eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
20.1هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️️️🍃❤️   🎭🔪🚬  شالم را جلوی صورتم انداختم و وارد شدم. مقابلش ایستادم. یاد نعره هایش در اتاق انتهای باغ افتادم. 😣 سعی کردم به خودم مسلط باشم اما تمام مدت شکنجه هایی که ان همه سال به من داده بود، در سرم می پیچید. با زبانی که از روی منگی لشت بود، گفت: پس اینجا مهدکودکم داره!🤤 شالم را عقب کشیدم. سرم را جلو بردم. به صورتم نگاه کرد. با  نگاه کثیفش در چشم هایم عمیق شد. گفتم: چیشد؟ ساکت شدی؟ یادته چقدر منو از پلیس میترسوندی؟ که از کثافت خونت فرارنکنم و پیش خانواده ام برنگردم....که بیشتر جیباتو پر دلار کنی...حالا چی گوگو؟ حالا کجایی؟ پری رو یادته؟ یادته چطور مثل سگ کشتینش؟😭😤 اون دختر مهاجر افغانیه چی؟ اونقدر بهش مواد زدی که آوردوز کرد، حتی  یه جا چالش نکردی! میشنوی یا نه کثافت چرا خفه خون گرفتی؟🤐 مشتم  گره کرده ام را زیر چانه اش کوبیدم. داد زد:  بیایید منو از دست این روانی نجات بدید من اعتراض دارم وکیلمو میخوام شکایت میکنم ازتون آشغالا....🤬 میدانستم به زودی در باز میشود و او را بیرون می برند، پس گفتم: من همه چی رو بهشون گفتم. قبل از اومدنم به اینجا... اطلاعاتمو با آزاد‌یم معامله کردم.😏 پوسخندی زد و دندانهای سیاهش را به من نشان داد و گفت: بلوف میزنی بچه. به طرف آیینه برگشتم. دستهایم را پشتم گرفتم و گفتم: اون روز که حبسم کرده بودی تو اتاق آهنی یادت میاد؟ فکرمیکردی زیر مشت و لگدات بی هوش شدم اما من همه چیو شنیدم. قبل از اینکه از اعظم بخوای با اون  به ظاهرخبرنگاره؛ مسی قراربذاره، شنیدم با اون نگهبان گولاخه که تو اتاقک بالای ساختمون روبه روی باغ بودن حرف زدی...انگار از جلو در باغ  کشیدیش داخل و بهش گفتی با رابطتون قبل از رفتتش از ایران، تماس بگیره....😕 ادامه دارد... @hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیٖم✨ هرجا قلبے مہرباڹ🌸 در حاݪ تپیدڹ است.. آنجا بهشتے در حاݪ روییدڹ است..🌺 روزگارتاڹ بهشتے... وقلب مهربانتاڹ همیشہ در حاݪ تپیدڹ باد 🍃🙏 صبحتون بخیروشادی😊 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
12.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷امام على عليه السلام: «المُؤمنُ وَقورٌ عِندَ الهَزاهِزِ، ثَبُوتٌ عِندَ المَكارِهِ، صَبُورٌ عِندَ البَلاءِ» در تكان ها است و در ناملايمات و در گرفتارى بحارالأنوار 78/27/94 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
