک و سنگین کردم
دیدم اینها بهتر از مدرک تحصیلی و ثروت است.
#ازدواج_آسان
#ساده_زیستی
🌷شهید مدافع حرم " مهدی قاضیخانی"
به روایت همسر شهید
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#قسمت_دوم
طولی هم نکشید که عقد کردیم
عقدمان همزمان با سالگرد ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهم السلام) بود
من دوست داشتم مهرم به وحدانیت خداوند یک سکه باشد اما پدر شوهرم گفتند که ۵ سکه باشد و با اینکه زیاد راضی نبودم، قبول کردم.
پول محضر را خود آقا مهدی پرداخت کردند و فقط برای من یک چادر سفید ساده خریدند و برای خودشان هم رفتیم خیاطی و یک دست کت و شلوار تهیه کردند به همراه کفش.
بعد از عقد، یکسال نامزد بودیم تا آقا مهدی پولی فراهم کنند و وسایل را تهیه کنیم
به من گفتند اگر برای شما طلا بگیرم دیگر هیچ وسیله دیگری نمیتوانم بخرم که من گفتم من طلا نمیخواهم
و برای عروسی هم هیچ طلایی نداشتم
و فقط همان حلقهای بود که برای من خریداری کرده بودند
و چون میگفتند طلا برای مرد حرام است
برای خودشان هم حلقه نخریدند
و همزمان با عید غدیر هم مراسم عروسی برگزار شد که
همراه با مولودیخوانی و خیلی ساده بود.
#ازدواج_آسان
#ساده_زیستی
🌷شهید مدافع حرم " مهدی قاضیخانی"
به روایت همسر شهید
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#قسمت_سوم
❤️ شرط جالب همسر شهید...
آقا مهدی آنقدر ولایتمدار بودند که دوست داشتند تعداد بچهها زیاد باشد، به فرزندآوری توصیه میکردند و میگفتند فرزندان سبب روزی میشود، با اینکه خیلیها به ما میگفتند شرایط جامعه خوب نیست، هزینهها بالاست و باید به فکر مشکلات بعدی باشید اما آقا مهدی به شدّت با این حرفها مخالفت میکردند.
بعد از نهال زمانی که محمد یاسین فرزند سوم مان متولد شد، خیلی ها به آقا مهدی خورده می گرفتند که چرا اینقدر بچه می آورید. او هم می گفت: «چون سلامت روح و جسم داریم. هر کسی خودش می داند چند فرزند برای زندگیاش لازم است.»
وقتی محمدمتین فرزند اول ما به دنیا آمد ما وسیله نقلیه نداشتیم اما بعد از آن توانستیم نیسان بگیریم و نهال که به دنیا آمد ما یک خانه در پوئینک گرفتیم و بعد از آن محمدیاسین که به دنیا آمد آن زمین را فروختند و یک زمین کشاورزی تهیه کردند.
#ازدواج_آسان
#ساده_زیستی
🌷شهید مدافع حرم " مهدی قاضیخانی"
به روایت همسر شهید
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#قسمت_سوم
دوست داشتند بچهها را به مهمانیها ببریم تا آداب معاشرت را فرابگیرند
اهل مسافرتهای سالم بودند و دوست داشتند بچهها آزاد باشند
و میگفتند بچهها باید تخلیه هیجانی شوند که در این صورت وقتی بزرگ شوند آرام میشوند.
این را داخل پرانتز لازم میدانم تأکید کنم: بعضی ها فکر می کنند امثال مهدی آرزویی ندارند یا دیگر به زندگی امید نداشتند، به همین دلیل رفتند جنگ. این درحالی است که آنها صد در صد اشتباه می کنند. مهدی بسیار به زندگی امید داشت. حتی علاقه من را به داشتن بچههای زیاد می دانست و برای اینکه به رفتنش راضی شوم، قول داده بود مجددا بچه دار شویم.
بعد از شهادت مهدی، بیشتر از همه نهال اذیت شد، اینکه میگویند دخترها بابایی هستند، واقعاً درست است، حتی وقتی صحبت از نقل مکان میشد، نهال میگفت اگر جای دیگری برویم بابا راه خانه را گم میکند. وقتی محمدمتین و محمدیاسین دعوا میکردند، محمدیاسین میگفت بابا که برگردد، به او شکایت میکنم.
#ازدواج_آسان
#ساده_زیستی
🌷شهید مدافع حرم " مهدی قاضیخانی"
به روایت همسر شهید
@hamsardarry 💕💕💕