💠 تغییر دینداری
✍️ محسن مهدیان
🔹 گفتم تصاویر شب های احیا را دیدی؟ گفت بله. مردم ما دیندارند. ولی دوران طاغوت هم همین بودند. گفتم درست است اما دینداری داریم تا دینداری. مردم ما مومن اند اما ایمان شان هم تغییر کرده است. گفت چطور؟ گفتم:
1️⃣یکم اینکه دینداری مردم جمعی شده است. ماجرا تنها شب احیا نیست. تهران از ابتدای شب های رمضان دیدنی است. هرکوچه و خیابان یک هیات. تا نیمه سحر و آنهم مملو از جوان ها و نوجوان هاست. بقیه کشور هم همین است. باقی سال نیز. از اعتکاف ها تا مجالس روضه هفتگی.
🔸 اما دینداری فراتر از این تغییر کرده است.
2️⃣دوم اینکه دینداری ها به غیر جمعی، اجتماعی شده است. دینی که تنها سرسجاده بود امروز به منصه بروز و ظهور اجتماعی رسیده است. اهل دینداری اهل دستگیری اند و مواسات. اهل ایثار و فداکاری؛ آنهم با گرایش ها و ظواهر مختلف.
✅ اما باز هم فراتر است.
3️⃣سوم اینکه دینداری امروز عمق یافته است. یک مثال روشن همین راه پیمایی روز قدس است.
🔹ظلم ستیزی در فطرت مردم ماست. قبل انقلاب هم مردم ظلم ستیز بودند. اما سطح ظلم ستیزی چه بود؟ مقابله با اوباش محله. برای همین قصه ها داریم از لوتی های شهر که مقابل لات ها و مزاحمین نوامیس مردم می ایستادند. اما با انقلاب مقابله با ظلم عمق یافته است. امروز ایستادگی نه تنها مقابل اوباش محله که مقابل اوباش عالم است. یک نمونه اش روز قدس.
4️⃣و چهارم اینکه باز هم تغییرات فراتر است. امروز دینداری جهت یافته است. اصل و اساس دینداری در حب و بغض نسبت به حق است و امروز سمت و سوی دینداری ها مبارزه با دشمن حق است. یک نمونه اش حجاب.
🔸 گذشت روزگاری که حجاب تنها مصونیت بود. تنها نشانه حجب و حیا بود. امروز بسیار فراتر است؛ حجاب ابزار مبارزه و نماد تقابل با دشمنی هاست. امروز حجاب نماد وطن پرستی و دفاع از کشور است. جالب نیست؟
5️⃣همه اینها به کنار. اما پنجم مهمترست. مردم امروز برای دینداری هزینه می دهند. هزینه مقاومت. مردم برای نگه داشتن دینشان مقابل خناسان و شیادان داخلی و خارجی ایستادگی می کنند. سالهاست تحت طوفان و بمباران هجمه های ترکیبی اند و البته تاب می آورند. طبیعی است که ایمانی که در دل مقاومت بدست بیاید قابل مقایسه با ایمان از سر عافیت نیست.
✅مردم ما سالهاست دیندارند. اما با انقلاب دین شان جمعی و اجتماعی و عمیق و راهبردی شد و در این چهار دهه با مقاومت و ایستادگی ایمان شان آب دیده شده است و مستحکم.
💢 و البته اینهمه از صدقه سر آن پیر روشن ضمیر است که همه را پای سفره انقلاب نشاند؛ خمینی عزیز. روحش شاد.
#یادداشت
#محسن_مهدیان
#دین
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
#یادداشت_میهمان
⚽️یاغیها و سواد هواداری
🏃♂️یک بازیکن بهخاطر پول بیشتر میخواهد از پرسپولیس به استقلال منتقل شود و همین موج سهمگین از مخالفهای خشن و متعصبانه را بهراه انداخته است که چه نشستهاید؛ آنکه پرسپولیسی بود امروز یاغی شده و استقلالی.
🧤 از این خبر بگذریم، اما ما گرفتار یک فرهنگ خرافی در هواداری هستیم که فراتر از علقههای طرفداری و هیجان ساده است؛ این فرهنگ زیربنای اصلی سلبریتیسازی است و مقوم چرخه دکانداری در این صنعت و از همه بدتر موجد یک دوقطبی توهمی که سرریز آن دامن فرهنگ و سیاست و حتی خانواده را هم گرفته است.
👏هواداری امری مذموم نیست؛ به شرط اینکه به آدابش وفادار باشیم. هواداری جایی تقبیح میشود که دچار تعصب کور و تعطیلی ذهن و عقل شود.
