eitaa logo
سبک زندگی اسلامی همسران
20.1هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ❤️پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: 🍃🌹در اسلام هيچ بنايى ساخته نشد كه نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.🌹🍃 🔴 تبلیغات و پیشنهادات «مشاوره همسرداری» http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃❤️ 💜گله ها و ناراحتيهاي خود را با متانت و نرمي با شوهر در ميان بگذاريد: 💜در موقع ناراحتي گله خود را اظهار نكنيد.تحمل كنيد تا وقتي شما و شوهرتان در آرامش روحي وخيال هستيد آن وقت شكايت خودتونو بگوييد و اينكه تنها باشيد فقط شما و شوهرتان 💜اينكه لحن حرف زدن شما تند نباشد و بوي تحكم وبرتري جويي ندهد 💜اينكه طريقه گفتن شما طوري باشد كه واقعايكراست برويد سر اصل مطلب .و ساعتها مقدمه چيني نكنيد و رنجش خود را به شوهرتان بفهمانيد.مثلا بگوييد:"من از اين كه تو فلان حرف رو پيش خانوادت به من زدي رنجيده خاطر شدم." و در ادامه بگوييد" چه خوب بود كه اگر هم حرفي داري وقتي تنها هستيم به خودم بگويي" وامثال اينها . 💜اينكه عاقل و متين و منطقي باشيد. @hamsardarry 💕💕💕
🎭🔪🚬🎲 چند روزی گذشت تا راضی شدم آزمایش دی ان ای بدهم. تا جواب آزمایش بیاید، هر روز می آمد دیدنم و برایم از خودم می گفت: 😢 تازه شدی مثل قبلنا اونوقتا که هنوز زبون باز نکرده بودی، از نگاهت میفهمیدم چی میخوای، میفهمیدم کی سردته کی گرمته کی گرسنه اته کی آب میخوای...🥀 بعد با بغض ادامه داد: یه بار تب داشتم شب نفهمیدم کی خوابم برد. بابات میگفت تمام شب دور اتاق چرخوندت بلکه آروم بشی ولی تو یه بند گریه میکردی منم کوره آتیش بودم و نیمه هوشیار! فرداش که حالم بهتر شد. 👀 تو باهام قهر کرده بودی، بابات میگفت من زیادی بزرگت میکنم. میگفت  بچه هفت ماهه چی میدونه قهر چیه! ولی من میدونستم تو باهام قهر کردی، شیرنمی خوردی بغلت که میکردم.👶🏽 دستای تپل و نرمتو که میذاشتم روی صورتم، میزدی زیر گریه و تا زمین نمیذاشتمت گریه ات بند نمی اومد.👩‍👦 الانم ....حق داری ازم ناراحت باشی ولی باهام قهر نباش دخترم! اون سال که گمشدی تا یه ماه با بابات ویلون کوچه و خیابون بودیم.😭 همه جا رو زیرو رو کردیم پیش پلیس رفتیم پرونده تشکیل دادیم حتی...بیمارستانا و...سردخونه ها رو گشتیم، ولی تو نبودی! خدا میدونه تو این سالا چی کشیدم....😓 و گریه فرصت حرف زدن  را از او  گرفت. روزی که به اصرار مادرم همه باهم رفتیم و جواب  آزمایش را گرفتیم یادم هست. ☹️ ساکت بودم. چشمهای خیسم در آیینه بارانی نگاهش دردهایم را  فریاد میزد. جواب مثبت را که شنید، دیگر نتوانست سرپایش بماند. نشست روی زمین.🤯 روسری سیاهش را روی صورتش کشید و سرش را به لبه تخت تکیه داد و بلند بلند گریه کرد. خانم عظیمی بی طاقت شد و گفت: یا صاحب صبر، گمشده تو پیدا کردی بلاخره!😢 پدرم آمد کنارم دست انداخت دور شانه ام و سرم را به شانه های مردانه اش تکیه داد، و آهسته گفت: منو ببخش بابایی... ❤️ بی صدا گریه کردم. چقدر در تمام این سالها بودنش را کم داشتم! ادامه دارد.... @hamsardarry 💕💕💕
