❤️🍃❤️
#مهارتهمسرداری
⛵️قایق زندگی دو نفره است
و برای حرکت آن هر دو باید تلاش کنید
و پارو بزنید.
💢حواستان باشد اگر آنقدر تنهایی پارو بزنید که
دیگری فکر کند نیازی نیست کاری بکند
هرچند در این شرایط میتوانید قایق را هر سویی که مایلید هدایت کنید
اما پس از مدتی
احساس بیتوجهی
ناکامی و تنها به دوش کشیدن بار زندگی را میکنید.
@hamsardarry💕💕💕
❤️🍃❤️
#مهارتهمسرداری
⛵️قایق زندگی دو نفره است
و برای حرکت آن هر دو باید تلاش کنید
و پارو بزنید.
👈و اگر سوت بزنید و به مناظر اطراف نگاه کنید
و دیگری به تنهایی پارو بزند و متوجه خستگی و بدندرد او نشوید
بعد از مدتی او خسته و درمانده میشود و پارو را زمین میگذارد
و این همان زمانی است که قایقتان
دچار طوفانهای سهمگین خواهد شد
و ممکن است وارونه شود!
@hamsardarry💕💕💕
❤️🍃❤️
#چالشها
قسمت سوم
• او میگفت و من کمکم انگار ناشنوا میشدم.
نابینا میشدم.
آدم برای یک عشق از جنس زمین، چقدر میتواند همهی نیازهای دنیایش را سَر ببرد، و در عین حال شاد باشد و لذّت ببرد؟
من چرا پس ...
برای اثبات عشقم، دو قدم میروم و میخورم زمین؟
خستگی که میآید!
موانع مختلف که سر راهم سبز میشوند!
تهمتها و قضاوتها و کارشکنیها و .... که عامل امتحان میشوند!
چرا قادرند نشاط مرا بگیرند؟
• مگر جز این است که من انتخاب کردهام به سمت عشق حرکت کنم؟
و جادهی #عشق سنگلاخ است!
سنگلاخ را کسی با شادی میگذراند که عاشق است!
@hamsardarry💕💕💕
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🍃❤️
🎥کلیپ
❗️ از سکوت خانمها بترسید!
@hamsardarry💕💕💕
❤️🍃❤️
#حریری_به_عطر_یاس_پارت_210
کسی با دیدنش هین بلندی کشید و ناخودآگاه توجه همه را به او جلب کرد ...
سر حریر بلند شد و با دیدنش، چشمان سرخش پر شد از نفرت ..
لب های خشکش تکان خورد و با بدنی لرزان از جا برخاست ...
علیرضا محکم در جایش ایستاد ..
می ایستاد و حرف های ناحق را می شنید ..
اما می ایستاد ...
حریر پر نفرت جلو آمد ...
کسی بازویش را گرفت و عقب کشید ...
-بیا بریم بابا ...
اما او بی توجه به پدرش فقط به حریر چشم دوخته بود ...
××××××××××
@hamsardarry💕💕💕
👇👇
کف هر دو دست حریر
محکم روی قفسه ی سینه ی علیرضا نشست
و او را محکم به عقب هل داد ...
بی اختیار چشم هایش باز شد
و نفس حبس شده اش را محکم بیرون داد ..
دستی به پیشانی اش کشید ...
تمام وجودش خیس عرق شده بود ..
چشمش به حسین آقا افتاد ...
خدا یا شکر حسین آقا آن جا بود ...
حسین آقا با دیدن چهره ی هاج واجش
به سمت او هجوم آورد و فریاد کشید:
- چی کارش کردی بی ناموس؟
آب دهانش را به زحمت قورت داد ...
گلویش خشک خشک شده بود و زبان در دهانش نمی چرخید ...
مگر نه این که عاقبت دفاع از خود را به عینه دیده بود !...
از سویی شنیدن این دشنام آن هم از دهان حسین آقا راه نفسش را مسدود کرده بود ...
به خدا که بی ناموسی در مرام و مسلکش نبود ...
هر کس دیگری غیر از حسین آقا این کلام را بر زبان رانده بود بی شک جوابش را بلافاصله می گرفت.
اما در آن لحظه فقط با چشمانی پر از درد به حسین آقا نگریست ...
نمی دانست چرا بین عقل و احساسش گیر افتاده است ...
اگر حقیقت را بر زبان می راند
مطمئنا حسین آقا پس می افتاد
و شاید دیگر راهی برای جبران نمی ماند ...
از سویی با گردن گرفتن این عمل شرف و حیثیت خودش زیر سوال می رفت ...
زری که سکوت طولانی او را دید محکم روی گونه ی خود کوبید
و گفت:
@hamsardarry💕💕💕
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️چرا مذاکره نمیکنید
تموم کنید دشمنیها رو؟!
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🕊✨امروز چهارشنبه↶
✧ 5 دی 1403 ه.ش
☕️بخارِ روی چای میگوید
❄️فرصت انـدک است
☕️زنـدگی را
❄️تا سرد نشده باید سر کشید
☕️یـک فنجان آرامـش
❄️در ایـن صبح زمستونی
☕️گـوارای وجـودتـان بـاد
💗سلام صبحتون عالی
💗الهی حال دلتون خوب باشه
http://eitaa.com/joinchat/897908738C30a1928237
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔🎄
🎊
عیـــــدِ پاڪ🎈
و میلادِ پیامبرِ مهربانی ها
مسیح( علیهالسلام )
بر همۂ جهانیان
ومسیحیان عزیز کشورمان
مبارك🌲✨🎄✨🌲..........
http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1