eitaa logo
مرضیه کشوری🇮🇷/رسانه خانواده💌
164.4هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1هزار ویدیو
74 فایل
«مرضیه کشوری» کارشناسی ارشدِ روانشناسی فارغ التحصیلِ دانشگاه تهران کلاسها @hamsarekhoobclass خوشحالی فروشی @khoshhaliforoushi پاسخگویِ ثبت نام کلاس: @nuori_sabtenam سایت www.hamsarekhoob.com https://zil.ink/hamsarekhoob
مشاهده در ایتا
دانلود
💕عالی ترین اوقات روز زمانی خوبه که دستات تو دستامه و داریم قدم میزنیم 👫راستش تو بهترین اتفاق زندگیمی🤗 عاشقتم! چرا؟! چون صبوری چون آرومی👌 چون تو اوج عصبانیت میشی زیبا ترین موجود کره زمین😍 چون خیلی به احساساتم اهمیت میدی چون رازداری 😎 چون وقتی سرتو میخارونم هم تو آروم میشی هم من عشقتم یه جور خااااااص💋❤️💔 ✍ ایده های متن را داخل کیف ، جیب ، کفش ، داخل یخچال ، داخل سینی پذیرایی ، جلوی آینه ، پشت در ورودی و ... باور کنید لحظات باشکوه و پرانرژی با همسرتون خواهید داشت. 💕 @hamsare_khoob
💕 برای جذب محبت مرد_ها «معشوقه‌» بمانید. یکی از مهارت‌هایی که خانم‌های متاهل باید بدانند، «معشوقه‌بودن» و «معشوقه‌ماندن» است. یعنی این‌که شور و هیجان و نشاط روزهای اول ازدواج را حفظ کنید. حتی اگر بیست‌سال هم از زندگی مشترک‌تان می‌گذرد، شما همان دختر خوش‌اخلاق و باروحیه باشید. به ظاهرتان توجه داشته باشید، همیشه آراسته و خوش‌بو باشید، حواس‌تان به حال زندگی دونفره‌تان باشد، و نبضش را در اختیار داشته باشید. اگر صاحب فرزند شدید، محبت و توجه‌تان به همسرتان کم‌رنگ نشده و به هیچ بهانه‌ای رختخواب‌تان را جدا نکنید. فراموش نکنید زندگی مشترک مانند یک گلدان است؛ به مراقبت و توجه دائمی نیاز دارد. 💕 @hamsare_khoob
💕یکی از روش‌‌هایی که می‌‌‌توان برای درمان بی میلی جنسی در خانم ها از آن بهره گرفت، تقویت ماهیچه‌‌‌های لگنی با استفاده از روش «کگل» است. 🔹🔷در این روش فرد، عضلات لگن خود را سفت می‌‌‌کند، به ‌طوری که می‌‌خواهد جلوی ادرار کردن خود را بگیرد و تا شماره پنج می‌‌‌شمارد، سپس عضلات را شل می‌‌‌کند و مجددا این عمل را تکرار می‌‌کند. برخی از بیماری‌‌های زمینه‌ای که فرد به آن‌‌ها مبتلا است، می‌‌‌تواند باعث بروز بی میلی جنسی در زنان شود. 🔹🔷به همین علت باید به مسایل پزشکی و روانی فرد بیمار توجه کرد. بیماری‌‌‌هایی مانند افسردگی، اضطراب، بیماری دیابت، بیماری‌‌‌های قلبی عروقی، جراحی‌‌‌های لگنی، سرطان‌‌‌ها، مشکلات غده تیروئید، برخی از بیماری‌‌های عصبی و... از جمله بیماری‌‌‌هایی هستند که در درمان بی میلی جنسی باید به آن‌‌ها توجه کرد. 🔹🔷همچنین توجه به عوامل دیگر مثل بالا رفتن سن، بارداری، یائسگی و مصرف برخی از داروها که کاهش تمایل جنسی از عوارض آن می‌‌‌تواند باشد، در بروز این عارضه موثر است. روش دیگر درمان بی میلی جنسی خانم‌‌‌ها، تجویز برخی از داروها توسط پزشک معالج است. درمان‌‌های دارویی از جمله استفاده از هورمون‌‌‌های زنانه استروژن و پروژسترون، در خانم‌‌‌هایی که دچار مشکلاتی در ارتباط با این دو هورمون مهم زنانه هستند، یکی از روش‌‌‌های درمان بی میلی جنسی خانم‌‌‌ها است. که البته لازم است تحت نظر متخصص مصرف شوند. دکترآذرتاش 💕 @hamsare_khoob
