eitaa logo
🌷هر روز با شهداء🌷
1.4هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
25 فایل
امام خامنه‌ای حفظه الله : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك #شما_به_دعوت_شهداء_اینجایید_خوش_آمدید آدرس مدیر کانال برای انتقادات وپیشنهادات @s_m_najaf کپی با ذکر صلوات آزاد ♧
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷 السلام علیک یا صاحب الزمان علیه السلام🙏 امروز نگاهت به خدا باشه امروز یه قدمی بردار برای لبخند امام زمانت امام زمان بهترین دوست و رفیقته میتونی با ترک یک گناه دلشونو شاد کنی😇 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷🍃 🌺🍃 ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ 🌷«شهید عباسعلی کریم آبادی»، بیستم مرداد 1344، در روستای کریم آباد از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش «قاسم»، کشاورز بود و مادرش «صدیقه»، نام داشت. 🌷دانش آموز دوم متوسطه در رشته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. 🌷بیست و نهم دی 1361، با سمت تخریب چی در پادگان ابوذر سرپل ذهاب بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به شهادت رسید. 🌷 مزار وی در گلزار شهدای امامزاده عبدالله شهرستان زادگاهش قرار داد. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
🌹 . شهید عباسعلی کریم آبادی اینقدر نورانی بود که وقتی وارد اتاق می شد من چراغ را خاموش می کردم دوستان همرزم اعتراض می کردند که چراغ را روشن کن !!! من می گفتم تا وقتی منور هست چراغ لازم نیست . 🌹خداوند بدلیل معصومیت ایشان نوری در چهره او قرار داده بود که بهش می گفتیم " منور " وقتی ایشان به درجه رفیع شهادت نایل آمد دوستان برای اعلام خبر شهادت به خانواده ایشان مراجعه کردند پدرشان گفته بود: قبل از اینکه چگونگی شهادت او را بیان کنید چند سوال می پرسم  ۱. عباس آیا سر به تن دارد ؟ گفتیم نه ۲. آیا دو دست دارد ؟ گفتیم نه پدرشان با یک اطمینان خاطر گفت : خیالم راحت شد پرسیدیم چطور؟؟!! 🌹گفت : دلیل انتخاب نام عباسعلی این بود قبل از اینکه او بدنیا بیاید خواب آقا ابوالفضل العباس (ع) را دیدم و به همین دلیل نام او را عباسعلی گذاشتم و من اطمینان داشتم که او نیز همانند آقا ابوالفضل العباس (ع) به شهادت می رسد . ✍راوی جانبازتخریبچی اویس زکی خانی "شهید عباسعلی کریم آبادی" _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
برگرفته از کتاب شهیدنوید📒 ✍ همسرشهید: قلبم از همیشه تندتر می‌زد. خودم را توی آغوش صاحب حرم می‌دیدم. تکیه داده بودیم به یکی از ستون‌های سنگی شبستان امام‌خمینی، تو انگار که بخواهی حرف مهمی بزنی کمرت را راست کردی و چهارزانو نشستی🥲. با انگشت‌هایت شکل یک قلب را روی سنگ مرمر کشیدی و گفتی: «ببین خانمم، امام صادق گفته: القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله؛ یعنی دل حرم خداست پس در حرم خدا غیر خدا را ساکن نکن. ما ولی همه‌جور محبتی رو می‌ذاریم توی این قلب و یه گوشه هم محبت خدا رو می‌ذاریم🥰. زن و شوهر باید خیلی همدیگه رو دوست داشته باشن؛ ولی باید حواسمون باشه هر محبتی که توی قلبمون هست برای خدا باشه، اصل محبت خداست، همه‌چی تحت‌الشعاع اون محبت اصلیه♥️!» ... ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
در همه گرفتاری‌هاتون توسل داشته باشید به خود آقا(حضرت ولیعصر عج)، همه گره‌ها به دست ایشون باز میشه.. شهدا با توسل به این ابرقدرت، با دست خالی جلوی یه دنیا ایستادگی کردند... ... ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