👏🏽هواداری وقتی از طرفداری یک ارزش پا فراتر گذاشته و تبدیل به هویت اجتماعی فرد شود، دیگر عقلگریز است. شکست یا پیروزی تیمش باعث جابهجایی عزتنفس او میشود و همین موضوع بهشدت او را هراسان از تحولات میکند.
➖این سبک هواداری یک حس سرخوشی و قدرت موهوم درست میکند و فرد از هر نوع عقلانیتی گریزان میشود؛ چون برهم زننده این خلسه خیالانگیز است.
➖این سبک هواداری را دستکم نگیرید. بسیار هم درونی و در فرهنگ ما ریشه دوانده است. این سبک هواداری بنای اصلی ساخت صنعت سلبریتی و همه آسیبهای پس از آن است. این فرهنگ هواداری است که سلبریتیها را قدرت سیریناپذیر داده و موجب مسئولیتناپذیری آنها میشود.
🔥همین اغتشاشات گذشته را مرور کنید؛ چه بسا سلبریتیهایی که تحتتأثیر مخاطب دستساز و سازماندهی شده، از سر ناچاری مواضع شاذ و حیرتانگیز گرفتند و البته بعدا پشیمان شدند.
ریشه کجروی سلبریتیها را باید در همین هواداری بیمارگونه دانست؛ به همین دلیل است که بسیاری از سلبریتیها فارغ از مواضع علنیشان در زندگی شخصی نیز دچار مشکلات عدیده ناشی از فرهنگ هواداری هستند.
🔘 اما انحراف این سبک هواداری تنها منحصر به سلبریتیسازی نیست. در همین ماجرای یاغی فوتبالی، اگر این سبک هواداری وجود نداشت، اساسا این میزان دستمزدهای نجومی رد و بدل نمیشد و بلکه بدتر زمینه اقتصاد زیرزمینی و انحرافات مالی و پولشویی را فراهم نمیکرد.
◽️ماجرا به دکانداری در سلبریتیسازی نیز ختم نمیشود. ثمره نهایی این دست هواداریها، دوقطبیهای توهمی است؛ دوقطبیهایی که هیچ ریشه عقلانی ندارند و صرفا موجب رقابتهای خشن و کینهتوزانه میشوند و فرهنگی میسازند که در ورزش منحصر نمیشود و به سیاست و حتی اخلاق شخصی نیز منتقل میشود.
〰️ این مدل دوقطبیها، سیاست را نیز استقلال-پرسپولیسی میکنند و فرد را دچار کوررنگی و ندیدن اشکالات. هرکس با او همراه شود، به او عشق میورزد و هرکس او را نقد کند، از او متنفر میشود.
نکات مثبت رقیب را نمیبیند و به کمتر از تکفیر او فکر نمیکند. برای او کل کل بسیار جذابتر و دلنشینتر از گفتوگوست. با کلکل رجز میخواند و خود را به رخ میکشد و تلاش میکند قدرتش را تحمیل کند.
افراد با هواداریشان، همدیگر را یافته و حس قدرت مشترک پیدا میکنند؛ حسی فراتر از حس فردی. بغض جمعی، حیرت جمعی، لذت جمعی، نفرت جمعی و... حس مشترک جمعی، قدرتی فراتر از حس فردی دارد؛ حسی شبیه موجهای مکزیکی در فوتبال. نترسید نترسید ما همه با هم هستیم بهخاطر حس مقاومت جمعی است که فراتر از حس تابآوری فردی است.
➖ کارکرد اصلی حس مشترک جمعی این است که فرد خود را از فکر کردن بینیاز میبیند و ماموریت فکر کردن را به جمع میسپارد و هرکاری جمع انجام میدهد، برایش مشروع میشود؛ مثلا برای معناداری و روایت یک خبر به کامنتها نگاه میکند و با همراه شدن با نظر اکثریت، حس برتری و قدرت پیدا میکند.
🔸 در نهایت نیز چنین فردی، زندگیاش گرفتار همین دوقطبیهای خیالی میشود و ناخواسته قضاوتش از پیرامون، برآمده از همین خلق و خوی دوقطبی زده و استقلال- پرسپولیسی است و امان از این خلقوخوها که ریشه نزاعات بیاساس و بداخلاقیهای ناپایان اجتماعی است.
🖌 #محسن_مهدیان
#سبک_زندگی
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
✅ برخورد مؤمنانه در ماجرای آقای صدیقی
🔻فرض کنیم در ماجرای آقای صدیقی تخلفی صورت گرفته است. واکنش مؤمنانه به این ماجرا چیست؟ اصلا مهم است؟ آیا قرار است به اسم عدالتخواهی ظلم کنیم؟
🔹پس اولا با هیاهوی ضدانقلاب منفعل نشویم و جزء تکمیلی پروژهٔ رسانهای آنها نباشیم.