(۱۵) سلام به همه ی زنان سرزمینم 😍، خصوصا خانم تجربه ی شماره ی 7 💓 دوست عزیزم منم چند ساله موقعیت الان شما رو دارم ، من هیچ وقت پشیمون نیستم چرا کنجکاوی کردم و موضوع خیانت شوهرم رو فهمیدم ، چون انسان با شک و تردید نمیتونه زندگی کنه ولی با واقعیت سخت و تلخ میتونه ، چون خودم هم کنجکاوی نمیکردم ، بلاخره از یک جایی موضوع لو میرفت امسال نمیفهمیدم چند سال دیگه .... ماه برای همیشه پشت ابر نمیمونه ، عزیز دلم این حرفهاییه که به خودم میگم بعد از حدود 6 ماه فکر شبانه و روزی ، من چند ساله یک لحظه آرامش نداشتم موضوع خیانت چیزی نیست که بخواد به چشم بیاد و کشف بشه ، موضوع چیزیه حسی و دلی و یک زن بدون اینکه چشمش ببینه از لحظه اول روحش خبر دار میشه ، از لحظه ای که فکر خیانت توی ذهن شوهرش اومده قبل از اینکه عملی بشه ، پس پشیمون نباش ،دوست عزیزم ظلم پذیر نباش ، مثل برده ای نباش که یک برده دار پیدا شده و به اسیری گرفته ، من اگه روح و روانم آرامش نداشته باشه سلامت جسم ندارم که حتی بتونم از خودم مراقبت کنم چه برسه از فرزندم ، پس اول به فکر خودت باش ، البته من کارمندم و مشکل مالی ندارم ، پول به زن قدرت و جسارت میده ولی به نظرم یک زن باید به شوهرش نشون بده برای یک لقمه ی نون تن به هر خفت و خواری نمیده ، باید به مرد نشون بده به خاطر بچه اش هم تن به اسیری نمیده ، چون بعد از تحمل چند سال حرص و جوش ، یک بار دچار بیماری شدم که منو زمین گیر کرد و دیگه تصمیم دارم یک فکری برای خود خودم بکنم ، خانم عزیزم الان همسرت به خاطر بچه بهت نیاز داره فردا که بزرگتر شد چی ؟ در این رابطه های متعدد همسرتون ، اگه یک نفری پیدا شد که شوهرتون خواست بهش متعهد بشه و جایگزین برای شما ، همسرتون دیگه شما رو نگه نمیداره ، پس از الان فکر آینده رو بکنید ، من الان به این نتیجه رسیدم باید اول یک فکری برای خودم بکنم با قدرت جلوی این مرد بایستم نمیگم با این کار شوهرم درست میشه و برمیگرده شاید نه ، ولی من تکلیفم رو توی زندگیم میفهمم ، اگه منو زندگی رو خواست چه بهتر ولی اگه منو هم انتخاب نکرد ، باز هم چه بهتر ، مردی که برای زن زندگیش ارزشی قایل نیست به چه دردی میخوره ، زندگی اینجوری مرگ تدریجیه ، اصلا قصدم طلاق گرفتن نیست ولی موندن با اونم زیر یک سقف دیگه نیست ، من بعد از چندسال کوتاه اومدن و محبت کردن ، متوجه شدم این روش من فایده ای نداشته ، شوهرم از خداشه ، من بشینم و کانون خانواده رو حفظ کنم ، خودشم هر کار دلش خواست بکنه ، پس میخوام از موضع قدرت وارد بشم تا به این هدفش نرسه و خیالش از این بابت