عضو کانال زندگی شیرین شوید👈 https://eitaa.com/joinchat/2672034512Cc122540456 🎁 و یک بسته آموزشی به قیمت ۳۰۰ هزار ت را رایگان😳😳😳 هدیه بگیرید(فقط مخصوص اعضا) با ارسال عدد یک🎁 نظرات مخاطبین بسته رایگان: نگاه مثبت داشتن به زندگی و مثال هایی،که زده میشه چقدر زیباست ناخواسته اشک می ریزه آدم خدایا شکرت ‎‌‌‌‌┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
✨بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیٖم✨ بار دگر آغاز کن آن پرده‌ها را ساز کن بر جمله خوبان ناز کن ای آفتاب خوش لقا مولانا سلام صبحتون بخیر و نیکی و شادمانی امروزتون سراسر مهر و نیکبختی🌹 http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
🌷امیرالمؤمنین علی علیه السلام: 🗣 سخن را تا نگفته ‏اى در بند توست همین که آن را به زبان آوردى، تو در بند آنى❗️ 👅 پس زبانت را چون طلا و نقره‏ ات حفظ کن✔️ چه بسا یک کلمه نعمتى را از بین برده و عذابى را پیش آورده ♻️حکمت 381 نهج البلاغه http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
❤️🍃❤️ 💍 چند نکته اساسی در امر ازدواج👇 🔹 2- اگر می خواهید بعد از ازدواج عشق به نفرت تبدیل نشود (ب) زنانگی یعنی ایجاد آرامش و مردانگی یعنی ایجاد آسایش. زن باید مثل گل باشد و مثل گل با او رفتار شود و مرد باید مثل درخت باشد و مثل درخت با او رفتار شود. اگر این‌ چنین باشد در کنار گذشت و فداکاری از هر دو طرف عشق دوام می‌آورد و زندگی به وضعیت مطلوب می‌رسد. @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ سرگذشت بسیار زیبای دختر ایلاتی ‌@hamsardarry 💕💕💕
همه ایل بیرون ریخته بودن صدای ایلدا میومد که از زنها میخواست بچه هارو توی چادر ببرن ومردها بیچ اینجا جایی نیست که بتونه خودنمایی کنه از زور بازوش استفاده کنه برای همین دمشون رو روی کولشون انداختن وگم شدن.... ایاس جلو اومد:هرکی بخواد اذیتت کنه تیکه تیکه ش میکنم هرکی میخواد باشه.... :مراقب هودتون باشید اینایی که من دیدم اروم وبیصدا نمیشینن... برادرهام که رفتن خان نگاهم کرد:مگه ایلدا و زیور نبودن که تو تفن.گ به دست اومدی اینجا؟؟؟... تفن.گ رو روی شونه ام انداختم:باید میومدم من زن ایل هستم و این جنگ از سر من رخ داده...خان چشماشو ریز کرد چال قشنگی روی لپش افتاد اما خودشو کنترل میکرد نخنده...عمو رشید خندید:دختر سیدا ست برادر نمیشه کاریش کرد.... عموها میخندیدن ومردهای ایل خوشحالی خاصی توی چشماشون اومد شاید روزگار نه چندان دوری جلوی چشماشون اومد و دختر کوچیکه خان که همه قبولش داشتن.... به ایل که رسیدیم زنعمو جلو اومد دستمو کشید از اسب پایین اومدم دستشو جلوی صورتم تکون داد اما لباش میلرزید حرفی بزنه بغلم گرفت به خودش فشردم...ایلدا کنار وایساده بود با لبخند نگاهم میکرد وساواش با غرور گفت:لقب مادرت حلالت باشه بانوی ایل....