❤️🍃❤️
#حریری_به_عطر_یاس_پارت_117
- چی شده بابا ؟
اشک در چشمان حریر حلقه زد ... دلش می خواست به راحتی حرف دلش را بزند اما می ترسید ... نه از ترس زری نه! ... از ترس پدرش ... می ترسید پدرش دوباره راهی بیمارستان شود ...
اما زری ول کن نبود ... برایش نه حال حسین مهم بود و نه چیز دیگر ...
@hamsardarry 💕💕💕