راحت نباشه ببینه نتیجه ی عملش پاشیده شدن و بی مادر شدن بچه اش هست ، چون من اگه بخوام به خاطر بچه ام تن به این زندگی بدم ثمره ی اون مریضی روح و روان و جسمه ، که از یک جایی به بعد، دیگه منی وجود نداره، ، که بخواد زندگی کنه چه برسه مادری .... پس هنوز سالمم و روی پای خودم هستم از این زندگی در بیام ... برای خودم و شخصیتم ارزش قایل باشم ، بشم مادر شاد و سالم و با روح و جسم سالم و برای بچه ام مادری کنم ، ولو دو روز آخر هفته .... چون الان که 24 ساعته با من هست مادری داره افسرده و ناراحت با تن خسته و مریض ... چون ثمره ی این زندگی همینه، میخوام واقع بین باشی و آینده رو هم ببینی و برای اون موقع از الان برنامه ریزی بکنی ، میخوای بمونی هم با قدرت بمون ... موفق باشیم همه ی ما ، زنان و مادران عزیزی که خدا بهشت رو برامون آماده کرده 😊 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 (۱۶) سلام وقت بخیر من وهمسرم بشدت بهم علاقه داریم.ایشون به شدت دست و دلبازن و تاحالا تمام حقوقشونو در اختیارمن گذاشتن.اونقدر از عشقش به خودم مطمئنم که میدونم حتی اگرخیانتی کنه باز هیچکس جای من رو براش نمیگیره.خیلیم منو آزادگذاشتن.خونشونم به نام من کردن.اینارو گفتم تاباتعریف ماجرایی که داشتم راحت تر قضاوت کنید.من الان توماه ۹بارداریم.هیییییچ مشکلی باهمسرم ندارم جزابنکه دوست ندارم تو جمع مشروبخوری باشن یا منو ببرن جایی که همچین چیزی هست.همسرم زحمت کشه اماگاهی میخوره واین سخته برام.چون تازه فهمیدم یواشکی میخوره‌.اونم وقتی رفتم سرگوشیش عکسارودیدم فهمیدم بجای سرکار رفته تفریح بادوستاش وخورده.یه روز ازصبح حس بدیداشتم.همسرم عادت داره وقتی میره حموم به من میگه بشین روبروم بعدبرام روزشو تعریف میکنه.اون شب من ننشستم و رفتم سراغ گوشیش و فقط تونستم ببینم همسرم تویه ماشینه و یه خانم سن بالا داره بشکن میرنه و اونم سرمیرقصونه.کلا چندثانیه بود اما جیغ زدم و افتادم زمین.همسرم پرید بیرون و وقتی منو تواون حال دید خودشو میزد و گریه میکرد.من اون شب انقد جیغ زدم که توکل عمرم فکرنمیکردم روزی صدای من بلند بشه.دراخر به همسرم اجازه صحبت نمیدادم و گفتم یا زنگ‌میرنی پدرمن یا برادرت وگرنه خودمو ا
ین بچه رومیکشم.اونم مجبور شد به بردارش بگه بیادخونمون.من چون فیلموتااخر ندیده بودم گفتم باید نشون برادرت بدی ببینم چه قضاوتی میکنه.چون همسرم همش قشم میخورد بخدا اونچیزی که دیدی کل ماجرانییت وهمش گریه میکرد‌برادرشوهرم حقو به من داد و منه بیقرار نتونستم اون شبوتحمل کنم و گفتم باید بره ازخونه وگرنه من میرم خونه پدرم.بعدیکساعت دیدم با صاحبکارش که اتفاقا دوست رفت و آمدیمونه اومد خونه.ولی من باز نمیتونستم مهلت صحبت بدم.وفقط گفتم زمانی اجازه میدم نظربدن که اول فیلمو ببینن چون خودم تا اخر ندیده بودمش.وقتی صاحب کارش فیلمو دید جاخورد و ازمن عذرخواهی کرد و به همسرم حرفایی زد که شرمنده بشه.