به ساواش نگاه کردم که بلند گفت:ناهار نخوردیم بساط رو راه بندازین مهمون راه دور داریم برای شب.... خاله گیسیا از بغل زنعمو کشیدم بیرون وگفت:نترس زنعمو این دختر هیچیش نمیشه نترس که تهرون هم که بود یکی از این مزاحما رو حسابی ادب کرده بود...دانیار خندید وسری تکون داد.... از ظهر گذشته بود که سفره انداختن وصدای بشقاب های روهی آهنگ خاصی رو مینواخت...بوی خورشت پیچیده بود ومرغهایی که به سیخ زده بودن...سبزی تازه بود ودوغ وماست موسیر ایل،پونه وحشی ریخته بودن روی ماست وسفره زن و مرد یکی بود...اهل ایل دور سفره نشستن با بسم الله خان شروع کردن ناهار خوردن بد موقع اما پر از خوشی... دستها یاری میداد برای رسوندن دوغ به همدیگه وصدای نون تیری وقتی خورد میکردن روی برنج...خان چند قاشقی خورد اما سر بلند نکرد تا بقیه راحت غذاشون رو بخورن.... یه سفره که همه یه رنگ بودن خان ورعیت نداشت غذای همه هم یکی بود کم که نیومد دوباره ماسه بشقابها پر میشد ولبا خندونتر...چقدر سفره رنگین بود با این مردم وخان بابایی که سرسنگین وبا وقار بود.... سفره جمع شد و خبر رسید مهمونا نزدیکن... خاله گیسیا بلندم کرد به چادر که رسیدیم فوری کمک کرد عوض کردن لباسهام...لباس زیبا پر از زرق وبرقی تنم مرد وگفت:دانیار از تهرون خریده اما وقتی اون لباس رو‌تنت دید گفت همون قشنگتره... @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ ⚠️ در مقابل ۵. شخصیت کنترل‌گر کسی که به هر طریقی رفتار شما را کنترل می‌کند احتمالاً مشکلات شخصی عمیقی دارد که باید روی آن‌ها کار کند. اگر شریک زندگی‌تان سعی می‌کند شما را کنترل کند که چه کسی را ببینید یا با چه کسی صحبت نکنید کجا بروید و کجا نروید چگونه پولتان را خرج کنید چه فعالیت‌هایی را در اینترنت انجام ندهید چه چیزی بخورید یا حتی چه لباسی را بپوشید شما باید حتماً در رابطه‌ی خود تجدیدنظر کنید.❗️ @hamsardarry 💕💕💕
آدَم‌دُوست‌داره‌بَعضی‌چیزافَقط ❪مالِ‌خُودش‌باشِه❫😍 مال‌خُودِخُودش مِثل‌ماه،مِثل‌روز مِثل‌تـُــــــو ... مِثل‌تـُــــــو ...🤍😌• خسته نباشی عزیزترینم❤️ http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃❤️ 💢 اهمیت فاصله‌ی سنی در ازدواج‌های بالای سی سال و مخالفت خانواده پسر @kodaknojavan 💕💕💕
❤️🍃❤️ 🎭🔪🚬🎲 اوضاع خیابانها آرام تر شده بود. چند ماهی از رفتن ابراهیم میگذشت و من هنوز نمی توانستم فرآموشش کنم.😢💔 اصلا مگر میشود عشق را از یاد برد؟! هرچند او از تو سراغی نگیرد.... دل آشفته بودم و نگران، با پدر و مادرم میخواستیم از تهران برویم.😕❌ قرار شد زندگی را در شهرستان زادگاه پدری ام از سربگیریم. اما من هنوز به آمدن ابراهیم امید داشتم. اگر از اینجا میرفتم دیگر نمی توانست پیدایم کند.⌛️ اصلا چرا خبری از او نشده بود؟ مگر یک مأموریت چقدر طول می کشد؟ حال شهر که دارد خوب میشود پس چرا او نمی آید؟!🎈 فکری به سرم زد خواستم دندانهایم را همین تهران درست کنیم بلکه بتوانم برای دلم وقت بخرم. شاید در این مدت معجزه ای بشود. قبول کردند. تمام مدت از امام حسین(ع) میخواستم ابراهیم را به من برگرداند، سالم و سلامت و همانطور عاشق! 