🔹دوم برخوردهای کودکانه در فضای مجازی را هم وقعی ننهیم. هیجان دارند تا بیشتر دیده شوند. مراقبت کنیم برای عقب نماندن از قافله به خطا و گناه نیفتیم.
🔹سوم هم زمین بازی "پروژهبگیران مجازی" و "دکانداران سیاسی" و "دلالان افشاگری" و "کاسبان عدالتخواهی" نشویم.
🔻 ازاینرو برای مخاطبی که درد اخلاق و شرع و قانون دارد و دغدغهٔ مطالبهٔ مؤمنانه دارد، چند نکته ضروری است.
✅مقدمهٔ کلیدی:
عدالتخواهی به تعبیر رهبر انقلاب بدون معنویت و عقلانیت ظلم است. معنویت یعنی تقوا و رعایت قانون الهی و شرع. تهمت و آبرو ریختن و هتک حیثیت و فحاشی و غیره نامش هرچه هست عدالتخواهی نیست.
عقلانیت نیز قدرت محاسبه است. منطق و استدلال است. رفتار خوارجگونه و ظاهرگرایانه و قضاوتهای یکجانبه باعث میشود فرد در قضاوت نهایی دچار خطای فاحش شود.
رفتار مؤمنانه در عدالتخواهی یعنی رعایت تقوا و عقلانیت. این دو نباشند، عدالتخواهی نیست و توهم مطالبه و دادخواهی خیالانگیز است.
🔻با این مقدمه ماجرا را مرور کنیم.
1️⃣یکم. چه کسی خبر را آورد؟
نگاه کنید ببینید چه کسانی دست به افشاگری میزنند و اینها چه سابقهای داشتهاند. نیت از چه جهت مهم است؟ قرار نیست با شناخت فرد، از محتوا عبور کنیم. اما با شناخت فرد متوجه میشویم که واکنشمان هدف نهایی او را تکمیل نکند. با شناخت فرد متوجه میشویم این پروژه، هدف نهایی او نیست. مثلا هدفش تخریب شخصیتها و بزرگانی است که برای مردم ارج و قربی دارند. همین امروز را نگاه کنید. به واسطهٔ رفتار این دست جریانات تقریبا احدی در نظام نیست که سلم و پاکیزه مانده باشد. یا هدف نهاییشان تلقی فساد سیستمی و ابرپروژهشان ناامیدسازی است. شناخت فاعل مطالبهگری کمک میکند در نهایت بازی او را کامل نکنیم
2️⃣دوم. حالا با محتوا چه کنیم؟
بعد از بررسی اسناد و مدارک متقن، مهمترین مسأله این است که ما چه میزان حق قضاوت داریم؟ ما حق داریم ورود بههنگام محکمه را مطالبه کنیم. اما قضاوت و مجازات کار ما نیست. آیا همهٔ آنچه قاضی باید ببیند و حکم کند در اختیار ماست؟ آیا میتوان به فرض وجود تخلف، پی به سوء نیت افراد برد؟ آیا شرعا و اخلاقا و قانونا حق قضاوت و بدتر از آن اجرای حکم و مجازت داریم؟ مجازات مگر چیست؟ همین ریختن آبروی افراد بدترین مجازاتهاست؛ آنهم افراد با آبرو. قرار نیست سوابق افراد مانع قضاوت آنها شود، اما اتفاقا سابقهٔ افراد در بزنگاههای مهم اخلاقی و سیاسی در گذشته یک ملاک عقلایی و منطقی است که بیمحابا آدمها را متهم و سرزنش نکنیم و اجازه دهیم محکمه با رعایت حقوق طرفین حکم کند.
3️⃣سوم. برنده و بازندهٔ نهایی کیست؟
به ثمرهٔ مطالبه و حرف و کامنت و لایکمان توجه کنیم. ببینیم وقتی نقطهٔ نهایی را گذاشتیم، برنده و بازندهٔ نهایی چه کسی است؟ عدالتخواهیای که منجر به تخریب و بیآبرو کردن سرمایههای معنوی و اخلاقی و سیاسی مردم شود، ظلم است. ظلم اصلی هم به اعتقادات مردم است؛ نه فقط این و آن.