چون همه به همسرم اعتماد دارن ومیدونن چشم پاکه و...بعد همسرمو بیرون کردم و صاحبکارش برام تعریف کرد شوهر منو براب تعمیر دستگاه میفرستادن یه کارخونه دیگه.این زنه بی شرف تواون کارخونه کارمیکرده.شوهرمن قبل رفتن سرکارمست میکنه چون بعدازچندسال عرق خورده بوده بهش نساخته وتوسرکار حالش بدشده.این زن میشینه توماشین و میبینه حال شوهرم بده اهنگ‌میزاره گوشیشو تومستی میگیره و فیلم میگیره.وقتی شوهرم به حواس میاد صاحب کارش بااون کارخونه تماس میگیره و اخراجش میکنن.بعداز دوشب ازیونو اون شنیدم حال شوهرم بده وخودشم تند تند پیام میداد و ازغلط کردم گرفته تا هرچیزی میگفت.منم با برادر شوهرم رفتم دنبالش و وقتی رسبدم دیدم ازبس گریه کرده کلی لاغر شده بود.اما اون کابوس بامنه.من ازون شب تا الان یه شب بی فکر نداشتم.همه چیزشو چک میکنم و بدتراینکه بااین چک کردنا به چیزایی میرسم که عذابم میده.مثلا با پیداکردن یه بلیط مترو یا یه قرص توجیبش کلی حالم بدمیشه که داستان این بلیط چیه.چرا قرص داره. حالا الان دیگه دست خودم نیست و هرچقدمحبت میکنه فقط وفقط بخاطر بچه توشکمم و عشق قبلیمون به ظاهر خودمو شاد نشون میدم.اما هز درون آشوبم.به بیرون رفتنش به گوشیش به تیپ و همه چیزش حساس شدم ‌.دیروز به من گفت میره سرکار و من امروز بلیط مترو پیداکردم توجیبش و الان فکرم مشغوله چرا دروغ گفت؟ولی از راه رسید گل اورد.بهمم گفت میخاد همه تلاششو کنه تا من‌توزندگی کم نداشته باشم.این رفتارای ضد و نقیضش داره عذابم میده.راهنماییم کنید۰چطور ازش بپرسم این بلیط مترو ولین قرص نشاط آور توجیبت چی میکنه؟.چی کنم 💕 @hamsare_khoob
💕اگه از هم،عصبانی یا دلخورید در مقابل بچه ها بی احترامی نکنید. 🔸شما قربانی اول این اتفاقید و بزودی،این واکنش را ازبچه ها دریافت میکنید. 💕 @hamsare_khoob
(۱۷) سلام. من از زمان نامزدی این کانال خوب رو داشتم و همیشه پیگیر بودم میخوندم تمام نکته های مربوط به زندگی هم این کانال هم اپلیکیشن ک اون موقع بود... این اولین باره که پیام میدم چون مسئله بسیار نقش پر رنگی داشته در زندگی من گفتم بنویسم تا شاید حتی برای یه لحطه نگرش یه نفر تغییر کنه یا ارووم بشه دلش. دونه دونه به سوالات پاسخ میدم. 1_ من تقریبا 5 ساله ازدواج کردم و و از 4 ماه بعد نامزدی این اتفاق برای من افتاد... متوجه پیام ها تو گوشی همسرم شدم اون موقع نزدیک به عروسیم بود حالم بسیار بد و به امید اینکه بتونم تغییرش بدم و خودم بسازم زندگیمو بخشیدم. البته خب خیلی کوچیک بودم 18 سالم بود ترس از آبروی پدر مادرم ترس از شکست تو زندگیم داشتم. و خیلی دلایل دیگه حرفی نزدم و سر و صدا نکردم. با همسرم صحبت کردم همون موقع قول داد دستشو رو قرآن گذاشت کنار آیه های قرآن نوشت ک قول میده تکرار نکنه . گذشت و عروسی کردیم از بعد عروسی تا حالا ک دارم مینویسم مسئله های زیادی بوده خیانت مکررا اتفاق افتاده برام. با هر کسی... اون موقع در حد. چت و تلفن وصحبت کردن بود. من هی می‌فهمیدم هی بروش می‌آوردم هی حالم بد تر میشد.