سلام بر همراهان گرامی شبتون بخیر ان شاءالله تعالی تا ساعت ۱۰ نتیجه قرعه کشی در کانال قرار داده میشه. ممنونم از صبوریتون
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 برندگان خوش شانس کانال محمد جواد کمالی جواد دیلم محمد جواد زوار محمد خورنژاد مرتضی رضایی لطفا به آیدیزیر پیام بدید جهت هماهنگی جایزه. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺
(کاباره پل کارون) دیگه حالا جوانی بود که نسبت به نوجوانی درشت تر و برومندتر شده بود و گاهی با دوستاش به کاباره میرفت. کاباره پل کارون، بالاتر از چهار راه جمهوري، نرســيده به چهــار راه امير اکرم بود. هميشــه هم، چهار يا پنج نفر به دنبال بودند. هميشه هم او رفقا را مهمان مي کرد. صاحب آنجا شخصي به نام ناصر جهود از يهوديان قديمي تهران بود. يک روز بعد از اينکه کار ما تمام شد، ناصر جهود من را صدا کرد و خيلي آهسته گفت: اين جواني که هيکل درشتي داره اسمش چيه؟! چيکاره است ؟! گفتم : رو ميگي؟ اين پسر ورزشــکار و قهرمان گنده لات محل خودشونه، خيليها ازش حساب ميبرن، اما آدم مهربون وخوبيه. گفت: صداش کن بياد اينجا را صدا کردم، گفتم: برو ببين چيکارت داره ! آمــد کنار ميــز ناصر، روبــروي او نشســت. بعد بــا صداي کلفتــي گفت: فرمايش ؟! ناصر جهود گفت: يه پيشــنهاد برات دارم. از فردا شما هر روز مياي کاباره پل کارون، هر چي ميخواي به حســاب من ميخوري، روزي هفتاد تومن هم بهت ميدم، فقط کاري که انجام ميدي، اينه که مواظب اينجا باشي.
(کاباره پل کارون) سرش را جلو آورد. با تعجب پرسيد: يعني چيکار کنم ؟!!! ناصر ادامه داد: بعضيها ميان اينجا و بعد از اينکه مي خورن، همه چي رو به هم ميريزن. اينها کاســبي من رو خراب ميکنن، کارگرهاي من هم زن هستن و از پــس اونها برنمييان. من يکي مثل تو رو احتياج دارم که اين جور آدمها رو بندازه بيرون. سرش را پائين گرفت و کمي فکر کرد. بعد هم گفت: قبول. از فردا هم هر روز تو کاباره پل کارون کنار ميز اول نشســته بود. هيکل درشت، موهاي فر خورده و بلند، يقه باز و دستمال يزدي او را از بقيه جدا کرده بود. يک بــار براي ديدنش به آنجا رفتم. مشــغول صحبت وخنــده بوديم که ديدم جوان آراســته اي وارد شد. بعد از اينکه حســابي خورد، از حال خودش خارج شد و داد و هوار کرد. بلند شد و با يک دست، مثل پر کاه او را بلند کرد و به بيرون انداخت. بعد با حسرت گفت: مي بيني، اينها َجووناي مملكت ما هستند !
(کاباره پل کارون) عصر يكي از روزها پيرمردي وارد كاباره شد. قد كوتاه، كت و شلوار شیک قهوه اي، صورت تراشيده، كروات و كلاه نشان مي داد كه آدم با شخصيتي است. به محض ورود سراغ ميز ما آمد و گفت: آقا ؟! هم بلند شد و گفت: بفرمائيد ! پيرمرد نگاهي به قد و بالاي كرد و گفت: ماشــاءاالله عجب قد و هيكلي. بعد جلوتر آمد و ادامه داد: ببين دوست عزيز، من هر شــب توي قمار خونه هاي اين شــهر برنامه دارم. بيشــتر مواقع هم برنده ميشــم. به شما هم خيلي احتياج دارم. بعد مكثي كرد و ادامه داد: با بيشتر افراد دربــار و كله گنده ها هم برنامه دارم. من يه آدم قوي مي خوام كه دنبالم باشــه. پول خوبي هم مي دم. كمي فكر كرد و گفت: من به اين پولها احتياج ندارم. برو بيرون ! پيرمرد قمار باز كه توقع اين حرف رو نداشــت با تعجب گفت: من حاضرم نصــف پولي كه در بيارم به تو بدم روي حرفم فكر كن ! اما داد زد و گفت: برو گمشو بيرون، ديگه هم اين طرفا نيا ! براي من جالب بود که چرا با پول قمار بازي مشکل داشت، اما با پول مشروب فروشي نه !!
