eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
19.9هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰 ✍پاسخ مشاور ادامه👇👇 درود بر شما؛ فکر کن ببین از چه راهی میتونی پدرت رو متوجه اشتباهش بکنی!! سعی کن بهش بفهمونی که کارش درست نیست و اینجوری خانوادش در عذاب هستن. با رفتارت و گفتارت ، شرمندش کن و هر کاری از دستت میاد در راه صلح و ثبات خانواده و کاستن از اختلافات بین پدر و مادر انجام بده و در عین حال به زندگی خودت هم برس و بیشتر به اهداف و زندگی خودت بها بده و غافل نشی از درس و دانشگاه و آرمانها و اهداف خودت و در جهت پیشبرد زندگیت قدم بردار. خودتو سرگرم کن به چیزهای مختلف که خدای نکرده در این بین دچار مشکلات روحی روانی نشی ، به هر حال زندگی بی رحم است و طبق میل ما پیش نمیره ، ما در این میان نباید خودمون رو ببازیم و باید سفت و محکم بایستیم و به اهداف وپیشرفتهای خودمون فکر کنیم و آینده خودمون رو بسازیم و زیبا کنیم. نباید فدای نابسامانی ها و تندبادهای زندگی بشیم. گذر زمان هم خیلی از مشکلات را حل خواهد کرد. امیدوارم به مرور راه حل های درست و معقولانه ای به ذهنتون بیاد و پدرتون هم به خودش بیاد و از اشتباهاتش دست برداره ، این چیزها زوری نیست و با لج و لجبازی و اصرار ورزیدن بر خشونت و بگو مگوهای بی اساس ، چیزی درست نخواهد شد. باید عاقلانه وارد عمل شد و سراغ راه حل های درست و سازنده رفت. امید که با سعی و تلاش و تصمیمهای درست و معقولانه ، موانع مرتفع بشه و مشکلات کم بشود.🎄🌸 ✍ 🔮 ◀️نوبت مشاوره ↙️ @Yafater14 〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰🔵〰 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
بســـــم ربِّ العشــــ❤️ــــــق طعـــــم سیبـــ🍏ــــ قسمٺـ بیستم: انقدر شوکه شده بودم که توانایی بلند شدن نداشتم... پلک نمیزدم و فقط به دیوار خیره شده بودم... لب هام از شدت ناراحتی خشک شده بود.چشمام پر از اشک شد و قطره قطره ریخت روی گونه هام.یه قطره اشک ریخت روی دستم یه دفعه به خودم اومدم دستمو پاک کردم بغضمو قورت دادم.یه نفس عمیق کشیدم.و یواش و بی حوصله از روی زمین بلند شدم.انقدر فکرم درگیر بود که متوجه کارام نبودم. رفتم سمت آشپز خونه شیر آبو باز کردم بعد از چند ثانیه دوباره بستم.اومدم داخل پذیرایی جانمازمو جمع کردم گذاشتم توی اتاقم و دوباره رفتم سمت آشپز خونه شیر آبو باز کردم و دستو صورتمو شستم.رفتم کنار پنجره.هوا دیگه رو به روشنی بود... از پشت پنجره نگاهم افتاد به ماشین علی...ماشینش هنوز جلوی در بود و این نشون میداد که هنوز نرفته...چشممو دوختم به پنجره ی اتاقش.شاید اونم الان بیدار باشه.کاش میشد زمان برگرده. چشمم خورد به در خونه روز اولی که علی برای سال پدربزرگش برامون آش نذری آورد...مزه ی اون آش هنوز زیر زبونمه.حالا من باید برای دلم آش پشت پا بپزم...علی با رفتنش از تهران...تموم منو نابود میکنه.انقدر درگیر فکرم بودم که متوجه ایستادن مادربزرگ کنارم نشدم.بهم نزدیک تر شد دستشو گذاشت روی شونه هام سرمو انداختم پایین نفس عمیقی کشیدم.مادربزرگ به نشونه ی هم دردی شونه هامو فشار داد.بینمون فقط سکوت بودو سکوت... بعد از چند ثانیه مادر بزرگ سکوت غمگینو شکست با صدای آروم و خسته گفت: -بسه عزیزم هرچی بود گذشت... رو به مادر بزرگ کردم و جوابش فقط نگاه های تلخ و ناراحت من بود.مادربزرگ آهی کشید و رفت... منم بانگاه آخر به پنجره ی اتاق علی زیر لب زمزمه کردم.چه سرنوشت تلخی... ادامه دارد...❤ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به قلم⇦بانو.میـــــم.سیـــــڹ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
‍ ✨﷽✨ سلام😊✋ صبح آخر‌هفته‌تون بخیر ☕ ❄️ 😊 ❄️امیدوارم توشه 💕امروزتون پُر باشه ❄️از سلامتی، نشاط 💕دلخوشی ❄️عاقبت بخیری 💕عشق و محبت ❄️وخوشبختی ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍ http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