جر و بحث و جنگ و دعوا. فایده داشت؟ نه اصلا.سکوت هم میکردم نمیتونستم تحمل کنم. بچه بودم کنترل نداشتم رو ی رفتارم بازم میرفتم مچشو میگرفتم میگفتم بهش ک دیدی من دیدم تو باز لغزیدی تو فلانی چرا چرا... 3 سال به این منوال گذشت تا سال96 تیر ماهش فهمیدم دوباره رابطه داره با یه دختر بد تر اینکه قرار گذاشته و همو دیدن... از حال بدم نمیگم اون صبحی ک فهمیدم قشنگ فلج شدم به وضوح حس میکردم قلبم ضعیف شده... درمونده بودم بعد دوسال زندگی. اونجا اولین بار بود به طلاق فکر کردم اما قصدشو نداشتم چون من زندگیمو دوس داشتم شوهرمو دوس داشتم کلی خاطرات خوب داشتیم من بچه دوست داشتم. دلم مادر شدن میخواست اما با این کاراش نمی شد یکی دیگه رو آورد وسط زندگی ک پایه هاش محکم نیست. نمیخاستمم تموم شه همه چی میخاستم حل کنم. رفتم مشاوره. طبق شرایط اون موقع من گفت باید با خانواده هاتون مطرح کنی بدونن در جریان باشن. گفت باید روی خودت کار کنی. منم مطرح کردم به پدرم گفتم حمایتم کرد اما نه اونجوری ک میخاستم. به پدر شوهرم گفتم. گفت توهم میزنی😂 خواهش کردم یه کاری کنه البته ک عادی بود براش چون 2 تا پسر دیگش و البته خودش همینطور بود در کل زندگیشون(رطب خورده منع رطب نمیکنه. اینو مادر شوهرم بعد چند ماه بهم گفت ک دلیل واکنش نشون ندادن پدرش این بوده ). اونجا فهمیدم منم و خودم! کسی قرار نیس حامی من باشه! زندگی من برای سی مهم نیس و جز خودم نباید انتظار از کسی داشته باشم. این اولین درس من بود! بعد این ماجرا تا مدتی حالم بد بو انگار گنگ بودم داغون بودم خیلی طول کشید تا به خودم بیام چون ضربه سختی بود همشه زار و نزار بودم دیگه توانم کم شده بود. این مسئله اما تموم نشد شوهرم 6 ماه خوب بود باز شروع می‌کرد و می‌لغزد 2 ماه خوب بود و باز... اینو من می‌فهمیدم از رابطه مون ک باز داره خیانت میکنه بو میکشیدم! کسی بودم ک دائما چک میکردم گرمای رابطمون چقدره. تمام حالت های شوهرمو تحلیل میکردم! واقعا وقتی شک میکردم بهش مطمعنا داشت یه کاری می‌کرد!!! دوسال دیگه گذشت. تو این دوسال بازم خیانت بود چت کردنشو میدیدم.و خیلی چیزای دیگه بازم دعوا فایده ک نداشت همیشه هم قول میداد و خیال منو راحت می‌کرد اما یادش میرفت زود. تادی ماه 98 شوهرم. خیلی ناخودآگاه فهمیدم. چون از خدا خاسته بودم که دیگه نفهمم حس ششمو خاموش کنه دیگه می‌فهمیدم اما کمتر پیگیر کاراش بودم. اول سال 3 4 ماه اسنپ کار کرد شوهرم. اونجا با یه دختری آشنا شد دختره گیر داد اونم ک از خدا خواسته. از اول سال تا ماه دی اینا رابطه داشتن فقط دیدن و چت و از آذر ماه دیگه قرار میزاشتن رابطشون در حد دست همو گرفتن و بغل اینا بود. ( ببینید از چت ساده طی این چند سال کشیده شده به کجا) و خب ظاهرا