اگر مطالبهگری منجر به تلقی فساد سیستمی شود، ظلم اکبر است. اگر عدالتخواهی در نهایت به ناامیدی از آینده شود تبدیل شود، ابرفساد و بیعدالتی محض است. دادخواهی اگر منجر به رونق پروژهبگیران مجازی و دلالان افشاگری و کاسبان عدالتخواهی شود، حماقت تمام است. افشاگری اگر باعث تلقی ناکارآمدی عدلیه و رونق سوپرمنهای عروسکی و بتمنهای دستساز شود، دادگری توهمی و خیالی است.
در نهایت مراقبت کنیم به اسم عدالتخواهی جای اصل و فرع را برایمان عوض نکنند.
✅خلاصه و ساده؛ اگر نقطهٔ پایانی مطالبهمان را گذاشتیم، چه در نوشتن و چه تأیید کردن و چه حرف زدن، اگر ثمرهاش در خود و مخاطبمان ناامیدی از انقلاب و حاکمیت و آینده بود، بدانید و بدانیم که گرفتار فسادی تودرتو و ظلمی بزرگیم؛ مطالبهٔ مؤمنانه که هیچ....
✏️#محسن_مهدیان
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
🔰 #یادداشت | ترکیب متفاوت مرددین/ چه باید کرد؟
🔸آرای مردد دو دسته اند. دسته اول آرای مشارکت ساز هستند. آرائی که بین رای دادن و ندادن مردد اند. دسته دوم آرایی که رای می دهند اما هنوز معلوم نیست به چه کسی.
🔸اما حرف اینجاست که کمپین های انتخاباتی و تبلیغات رسانه ای هنوز کمکی به آرای مردد نکرده اند و این یک تفاوت جدی با گذشته است. چرا؟
آیا شعارها و برنامه ها و وعده های نامزدها دست مردم رسیده است؟ اجمالا پاسخ منفی است. اما آیا نامزدها حرف نمی زنند؟ می زنند، چه بسا بیش از گذشته. آیا برنامه و ایده و وعده ندارند؟ کم و بیش دارند. پس ماجرا چیست؟
🔸علت اصلی اینست که برخلاف گذشته دیگر نامزدها و ستادها نیستند که کمپین می سازند و امروز شبکه های مجازی اند که کمپین سازند. کمپین سازی دیگر بالا به پائین نیست و افقی و عرضی است. به همین دلیل حتی هوادارها نیز کار به برنامه ها و وعده ها ندارند.
🔸هرکس قصه خودش از نامزدش را برای مخاطب می گوید تا او نیز با همین قصه هم قصه شود. خیلی هم برایش مهم نیست این قصه چه میزان واقعی است.
🔸به همین دلیل است که در خیلی از موارد نیز کار به اختلاف و جدل کشیده می شود چون روایت افراد از نامزد مورد علاقه شان اغلب افراطی و دوقطبی ساز است. طبیعت ذهن و روان ادمی چنین است. آدم ها دوست دارند از نامزد مورد علاقه خود فرشته و از رقیب او اهریمن بسازند.
🔸برای رقابت های دیو و پری گونه نیز ایده و برنامه و شعار نیاز نیست، بلکه زمین بازی را افشاگری ها و بداخلاقی ها و طعنه زدن ها و غیره روشن می کند. رقابت نمی کنند که دیگران انتخاب کنند، رقابت می کنند تا همدیگر را حذف می کنند.
🔸اینجاست که سطح کمپین ها فراتر از هواداری سخت نخواهد رفت چون قدرت گسترش در مقیاس های بزرگ تر اجتماعی و عمومی را نخواهد داشت.
حالا چه باید کرد؟
🔸در روزهای باقی مانده باید کمپین های شبکه ای و افقی شکل بگیرد. کمپین هایی که قدرت رشد مویرگی در شبکه های محلی و خانوادگی و دوستانه و غیره را داشته باشد. صاحب این کمپین ها چه کسانی اند؟ خود فعالان شبکه اجتماعی.
🔸هرکس با هدف معرفی نامزد مورد علاقه اش مسائلی که می تواند میان مخاطب دست به دست شود را احصا و روی همان تمرکز کند. مثلا فرض کنید این روزها برای مخاطب تورم یا فیلترینگ یا حجاب یا ارز و بورس و غیره مهم است. هر هواداری می تواند روی ایده نامزد خود لابه لای نظام مسائل مخاطب متمرکز شود. هر میزان که از آن ایده می فهمد همان را به زبان خودش بگوید.
🔸فایده اصلی این کمپین های شبکه ای اینست که هم وضع موجود را می بیند و هم ناظر به مخاطب ایده و برنامه می دهد و لذا امیدافزاست و از همه مهمتر اینکه به روایت مخاطبین است نه ستادها. چنین کمپین هایی می تواند هم مشارکت بسازد و هم انتخاب.
#محسن_مهدیان
#انتخابات
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center