❤️🍃❤️ ❓ازدواج کنم یا نکنم و مجرد بمانم ؟ ❓ (زندگی یا )   حال، سوال اینجاست که چرا با تمام مشکلاتی که در دنیای امروز برای این امر وجود دارد هنوز ازدواج کردن توصیه می‌‌شود؟ چرا ازدواج برای جوانان توصیه می‌‏شود؟  ازدواج تعهدی بزرگ‌ است بزرگترین کار برای اثبات عشق خود به طرف مقابل درخواست ازدواج با او است و از این اثباتی بزرگتر برای عشق خود نسبت به او نیست. بخاطر داشته باشید که هرگز به ازدواج به مانند قفلی بدون کلید نگاه‌ نکنید بلکه آن را بعنوان بزرگترین تعهدی تلقی‌کنید که می‌توان به عشق‌تان بدهید و عشق خود را به او ثابت‌ کنید. تعهد یعنی هر دو طرف بخواهند زندگی مشترک خود را با هم شروع‌ کنند و در زمان سختی و آسانی در کنار هم باشند. این نوع از نگرش به زندگی مشترک خ باعث‌ می‌شود زن و شوهر در یک محیط ایمن و سالم برای آینده خود برنامه‌ریزی‌ کنند. در روابطی که هیچ تعهدی در آن نباشد معمولا احساس امنیت کمرنگ‌ می‏‌شود و به تبع آن تلاش برای حفظ و وفاداری به آن رابطه کاهش پیدا‌ می‏کند. @hamsardarry 💕💕💕
💌 بآ حیایمـ قلبِ پاکش را 😍 تصاحب کرده ام..☺️☺️... http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1 😍😘😍
❤️🍃❤️ 💜برای تقویت نیروی جنسی ❤️شب ده عدد خرما را در شیر خیس نموده..... 💠صبح کمی دارچین به آن اضافه کرده 💠بعنوان صبحانه با یک لیوان شیر میل کنید. 🥛😊 @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 👈خیلی ها فکر می کنند باید شریک عاطفی را مهمترین آدم زندگیشان کنند تا به آنها متعهد شود 👈در حالیکه ما لازم داریم به خودمان و اهدافمان متعهد شویم ⏪تا شریک احساسی ما حس بهتر در کنار ما داشته باشد @hamsardarry 💕💕💕
❤️️️🍃❤️   🎭🔪🚬  بعد در حالی که دستگیره در را می کشیدم گفتم: قمارتو باختی گوگو اینبار رو زندگیت باختی!😏 یکدفعه از پشت سر دستهای بسته اش را دور گردنم انداختم و مرا زمین زد و همانطور که گلویم را فشار میداد، با خشم فریاد زد: دختره مزاحم باید همون موقع می کشتمت.✡😡 همان لحظه در باز شد و مامور زن آمد و او را از من جدا کرد.  نفسم به سرفه باز شد. سعی کردم  نفس عمیق بکشم؛ دم، باز دم، دم، بازدم. 😓 مامور دیگر آمد بلندم کرد و به دفتر نسبتا بزرگی در طبقه همکف رفتیم. روی صندلی چوبی کنار کارتن های مقوایی، نشستم. لیوان آبی که برایم ریخته شده بود را سرکشیدم. و به پشتی صندلی تکیه زدم. سرم را عقب بردم و به سقف خیره شدم. کارم را درست انجام داده بودم واکنشش این را به من ثابت کرد. دقایقی بعد در کوبیده شد و  ستوان ابراهیم وارد شد. یک ظرف  غذای آماده روی زانویم گذاشت و گفت: باورش سخته ولی...تو موفق شدی!😄 درد و خستگی از وجودم پر زد. خودم را جمع کردم و با شوق پرسیدم: اعتراف کرد؟😃 به نشانه تایید سرش را تکان داد و گفت: اعتراف میکنه، تجربه ای که دارم بهم میگه همه چی رو لو میده، اون حالا میبینه توسط بالادستی هاش  رها شده و اطلاعات مهمی هم برای معامله نداره پس هرکاری میکنه که خودشو نجات بده. 😏 بلند شدم و گفتم: حکمش چیه؟ وقتی اعتراف کرد... ستوان  به غذایی که از  روی پایم افتاده بود و نقش زمین شده بود، نگاهی انداخت و پاسخ داد: آدم ربایی، قاچاق انسان و مواد مخدر...جرمش سنگینه تازه همکاریش با سازمان مجاهدین خلق و ...راستی منظورت از رابطش کی بود؟🧐 ادامه دارد... @hamsardarry 💕💕💕