عاشقش شد😑😪 من گوشیشو رمزشو داشتم. اون خودش نمی‌دونست اما من داشتم و میدیدم چت هاشونو باز نگم از حال بدم خستگی زیااد درموندگی. همیشه میگم خدایا سر هیچ زنی ک هیچ نصیب گرگ بیابونم نکن😭 دیگه وقتی فهمید ک من فهمیدم و عصبانی بودم ازش خیلی راحت گفت طلاق و چه تهدید ها نکرد... چه حرفها نزد تمام خوبی ها رو چشمشو روش بست و می‌گفت طلاق یا همینی که هست ینی میگفت من میرم یه زن دیگه میگیرم تو باید تحمل کنی!! یا اگه میخوای بمونی من دوستدختر بازی می‌کنم به تو هم ربطی نداره! من اما وابسته بودم شدید از تنهایی میترسیدم. التماس میکردم طلاق نه به من فرصت بده بشم همونی ک تو میخای خب منم تو این سالها نقص داشتم فرشته ک نبودم. بهش گفتم میمونم زندگیمو می‌سازم تو تورو علاقه‌مند کنم به زند
گیمون. گفت باشه کلی حرف زدیم عاشقانه. اون دختر رفت چون پیام دادم بهش تهدیدش کردم!!! اما شوهرم همچنان دنبالش بود به من می‌گفت دیگه نیستم دنبالش اما بود چند روز درمیون یه پیام‌هایی میداد یه عاشقانه ای ک به من نمی‌گفت!!! خلاصه تا اوایل اردی بهشت دنبال این بود ک با دختره باشه هنوز... یه روز هم من از یه طریقی بهش نشون دادم ک دختره همزمان با چند نفر بوده اینی ک میگی عاشقشی خودتو داری میکشی این اینجوریه!!! ک خب خیلی حالش بد شد ازم تشکر کرد ک نشونش دادم😏... اینایی ک تعریف کردم ظاهر داستان زندگی منه اما همش این نیس قطعا منم مقصر بودم ک زندگیم به این سمت رفت. 2_ من کارایی که کردم طی این سالها اولش رفتم مشاوره. خیلی کمک کرد چشمام رو وا کرد. با هیچ کسی مطرح نکردم از دوست و خانواده سعی بر حلش داشتم هر چند موفق نبودم اما خیلی کمکم کرد. خودم رفتم روانشناسی خوندم دانشگاه کلی کتاب و کارگاه های مختلف آگاهیم بالا بردم.. با خانواده مطرح کردم ک نتیجه درستی نداشت فقط خواستم آگاه باشن بدونن ک یهو اگه اتفاقی افتاد و طلاق خواستیم بگیریم بدونن چیزی بوده. البته روی رفتارشون با شوهرم تاثیری نداشت همچنان رابطه با احترام بود. اینم بگم شوهرم به شدت دست بزن داره... من فقط یک بارشو رفتم گواهی ضرب و شتم گرفتم چون خیلی اذیت شدم و قشنگ به روز وقت میبره! و اینکارو خیلی خوب میدونم ک مدرک هست! خیلی دعا کردم ک نتیجه داشت واسم کلی حال دلم با خدای خودم خوب شد کلی گره هامو وا کرد هر وقت هم که معنویت بالا بود زندگیم خوب بود. از خود خدا خواستم کمکم کرد. فهمیدم جز خودم هیشکی نمیتونه کمک کنه خودم باید بسازم زندگی مو. 3_ همسرم آدم مذهبی اما نه شدید. بسیار تنوع طلب. سلطه گر سلطه دوست. پر انرژی و پر هیجان. از ارتباط کلامی لذت میبره. بسیار بصری و از تیپ شخصیت شهوتی و شخصیتی و شکمی انگار همه رو در حد سقفشون هست هیچ کدوم کم تر از بقیه نیس تو همه اینا به حد کمالشو میخواد.. اینطوریه با موقعیت اجتماعی و کاری و مالی بالا و بیشتر میخواد خودشو ثابت کنه انگار هر بیشتر بتونه غیر زنی ک که داره دختر بازی کنه باعرضه تره. متاسفانه این تفکر یه ک خیلی از مردا دارن تو زندگیشون. 