😍 یک هفته بعد  از اتاق دکتر دندان پزشک بیرون می آمدم که صدای زنگدار و نحس آشنایی در گوشم پیچید: باید حجابشونو بردارن... 👹 چرخیدم سمت صدا، از گوشی موبایل یک دختر جوان می آمد. نگاه خشمگینم را که دید، ترسید و می خواست صفحه موبایلش را ببندد که چنگ زدم گوشی اش را گرفتم. رفتارم دست خودم نبود.😤 همان صدا بود. مسی همان خبرنگار عوضی که برای گوگو کلیپ جور میکرد... هیچ وقت صورتش را ندیده بودم اما صدایش مثل برداشتن سر از روی یک زخم عمیق و کهنه وجودم را سوزاند.  😣 حالا رفته بود خارج با آن موهای وزدار و نگاه نفرت انگیزش میخواست باز جیب هایش را پر از دلار کند چه ارزشی برایش داشت که به خاطرش اینجا عده ای به بدبختی بیفتند! 😡 مادرم جلو آمد و گوشی را به صاحبش پس داد و عذر خواهی کرد. در دلم گفتم: ابراهیم کجایی تا بگویم هویت  مسی علینژاد  پلید را فهمیدم... ادامه دارد.... @hamsardarry 💕💕💕
😍رمانتیک تر باشید! رمانتیک بودن یعنی حرکات کوچک اما متفکرانه‌ای انجام دهید که نماد عشق شما است. یادداشت‌های عاشقانه پختن یک شام عاشقانه یا خریدن یک شاخه گل برای همسرتان و گفتن دوستت دارم نمونه‌هایی از رفتارهای عاشقانه است. این کارها تاثیر بسزایی در افزایش محبت بین زن و شوهر دارد. @hamsardarry 💕💕💕
ریزش موهامو تو ۸ روز قطع کردم😁 جاریم اینقدر حسودی می‌کرد😒😝 قبلا خونه پر بود از مو، با شوهرم همیشه دعوا میکردیم حتی توی غذا مو پیدا میشد خیلی افسرده بودم😩 من و شوهرم دوتامونم شده بودیم تا اینکه توی ایتا گشتم بالاخره راه قطعیشو پیدا کردم راه‌حل براتون این پایین سنجاق کردم بزن ببین👇😳 https://eitaa.com/joinchat/1334379122C5a9df6ff84 الان از پرپشت بودن مو رنج میبریم😂 توام‌بیا برای خودت یا همسرت راهکار بگیر❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسْمِ‌اللّٰهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیٖم✨ سلام 😊✋ صبحتون بخیـر☕ امروزتون پراز زیبایی🌸🍃 روزتون پرانرژی و نشاط 😉 چهره تون شـاد و خنـدان😊 لبت تون پراز تبسـم☺️ قلب تون پراز نورالهی💖 🌸زندگیتون پراز سلامتی و عافیت 🌸 روزتون سرشار از خیر و برکت 🌸 http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
❤️🍃❤️ 💍 چند نکته اساسی در امر ازدواج👇 🔹 3- یك نكته مهم دیگر این است كه عشق در هیچ شرایطی تعدد نمی‌پذیرد. در یك دل امكان ندارد محبت دو نفر بگنجد. منظورم عشق میان زن و مرد است. ممكن است هوس كنی 10 نوع غذا را با هم بخوری ولی حتما بعدش دل‌درد می‌گیری. لازمه عشق وفاداری است.نباید اجازه بدهیم سریال‌های بی‌سر و ته ماهواره‌ای با رواج عشق‌های به اصطلاح ممنوع كانون خانواده‌ها را به خطر بیندازند. بیشتر از اینها كاملا هدفمند پیش می‌روند. در خیلی از كشورها بعد از پخش هر فیلم تحلیلگر اجتماعی می‌آید و درباره موضوع فیلم حرف می‌زند. ما هم به چنین كارشناسی‌هایی نیاز داریم. @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ سرگذشت بسیار زیبای دختر ایلاتی ‌@hamsardarry 💕💕💕
