امروز به این فکر می کردم که،
ای کاش آدمها میتونستن جایگاه خودشون رو توی قلبهای ما ببینن، اینجوری هیچ وقت دلمون رو نمیشکستن، ما رو ترک نمیکردن، و با حرفها و نیش و کنایههاشون ، حالمون نمیگرفتن...
من هرچیییییییی فکر میکنم،
نمی ارزه این دنیا که با زبونمون حال کسی رو بگیریم ..
کولر مون روشنه،
بعد الان داره بوی بادنجان سرخ کرده میاد 🤤
بوی بادنجان سرخ کرده پیچیده تو مغزم!
دارم تصور میکنم کنارشم نون سنگک باشه! یکی دوتا گوجه محلی 🍅 هم باشه ... 🤤🤤🤤
گشنمون شد خب! چه وضعشه!🤦🏻♀
ما منتظر امام زمان یم ، یا منتظر پیمان کاری که همه چیز را برایمان درست کند ؟
#امام_زمان "عجلالله"
گاهی خدا میخواهد بشکنیم،
و در میان آن شکست ها ، بارقههای نور پیدا میشود ...
هست را گر قدر ندانی، میشود بود ...
#عصر_جمعه
پن : صلوات ضراب رو فراموش نکنید ♥️
مشهد اگر نبود،
که جایی نداشتیم ...
ولادت آقاجانمون مبآرک | 🌱💞
#امام_رضا جآن ♥️✨
@hanan_art76 |🌴 ح َ ن ْ نا ن 🌴
May 11
ح َن ْ نا ن 🌴
حرم لبریز زائرها مسافرها مجاورها..
خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها
ز راه دور ، دلگیر حرم هستند
همان هایی که جا ماندند و
حالا پای تصویر حرم هستند...
#امام_رضا
17317نور-باشد-سایه-ایی-در-پای-دیوار-شماعلی-ملاکه.mp3
2.31M
نور باشد سایه ای در پای دیوار شما ... ♥️
#امام_رضا ی دلم 🌿
به قول خدام حرم :
بر معرفت و مرام سلطان صلوات ...
#سلطان_ابالجواد ♥️
#امام_رضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊خورشید ِ رخسار شما امام رضا ... 🌿
به قاعده میلاد مبآرکتان یاایهاالرئوف
الآن باید شاد و مسرور باشم،
اما چقدر دلتنگم .. چقدر اشک .. 💔
چقدر این دو روز حال من بد بود ..
قربان شما جان ِ دلم ♥️
بر داده و ندادهتان شکر امام رئوفم 🍃
#امام_رضا
آن رازها
که از همه پنهان داشتم،
در این حرم
تنها به تو گفتم ، تو محرمی ... 🌱
#امام_رضا جآنم
🌾
امام جعفر صادق (ع) فرمود: اگر مؤمن در قلّه کوهی ساکن باشد خدا کسی را برای آزار او می فرستد تا از این طریق پاداشی از جانب خدا به او برسد.
🌾
لطف آقای خراسان ز همه بیشتر است
هر زمان از دلِ پُر درد صدا برخیزد... | 💔
#امام_رضا "علیهالسلام"
اپیزود اول
تنشها و حجمناملایت عجیب این دو، سه روز اخیر عجیب طاقتم را طاق کرده بود،
صبح امروز همینطور که برنامه ی روزم را مرور می کردم به دلم وعده عصر دوشنبه را میدادم که می روی دیدن خدام، و پرچم را با ذکر آمدهام که بنگرم، گریه نمیدهد امان ... میبوسی و همه چیز به آنی تمام میشود، امام رضا می شود ضامن قلبت و تمام. در اثنا همین افکار بودم که استوری دوستان را دیدم و خبر رفتن خدام ...
تمام تنم لرزید ... آقای امام رضا من و شما قول قراری داشتیم! چه شد ؟! رفته رفته این داغ بر سینه ام گران آمد ، پر بودم از بغض . شاید به عدد ۸ بار، اشک تمام حلقه چشمهایم را پر کرد ...
آخر من میخواستم به دیدن شما بیایم، تحفه ای قرار بود برای شما بفرستم ... آقا نکند زبانم لال مرا نمیخواهید ... صدای ضبط ماشین را که زیاد میکنم، یک مصرع ذکر لبم میشود : مران از در مرا، به زهرا مادرت ...
مغموم و دل افگار و حزین گوشه ای کز میکنم،
که تلفنم زنگ میخورد ؛ میدانستم آنطرف خط، کسی که هست حال مرا میداند، و میخواهد حال مرا بپرسد.
پاسخ که میدهم وعدهی دیدار می گیرد، همین حاضر .
من که دلم میخواهد به معجزهای پرچم برگشته باشد و این دیدار من و پرچم باشد ، هرچند آرزوی محال است راهی میشوم ... .
و تمام مسیری که میروم، بغض و اشک است و یک جمله : من بهمریختهام، کاش تو در هم بخری ..
اپیزود دوم
آرزوی محال بود. پرچم سبک بال بازگشته بود نزد آقاجانم علی بنموسی الرضا اما آن عزیز یک بسته به من میدهد و یک حرز .. .
از گرفتن ش سرباز میزنم، که قسم میخورد این سنگ حرم، متعلق به کسی نبوده، و طی یک اتفاق قشنگ، الان قسمت من شده ...، حرز اما برای کسی است که برای من هدیه فرستاده ، میخواهم حرز را پس بدهم که باز هم قبول نمیکنند.
از گرفتن بستهها، چند دقیقه نگذشته که حس میکنم قلبم از تلاطم ایستاده، هنوز قدرت تشخیص ندارم، اما آرامش قلبم را می فهمم.
اپیزود سوم
حرز را به اصرار یکی از دوستان باز میکنم که مطمعن شود حرزی که بدست من رسیده حرز امام رضاست نه امام جواد، که میبینم کاغذ حرز دو ورق بهم چسبیده است .. یعنی هم رزق من ، و هم رزق کسی که حرز را به من هدیه داده ... هر دو در یک بسته بود ...
پن : آنقدر داستان امروزم غریب بود ، که حیف بود ننویسم.
پن : راستش اگر بسته ها بدستم نمی رسید، نمیدونم الان چه حالی داشتم.
پن : هرچه دارم از تو دارم یا امام رضا 😭💔
02:41
01.03.23
زندگی مثل چی ؟
مثل خوردن یه چایی عصرگاهی با مامان .. ☕️
#زندگی 🌿✨
۲۳ خرداد ۱۴۰۱