4_ اولین دلیل اینکه من خوب نبودم. صادقانه بگم من مجرد بودم به پسری ارتباط نمیگرفتم اهل دوست بودن و نبودم. من مذهبی بودمو به شدت سر اعتقاداتم بودم. رابطم با پدرم خوب بود و کمتر احساس خلا عاطفی داشتم. لاس زدن ناز کردن ناز کشیدن بلد نبودم. ساده بودم. زیبا بودم به خودم خیلی می‌رسیدم اما نه اونجور ک باید تو این سالها من چاق شدم خیلی زیاد و تلاشی هم نکردم. براش. از خیلی جهت حق میدم بهش با این اوصاع خیابون این وضع دخترا دلش تنوع بخواد. با همه این وجود من کم نمیزاشتم انواع اقسام مدلها تو رابطه و چالش ها و. خیلی چیزا پیشرو بودم. طوری ک خیلی از دوستام از من ایده میگرفتن منو زن سکسی و هیجانی می‌دونستن. 😒 غر زدنام. فراری دادنام از خونه. حالشو گرفتن خیانتاش و کاراش باعث شد من دائما زخم زبون بزنم بهش و حالشو بگیرم ناراحتش کنم. دست خودم نبود. اما این بدترین کار بود ک هی بهش تیکه بندازم. کمتر تشویقش میکردم تو کارایی ک می‌کرد. ضد حال میزدم چندین بار هم توی جمع خوردش کردم😑😶 و... مجموعه بدی ها!!! میگم ک هم خیلی خووب بودم هم خیلی بد!!! 5_هم ایراد از خودم میبینم به خاطر کم کاری هام. هم نمیبینم چون تلاش هم خیلی کردم هم ایراد از همسرم چون هر چی مرد یا زن بد باشه طرفین حق خیانت ندارن. اول رابطه رو تموم کنن بعد وارد رابطه موازی بشن. شرایط جامعه وضع موجود و زن ها و دختر ها ک معنی تعهد و وجدان رو نمیفهمن ک صد درد صد مقصرن. بحث در موردش زیاده. 6_ نظر من فقط و فقط باید به فکر خودمون سلامتی و شادابی روح خود مون باید رسید و فکر کرد بهش و برای خودن باید کاری کنیم. همه ما کامل نیستیم پر از ترس و مسئله های روانی و طلسم و عقده ایم که از بچگی همرا ما بوده ما باید خودمونو بشناسیم این مسائل درونی خودمونو حل کنیم.بیرون ما اینه درون ماست هرچی ک داریم میبینم برمیگرده به کاری ک ما داریم با خودمون میکنم. الان خیلی مشاور و مطالب و یا حتی کانال ها بسته ها ی رایگان هست برای اینکه خودمونو قوی کنیم خودمو بشناسیم. حاضر آماده نمیارن جلوی ما ما باید بریم دنبالش. اگه از وضع خیانت خسته شدین برین بچرخین علتش چیه توی درون خودتون. ... کجا جذابیت درونی نداشتین خودتون. خیلی ها خودشونو قبول ندارن پس چجوری میخای مردت تو رو واسه تمام عمر قبول داشته باشه من اینهمه سال داشته بهم خیانت میشد الان فهمیدم که انگار خودم داشتم به همسرم میگفتم برو خیانت کن به من من لایق زندگی وفادارانه با تو نیستم. خواهرای من فهمیدن این چیزا آسون نیست خیلی درد داره اینکه بدونی خودت همچین زندگی جذب کردی. وقتی ما خودمونو لای