لباس زیبا و بلندی بود که تا کمر تنگ وکمر به پایین کمری میخورد دامنش چین زیبا و لخ‌ت میفتاد تا زمین....به لباس نگاه کردم:قدم رو هم داشت که چی بخره...خاله خندید:هر روز جلو چشماش بودی میخواستی اندازتو از بر نباشه؟؟... خندیدم که خاله میناری سرم انداخت و گفت:امشب که هیچ اما فردا منتظر یه زهر چشم اساسی باش زنعمو از اینکه زن توی جمع مردها باشه اصلا خوشش نمیاد حتی همون موقع هم گوش مادرت توی دستش بوده... دستامو باز کردم به دور خودم چرخیدم:حالا که عروسش شدم بازم تنبیهم میکنه؟؟؟.... گوشه چادر بالا رفت وزنعمو وایلدا با هم وارد چادر شدن که زنعمو گفت:اونم چه تنبیهی....ایلدا میخندید،تا حالا به این خوشی ندیده بودم این زن قدبلند زیبا رو رو....زنعمو از لای کیسه گلوبندی در اورد:اول اینکه یادگاری مادر باید دست دختر باشه ما امانت قبول نمیکنیم...با دستاش گلوبند رو لمس کرد انگار که باهاش حرف میزنه لبخند نشست روی لبش،نفسی گرفت وگردنم انداخت...دایه اسپند دود کرده بود همه جا رو برداشته بود بوی خوش اسپند....ایلدا نگاهم میکرد وزنعمو نگاهش پر از تحسین بود...کفشهای سفید پاشنه داری پام کرد که مثلا قدم بلندتر به نظر بیاد اما باز هم کوتاه بودم.... سر وصدا از بیرون میومدن وساز و دهل بالا گرفته بود....بیرون که زدم صدای کللل به آسمون رفت...اسمونی که هنوز تاریک نشده بود و ستاره هاش سوسو میزن برای رنگ گرفتن وچشمک زدن.... زنها دایره گرفته بودن ...مردها دانیار رو چوب دستی داده بودن دستش و به رسم ایل باید چوببازی میکرد.... ...انگشتهام بین انگشتهای خاله نارین جای گرفت وهماهنگ با له تکون میخوردم ونقل ونبات روی سرم میریختن....ناریا از مینارش پول در میاورد و روی سرم میریخت...بچه خوشحال زیر دست وپاهامون پول جمع میکردن بالا پایین میپریدن.... چقدر خوشی های این ایل فرق داشت.یعنی همه این ها به خاطر اخلاق و جوانمردی خانبابا بود؟؟؟.... مهمونا تبریک میگفتن و دامنم پر هدیه هایی میشد که همه به احترام خان بابا اورده بودن.... چادری برای ما به پا شده بود چسبیده به چادر زنعمو،گفته بودن خان بابا با دستای خودش الم کرده بود برای ما.... با اشاره عمو رشید دانیار جلو امد وشاباش میریخت روی سرم تا خانما اجازه دادن ودایره شکسته شد....دستم توی دست مردونه دانیار گرم شد...زنعمو شروع کرد دست زدن،دایه به محلی میخوند...تا کنار چادر همراهیمون کردن...دانیار گوشه چادر رو بالا زد اول من وارد شدم وپشت سرم زنعمو و خاله نارین...زنعمو صلوات فرستاده وچهار گوشه چادر چیزی فوت کرد.. @hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️ 📛راه درخواست از مردا غر زدن نیست. برای رسیدن به خواسته تون دور ترین راه دعوا و زدنه! ❌با دعوا شاید به خواسته تون برسین ولی عشق و جایگاهتون رو توی قلب شوهرتون از دست میدین ولی راه درست اینه که 🌹🌹 با خنده و شوخی و پایکوبی ازش کنین🌹🌹 وقتایی که توی بغلش هستین و بهش بگین در قالب قصه و داستان و درد دل حرف بزنین... این راه مطمئنا زمان می بره و صبر می طلبه ولی در عوض شوهرتون شما رو یه زن با میدونه❤️ @hamsardarry 💕💕💕