#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_119
چند روز از آخرین تماس با یان و دیدار با حسام میگذشت
و من مطالعه ی کتابی با مضمون نقش زن در اسلام را شروع کرده بودم.
خواندم و خواندم
از ریحانه گیِ زن تا نعمت خدا بودنش.
گذشته ام را بالا و پایین کردم.
در خانه ی ما خبری از احترام به جنس لطیف نبود..
تا یادم میآمد کتک بود و فحاشی..
راستی پدرم واقعا مسلمان بود؟؟
اسلام چنان از مقام زن میگفت که
حسرت زده خود را در آیینه برانداز کردم.
یعنی گنج بودم و خودم نمیدانستم؟
بیچاره مادر که از زنانگی اش
فقط تحقیر و ضعف را تجربه کرد.
و بیشتر حیرت زده شدم
وقتی که دانستم علی (ع)
شیرِ میدان جنگ
همسرش فاطمه را با جمله
(جان علی به فدایت) صدا میزد
و من در مردانگی پدرم
جز کمربندی در دست محضِ کبودیِ تنِ مادرم ندیدم.
اسلام را دینی عقب مانده می پنداشتم
چون در عصر پیشرفت پیروانش را به حجاب محدود میکرد.
حجابی که آن را پارچه ای سیاه
پیچیده به دور زنان میدیدم
جهت هوشیار نشدنِ غریزه ی نافرمانِ مردانش
مردانی که گرسنگی شان سیری نداشت.
اما حالا می خواندم که حجاب چشمانِ مرد
هم وزنی دارد با پوشیدگیِ تنِ زن.
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