🖤السلام ای دختر شاه نجف 🖤السلام ای صابر صحرای طف 🖤السلام ای چادر زهرا به سر 🖤السلام ای نور خورشید و قمر 🖤السلام ای مقتدای عالمین 🖤السلام ای خواهر خوب حسین 🥀 شهادت اسطوره صبر و وفا بانوی کربلا حضرت زینب کبری سلام الله علیها تسلیت باد 🏴 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
❤️🍃❤️ ­ 2⃣ قبل از صحبت کردن کنید 👌 یکی از ضرب‌المثل‌های مورد علاقه‌ی من این است: «اگر حرف نقره باشد سکوت طلاست» بارها دیده‌ام افراد بدون اینکه ‌ذره‌ای فکر کنند هرچه را به ذهن‌شان می‌رسد، می‌گویند و با حرف‌های احترام دیگران را از دست می‌دهند. ادامه دارد ↙️ https://www.instagram.com/invites/contact/?i=10j7qk8jtqcg8&utm_content=nezu7vi اینستاگرام 👆 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ⁉️یک زن از همسرش چه می خواهد ؟ آقایان محترم توجه کنید اگر هزاران هزار ثروت و طلا و جواهرات به پای همسرتان بریزید اما کوچک ترین محبتی را به همسرتان نشان ندهید ارزنی ارزش نخواهد داشت . https://www.instagram.com/invites/contact/?i=10j7qk8jtqcg8&utm_content=nezu7vi اینستاگرام 👆 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 💍 بهتر بشناسینش 👈🏻 توی دوران نامزدی باید سعی کنین نامزدتون رو بیشتر بشناسین، شناختن هم فقط به عزیزم و قربونت برم و دوست دارم و این حرفها نیست که ✔ مثلا وقتی با هم میرین بیرون ببینین چطوری براتون خرج ميکنه؟ در مورد خانوادش با چه الفاظی و چه طوری حرف میزنه و چقدر به مادرش احترام میذاره؟ یا مثلا یه بار سر قرار دیر برین ببینین چقدر تحمل داره منتظر واسته. منظور اینه که سعی کنین با راهکارهای مختلف ابعاد شخصیتیش رو بشناسین البته به هیچ عنوان منظورمون این نیست که بخواین مچ گیری کنین ها ! https://www.instagram.com/invites/contact/?i=10j7qk8jtqcg8&utm_content=nezu7vi اینستاگرام 👆 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
بســـــم ربِّ العشــــ❤️ــــــق طعـــــم سیبـــ🍏ــــ قسمٺـ بیست‌ویکم: بعد هم با قدم های آروم رفتم سمت اتاقم.درو بستم روی تخت دراز کشیدم.خیره به سقف شدم.هنوز هم شوکه بودم. بعد از چند دقیقه بغض اومد سراغم پتورو کشیدم روی سرم و چشمامو بستم... بعد از حس تلخی که دیشب داشتم صبح حدودای ساعت 9 بلند شدم.سردرد عجیبی داشتم.دستو صورتمو شستم.مادربزرگ توی آشپز خونه مشغول درست کردن صبحونه بود.رفتم کنارش. یه لبخند تلخ نشست روی لبام و روبه مادربزرگ گفتم: -سلام مادرجون. مادر بزرگ با حالت نگران اما خنده رو گفت: -سلام عزیز مادر.بیا بشین.بیا بشین صبحونه بخوریم. نفس عمیقی کشیدم و با ته لبخندی رفتم کنارش نشستم. مادر بزرگ دستشو کشید روی موهام و گفت: -قربون نوه ی گلم بشم.نبینم غصه میخوریا.تو به این خوشگلی به این جوونی به این باهوشی حیفی الان اینجوری پر پر شی. چشمامو بستم یه لبخند عمیق نشست روی لب هام ولی خیلی زود ناپدید شد. جواب من به حرف مادر بزرگ فقط همین بود. توی فکر بودم که یه دفعه یاد مامان و بابا افتادم. سکوتو شکستمو گفتم: راستی مادر جون.مامان و بابا پس چرا نیومدن؟؟ مادر بزرگ همینجور که لقمه میذاشت توی دهنش گفت: -آهان خوب شد گفتی.نیم ساعت پیش که خواب بودی.مریم زنگ زد گفت دوروز دیگه برمیگردن.بین راه یه سر رفتن پیش خاله سمیه. -آهان.دلم خیلی براشون تنگ شده. -ان شاءالله زود تر میان و دلتنگیت رفع میشه. جواب آخرین حرف مادربزرگ باز هم لبخند بود. ادامه دارد...❤ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به قلم⇦بانو.میـــــم.سیـــــڹ http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb @hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨ 🍃🌸صبح زیبـای آدینتون بخیر 🍃🌸بـراتـون بـهتـریـن ها را 🍃🌸آرزو می کـنم 🍃🌸هـمان بـهتـریـن هایی که 🍃🌸فقط خـدا میـدانـد وبـس 🍃🌸زنـدگیتون پـر از نگـاه 🍃🌸پـر مهر و محبت ایزد منان 🍃🌸جمعه تـون عـالـی http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚سلام ای صاحب دنیاکجایی 🌼گل نرگس بگومولاکجایی 💚جهان دلتنگ رویت گشته بنگر 🌼تو ای روشنگرشبهاکجایی 💚دلیل ندبه خواندن صبح جمعه 🌼توای ذکرهمه لبهاکجایی اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج✨💚 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074