(کاباره پل کارون) سال پنجاه و شش بود. نزديک به پنج سال از کار در کاباره پل کارون مي گذشت. پيکان جوانان زيبائي هم خريد. وقتي به ديدنش رفتم با خوشــحالی گفت: ما ديگه خيلي معروف شــديم، شــهروز جهود ديروز اومده بود دنبالم، مي خواد منو ببره کاباره ميامي پيش خودش، ميدوني چقدر باهاش طي کردم؟ با تعجــب گفتم: نه، چقدر ؟! بلند گفت: روزي ســيصد تومــن ! البته کارش زياده، اونجا خارجي زياد مياد و بايد خيلي مراقب باشم. شــب وقتي از کاباره خارج مي شديم تو حال خودش نبود. خيلي خورده بود. از چهار راه جمهوري تا ميدان بهارستان پياده اومديم. در راه بلند بلند داد مي زد. به شاه فحش هاي ناجوري مي دا . چند تا مأمور کلانتري هم ما را ديدند. اما ترســيدند به او نزديک شوند. شاه و خانواده سلطنت منفورترين افراد در پيش او بودند.
_._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨بســــــم الّله‌ ‌ الرّحمن الرّحــــــیم✨ ❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز می‌کنیـم 🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ‌اَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَ‌مُوسَـی‌اَلرِضَـا اَلمُرتَضـی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ 🌴اللّـــهُـم‌َّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪ‌َ_اَلْفَــــــــــرَجْ ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
❤️بسم الله الرحمن الرحیم 🌿همتا هم نداری که وقت نبودنت به دلم وعده بدهم شاید " مثلش " را پیدا کنم ! آقای بی همتای من بیا 🌸یک روز می افتد ؛ آن اتفاق خوب را می گویم … من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛ 🍃هر روز یک سلام به جانان 🍃 ✋🌼السلام علیک یا صاحب الزمان 🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃❣🍃 اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌸🌸 ✋سلام وقت شما بخیر ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
❤️ . شهید مدافع حرم محسن قوطاسلو نخستین شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران فرزند اصغر است که به عنوان نخستین فرزند در تاریخ هفتم بهمن ماه سال 1369 در تهران چشم به جهان گشود. به دلیل علاقه ای که داشت از سال ۱۳۸۸ به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست او عاشق جهاد بود و همیشه دعایش رسیدن به شهادت بود. وقتی که تروریست‌ های تکفیری به سوریه حمله کردند و قصد تعرض به حرم حضرت زینب کبری(س) را داشتند، محسن قوطاسلو به ‌عنوان نیروی مستشاری ارتش به کشور سوریه رفت. ماموریت محسن در سوریه به پایان رسیده بودن و فرمانده اش به او گفت که می تواند برگردد ولی او قبول نکرد و گفت که یا با پیروزی برمیگردم یا با شهادت! خودش راه شهادت را انتخاب کرده بود در قید و بند مال دنیا نبود. بسیار مهربان بود و در کمک به دیگران از همه پیشی می گرفت. او در روز شنبه 21 فروردین ‌ماه سال 1395 در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) و حرم حضرت رقیه (س) به همراه چند تن از تکاوران ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات نیروهای مقاومت ‌در منطقه‌ عملیاتی حلب به درجه‌ رفیع شهادت نائل آمد و آسمانی شد. پس از شهادت پیکر مطهر شهید محسن قوطاسلو، شهید مدافع حرم ارتش از تیپ 65 نوهد به ایران انتقال یافت و مورد استقبال مسئولان لشکری و کشوری قرار گرفت. آئین وداع با پیکر مطهر شهید محسن قوطاسلو روز چهارشنبه 25 فروردین ماه سال 1395 همزمان با نماز مغرب و عشا در مسجد سید الشهدا واقع در پاکدشت، شهرک شهید نامجو(دو هزار واحدی) برگزار شد و مردم این دیار فرزند خود را در آغوش گرفتند. _._._._🌷♡🌷_._._._ @har_rooz_ba_shohada110
