❤️🍃❤️
#حریری_به_عطر_یاس7
- تو پریروز این جوری و با همین لحن به من گفتی ؟ آلزایمر گرفتی ؟
زری که آرامش او را دید با ناز پشت چشمی نازک کرد و گفت:
-خبه حالا تو هم ... اگه گفتی چی می خوام بهت بگم ...
حسین پلکش را محکم به هم زد و جواب داد:
-خدا می دونه چه درخواستی داری ... زودتر بگو می خوام بخوابم...
زری که کاملا خود را به هدف نزدیک می دید با عشوه گفت:
- اصلا نخواستم... اَه..
همان که خواست بچرخد و پشت به او کند بازویش در حصار انگشتان حسین قفل شد.. او خوب این مرد را می شناخت...
@hamsardarry 💕💕💕