ق بدونیم روی خودمون کار کنیم،مسائل زندگی هم خود به خود حل میشه. باور کنین میشه خیلی از خانوما وضعشون از من یا خیلی از شما بد تر بوده اما با کار کردن روی خودشون به بهشت واقعی ک میخاستم رسیدن... همه این درد ها به ما میرسه ک ما رشد کنیم و بزرگتر بشیم نه اینکه آه ناله و فغان کنیم. اگر یه جایی نمیشه دیگه اصرار نداشته باشیم. من تا الان میگفتم خیلی جنگیدم اما این چند هفته ای بعد از آخرین ضربه ای که خوردم میگم نه هنوز مونده کلی تلاش کنم خودمو بسازم. چه بسا تنها یه هفته اس شروع کردم به کار کردن روی خودم ولی رفتار همسرمم تغییر کرده. ما پر از فرکانس انرژی ایم انرژی من بهش میرسه. زندگی یعنی همراه هم بودن آره درسته ک باید به خواسته های همسرت توجه کنی اما نه آنقدر ک خودتو فراموش کنی و بهش بشی آویزون و یه قفس درست کنی براش و زندان بانش باشی. 7_من اگر به عقب برگردم همون یک هفته قبل عروسی جدا میشدم 😁😁اما خب اون موقع آنقدر آگاه نبودم. الان زن قوی هستم. واسه استحکام بیشتر آزادش میزاشتم کمتر گیر میدادم اصلا تخریبش نمیکردم غر نمیزدم. غر غر کردن و ایراد گرفتن خیلی سمی و بده تو رابطه. بیشتر به خودم و هیکلم می‌رسیدم. اینقدر قناعت بیخود نمیکردم میزاشتم تامین کنه منو. یعنی یادم میاد ک میگفت بریم اینو بخریم من به خاطر فکر احمقانه ام ک میگفتم نه احتیاج نیس چقدر ناراحت میشد بعدش 😟😥 حس تامینشو خودم پر میکردم. محبت بی دریغ بیشتری میکردم. ایراداتی خانوادش رو بهش نمیگفتم. و.... بیشتر پایه تموم کارهاش بودم. هیجانم بیشتر بود. بیشتر به فکر ملوس تر بودن جذاب بودن خودم بودم. 💕 @hamsare_khoob
امام على عليه ‏السلام: خوش‏رفتارى، بر محبّت دل‏ها مى‏افزايد حُسنُ الصُّحبَةِ يَزيدُ في مَحَبَّةِ القُلوبِ غررالحكم، حدیث4812 💕 @hamsare_khoob
💕غذای جسم و روان یک زن شادی و نشاط بچه‌اش هست این نشاط رو بر خودتون حرام نکنین که خونه رو مثل موزه‌ تر و تمیز و منظم کنین و میز رنگین غذایی بچینید که یک کودک دل‌مرده و مادری خسته و پدری اخمو دور این میز بنشینن و غذایی بخورن که دلچسب نیست یکی از علت‌های افسردگی مادر بعد از زایمان اینه که مادر وقت نمی‌کنه از عشق مادری لذت ببره و سیراب بشه لطفاً بی‌خیال خونه و زندگی بچه رو در آغوش بگیرید و صدای عشق رو بشنوید خونه رو همیشه میشه تمیز کرد، اما کودکی بچه‌ها برنمی‌گرده، فقط حسرتش می مونه 💕 @hamsare_khoob
💕آقایان در معاشقه به این نکته توجه کنند‼️ ⇠به هنگام معاشقه به یاد داشته باشید که همسرتان از اینکه کامجویی آنی و فوری خود را به تاخیر می اندازید تا او لذت بیشتری ببرد به هیجان می آید. ⇠هرچه در این روند عجله نکنید، تمایلات جنسی همسرتان افزایش خواهد یافت و به لایه های ژرف تری از انگیختگی جنسی او خواهید رسید. ⇠معاشقه باید به گونه ای باشد که به همسرتان نشان دهد تمام قسمت های بدن او برایتان جذاب است و تنها این اندام های جنسی و سینه ها نیستند که هدف کامجویی شما هستند. ⇠و اینکه معاشقه نه به نیت تحریک همسرتان بلکه مانند گشت و گذار در گلستان برای لذت بردن شما جلوه کند. 💕 @hamsare_khoob