eitaa logo
🌷هر روز با شهداء🌷
1.4هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
25 فایل
امام خامنه‌ای حفظه الله : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك #شما_به_دعوت_شهداء_اینجایید_خوش_آمدید آدرس مدیر کانال برای انتقادات وپیشنهادات @s_m_najaf کپی با ذکر صلوات آزاد ♧
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای رستگار فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود و خانواده اش از این سمت حاجی، هیچ اطلاعی نداشتند. یک روز، برادر او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد. حاج کاظم، قرار بود صحبتی برای نیروها داشته باشد. وقتی از جایگاه اعلام شد:« فرمانده لشگر ۱۰ برای صحبت بیایند»، آقای رستگار بلند شد و به سمت جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره میکرد که« چرا در میان جمعیت بلند شدی؟» حتما با خودش گفته بود: « برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.» حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم. خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادرشان متحیر مانده بود. حاج کاظم به برادرش سفارش کرد که جریان فرماندهی او را برای کسی نگوید. اگر چه خانواده اش بالاخره فهمیدند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
آقای رستگار فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود و خانواده اش از این سمت حاجی، هیچ اطلاعی نداشتند. یک روز، برادر او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد. حاج کاظم، قرار بود صحبتی برای نیروها داشته باشد. وقتی از جایگاه اعلام شد:« فرمانده لشگر ۱۰ برای صحبت بیایند»، آقای رستگار بلند شد و به سمت جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره میکرد که« چرا در میان جمعیت بلند شدی؟» حتما با خودش گفته بود: « برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.» حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم. خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادرشان متحیر مانده بود. حاج کاظم به برادرش سفارش کرد که جریان فرماندهی او را برای کسی نگوید. اگر چه خانواده اش بالاخره فهمیدند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
آقای رستگار فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود و خانواده اش از این سمت حاجی، هیچ اطلاعی نداشتند. یک روز، برادر او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد. حاج کاظم، قرار بود صحبتی برای نیروها داشته باشد. وقتی از جایگاه اعلام شد:« فرمانده لشگر ۱۰ برای صحبت بیایند»، آقای رستگار بلند شد و به سمت جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره میکرد که« چرا در میان جمعیت بلند شدی؟» حتما با خودش گفته بود: « برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.» حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم. خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادرشان متحیر مانده بود. حاج کاظم به برادرش سفارش کرد که جریان فرماندهی او را برای کسی نگوید. اگر چه خانواده اش بالاخره فهمیدند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
آقای رستگار فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود و خانواده اش از این سمت حاجی، هیچ اطلاعی نداشتند. یک روز، برادر او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد. حاج کاظم، قرار بود صحبتی برای نیروها داشته باشد. وقتی از جایگاه اعلام شد:« فرمانده لشگر ۱۰ برای صحبت بیایند»، آقای رستگار بلند شد و به سمت جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره میکرد که« چرا در میان جمعیت بلند شدی؟» حتما با خودش گفته بود: « برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.» حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم. خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادرشان متحیر مانده بود. حاج کاظم به برادرش سفارش کرد که جریان فرماندهی او را برای کسی نگوید. اگر چه خانواده اش بالاخره فهمیدند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