پدر شهید می گوید: پسر من جنگاور بود،​ غواص بود، چترباز بود دوره هایی که یک رنجر باید ببیند گذرانده بود، کلاه سبز بود، غریق نجات بود. اما قبل از همه اینها محسن یک بسیجی بود؛ یک نظامی خالص. از خیلی سال قبل تر مسئول حوزه بسیج بود، مسئول آموزش ناصحین بود، مسئول آموزش دانش آموزی پاکدشت بود و همیشه خودش را سرباز رهبر می دانست. محسن زیاد از شهادت حرف می زد. همیشه در جمع های خانوادگی یا در هیئت ها که حضور داشت می گفت دعا کنید من شهید بشوم؛ یعنی شهادت آرزویش بود. همیشه دنبال مسیری بود که او را به شهادت نزدیک تر کند. حتی وقتی در سوریه بود با اینکه دوره ماموریتش تمام شده بود اما باز هم داوطلبانه مانده بود، به همرزمانش هم گفته بود من با شهادت بر می گردم. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
سخنان شهید؛ ما نمک خورده اهل بیت و حضرت زینب(س) هستیم و از بچگی داخل هیئت ها بودیم و الان باید درس خود را پس بدهیم. از دوستان خواهش می شود هیچ وقت رهبرمان را آقا سیدعلی را تنها نگذارید! من آبروی ارتش را در این میدان حفظ می کنم... ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
شهید محسن قطاسلو آرزویی داشت که حتی در وصیت نامه اش هم به آن اشاره کرد. آرزویی که بعد از شهادتش برآورده شد. او آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری را داشت.حضور مقام معظم رهبری بر مزار شهید مدافع حرم محسن قطاسلو ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در این ایام خجسته 🌷میلاد باسعادت 🌸مولا امیرالمومنین علی علیه السلام 🌷براتون آرزو میکنم 🌸تقدیرتون درخشان 🌷شادیاتون دوچندان 🌸زندگی تون گلستان 🌸 شــــــــــاد باشیـــــــد 🌸
مداحی آنلاین - ناد علی یاد علی - بنی فاطمه.mp3
4.64M
🌺 (علیه السلام) 💐ناد علی یاد علی 💐دستم و امداد علی 🎙 ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕اوصاف علی ✨به گفتگو ممكن نیست 💕گنجایش بحر ✨در سبو ممكن نیست 💕ماندم كه علی ✨را به چه تشبیه كنم 💕تشبیه علی ✨جز به علی ممكن نیست 💕پیشاپیش میلاد باسعادت امیرالمومنین علی علیه السلام مبارک باد🌸🎊 ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ظاهر و باطن) در پس هيکل درشت و ظاهر خشني که داشت، باطني متفاوت وجود داشت که او را از بسياري از هم رديفانش جدا مي ساخت. هيچ گاه نديدم که در محرّم و صفر لب به نجاستهاي کاباره بزند. ماه رمضان را هميشه روزه مي گرفت و نماز مي خوند. به سادات بسيار احترام مي گذاشت. يکي از دوســتاش مي گفت: پدرش به لقمه حلال بســيار اهميت مي داد. مادرش هم بسيار انسان مقيدي بود. اينها بي تأثير در اخلاق و رفتار شاهرخ نبود. قلبي بسيار رئوف و مهربان داشت. هيچ فقيري را دست خالي رد نمي کرد. فراموش نمي کنم يکبار زمســتان بسيار ســردي بود. با هم در حال بازگشت به خانه بوديم. پيرمردی مشــغول گدائي بود و از سرما مي لرزيد. فوري کاپشن گران قيمت خودش را در آورد و به مرد فقير داد. بعد هم دسته اي اسکناس بهش داد. پيرمرد از خوشحالي مرتب مي گفت: جوون، خدا عاقبت به خيرت کنه !
(ظاهر و باطن) صبــح يکي از روزها با هم به کاباره پــل کارون رفتيم. به محض ورود، نگاه به گارسون جديدي افتاد که سر به زير، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود. با تعجب گفت: اين کيه، تا حالا اينجا نديده بودمش؟! در ظاهر زن بســيار با حيائي بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به اين کار مشغول شود. جلوي ميز رفت و گفت: همشيره، تا حالا نديده بودمت، تازه اومدي اينجا؟! زن، خيلي آهسته گفت: بله، من از امروز اومدم. دوباره با تعجب پرســيد: تو اصلا قیافت به اینجور کارها و جاها نميخوره ! اسمت چيه؟ قبلا چيکاره بودي؟ زن در حالي که سرش را بالا نمي گرفت گفت: مهين هستم، شوهرم چند وقته که مُرده، مجبور شدم که براي اجاره خانه و خرجي خودم و پسرم بيام اينجا !
(ظاهر و باطن) دندانهاش را به هم فشار ميداد ، رگ گردنش زده بود بيرون، بعد دستش را مشت کرد و محکم کوبید روي ميز و با عصبانيت گفت: اي لعنت بر اين مملکت کوفتي !! بعد بلند گفت: همشــيره راه بيفت بريم. شــاهرخ همينطور کــه از در بيرون ميرفت رو کرد به ناصر جهود و گفت: زود بر مي گردم ! مهين هم رفت اتاق پشــتي و چادرش را ســرش کرد و با حجاب کامل رفت بيرون.بعد هم سوار ماشين شاهرخ شد و حرکت کردند. مدتي از اين ماجرا گذشــت. من هم را نديدم، تا اينکه يک روز همديگر را ديديم. بعد از سلام وعليک، بي مقدمه پرسيدم: راستي قضيه اون مهين خانم چي شد ؟! اول درست جواب نميداد، اما وقتي اصرار کردم گفت: دلم خيلي براش ســوخت، اون خانم يه پسر ده ســاله به اسم رضا داشت .صاحــب خونه به خاطر اجــاره، اثاثهاش رو بيرون ريخته بــود. من هم يه خونه کوچيک تو خيابون نيروهوائي براشون اجاره کردم، به مهين خانم هم گفتم: تو خونه بمون و بچه ات رو تربيت کن، من اجاره و خرجي شما رو ميدم !!!
(سال 1357) اوايل سال پنجاه وهفت بود که به کاباره ميامي رفت. جائي بسيار بزرگتر و زيباتر از کاباره قبلي. شهروز جهود گفته بود: اينجا بايد ساکت و آرام باشه. چون من مهمانهاي خارجي دارم. براي همين هم روزي سيصد تومن بهت ميدم. هم اونجا بود و پول خوبی هم می گرفت. در آن ايام آوازه شهرت تقريباً در همه محله هاي شرق تهران و بين اکثر گنده لاتهاي آنجا پخش شده بود. من ديده بودم، چند نفر از کساني که براي خودشان دار و دستهاي داشتند، چطور به احترام مي گذاشتند و از او حساب مي بردند. اصغر ننه ليلا به همراه دار و دسته اش را در يکي از دعواها به تنهائي زده بود. آنها هم با نامردي از پشت به او چاقو زده بودند. شاهرخ در آن ايام هر کاري که مي خواست مي کرد و کسي جلودارش نبود. عصر يکي از روزها شخصي وارد کاباره ميامي شد و سراغ را گرفت. گارسون ميز ما را نشان داد. آن شخص هم آمد و کنار ميز ما نشست. بعد از کمي صحبتهاي معمول، گفت: من يک کار کوچک از شما مي خوام و در مقابل پول خوبي پرداخت مي کنم ! بعد چند تا عکس و آدرس و مشخصات را به ما داد و گفت: اين آدرس هتل جهانه، اين هم مشخصات اتاق مورد نظر، شما امشب توي اين اتاق باید رو با چاقو بزنيد !!
بِہ‌مَحشَرِهَرڪِه‌ . . مَحشوراَست‌بادِلدارِ‌مَحبوبَش خوشآ‌وَقتی‌بِہ‌مَحشَربا‌ عَلے‌گویان‌بِہ‌صَف‌باشی..! اَلسَلامُ‌عَلَیکَ‌یااَمیراَلمومِنین علیه السلام ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