eitaa logo
🌷هر روز با شهداء🌷
1.4هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
25 فایل
امام خامنه‌ای حفظه الله : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك #شما_به_دعوت_شهداء_اینجایید_خوش_آمدید آدرس مدیر کانال برای انتقادات وپیشنهادات @s_m_najaf کپی با ذکر صلوات آزاد ♧
مشاهده در ایتا
دانلود
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خانه ی استثنایی 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ اقلاً همون دیوار درب و داغون خودش رو خراب نمی کردی طبق معمول این طور ،وقت ها خندید گفت: «خودت رو ناراحت نکن به ات قول میدم که حتی یک گربه روی پشت بام خونه نیاد.» صورتم گرفته تر شد و ناراحتی ام بیشتر، گفت:« حالا دیوار حیاط خرابه که خراب ،باشه این که عیبی نداره» دلم می خواست گریه کنم :«گفتم یعنی همین درسته که من تو این خونه ی بی در و پیکر باشم اونم با چند تا بچه ی قدونیم قد؟» باز هم سعی کرد آرامم ،کند فایده نداشت دلخوری ام هر لحظه بیشتر می شد خنده از لبهایش رفت. قیافه اش جدی شد تو صداش ولی مهربانی موج می زد. «نگاه کن، من از همون اول بچگی، و از همون اول جوانی که تو روستا بودم هیچ وقت نه روی پشت بام کسی رفتم نه از دیوار کسی بالا رفتم نه هم به زن و ناموس کسی نگاه کردم.» حرف های آخرش حواسم را جمع کرد هر چند که ناراحت بودم ولی منتظر شنیدن بقیه اش شدم. الان هم میگم که تو اگه با سر و روی باز هم بخوای بری بیرون، اصلاً کسی طرفت نگاه نمی کنه خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبنده ای تو این خونه مزاحم شما نمی ،شه چون من مزاحم کسی نشدم هیچ ناراحت نباش...» مطمئن و خاطر جمع حرف میزد به خودم که ،آمدم از این رو به آن رو شده بودم حرف هاش آب بود روی آتش وقتی ساکش را بست و راه افتاد انگار اندازه ی سر سوزن هم نگرانی نداشتم. چند وقت بعد آمد. نگاهش مهربانی همیشه را داشت بچه ها را یکی یکی بغل می کرد و می بوسید. هنوز ننشسته بود که رو کرد به من یک« خوب» کشیده و معنی داری گفت ،پرسید :«تو این چند وقته دزدی، چیزی اومد؟» با خنده گفتم: «نه.» 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک از شهید یحیی السنوار 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑 تشک هایی برای خوابیدن بهبود غذا و افزایش مقدار آن در اختیار ما قرار گیرد. دوبرابر کردن وسایل نظافتی افزایش زمان دستشویی و دو بار در هفته ساختن آن اجازه دادن ،کتابچه خودکار و کتاب و مطالبات دیگر آنها مطالبات را ثبت کردند و قول دادند که در فرصتی دیگر به آنها پاسخ دهند زندان بانان که به نظر می رسید روز به روز در چهره های خود از آنچه از عزم و اراده این مردان و رویارویی آنها با مرگ می دیدند، و اطاعت نمودن از اجرای اعتصاب شگفت زده می شدند دو روز بعد مجدداً كميته احضار شد و مدیر شروع به اعلام موضع در مورد آن مطالبات کرد که با برخی از آنها موافقت و برخی دیگر رد شد و اعضای کمیته برخاستند و اعلام کردند که قصد خروج دارند و گفتند: کافی نیست. و اعتصاب ادامه دارد آنها سعی کردند آنها را متقاعد کنند که در جای خود بنشینند که در مورد مطالبات دیگر گفت و گو شود، اما آنها نپذیرفتند و پاسخ این بود ما پاسخ میخواهیم مطالبات ما را کامل کنید روز بعد کمیته احضار شد و پاسخ هایی را ارائه کرد که با اکثر این درخواستها همخوانی داشت کمیته موافقت اولیه خود را برای توقف اعتصاب اعلام کرد، اما از مدیر خواستند تا برای دیدن نتایج زندانیان و شنیدن آنها در اطاقها پرسه بزنند نظر درخواست رد شد بنابراین کمیته ادامه اعتصاب را اعلام کرد و رفتند و ساعاتی بعد مجددا احضار و اطلاع رسانی شدند و با رضایت وی برای بازدید از ادارات به همراهی یکی از افسران شروع به بازدید از اطاقها .کردند یکی یکی وارد اتاقها میشدند، به زندانیان سلام می کردند، آنچه را که اتفاق افتاده بود باخبری میکردند و موافقت آنها را برای پایان دادن به اعتصاب می گرفتند تا اینکه گشت و گذار خود را در کل زندان انجام دادند سپس مأموران مطمئن شدند که اعتصاب پایان یافته است و زندانیان آماده پذیرش غذا می شوند اما این باید فقط در سه روز اول به مایعات محدود شود و سپس در دریافت غذای جامد و توسعه یافت چون مانند معده و رودهشان هفته ها کار نکرده بودند آماده .نبودند غذای معمولی به توصیه یکی از پزشکان بازداشتی باید به تدریج شروع شود. پس از صرف غذای اول زندانیان در هر اتاق در جلسه گروهی به صورت دایره ای در اتاق می نشستند. در اطاق شماره 7 بخش ( ب ) محمود) در جلسه) در مورد پیروزی حاصل شده صحبت میکرد و اینکه عزم و اراده مردان برای مردن به دست آمد آنگاه هیچ چیز نتوانست در مقابل آنها بایستد و متحد بودن سبب پیروزی آنها بود و شروع به صحبت از انقلاب فلسطین کرد که از عزم و آمادگی مردان به تنهایی آغاز شد یکی از شعارهای جنبش فتح این بود که هیچکس نمی تواند زمین را آزاد کند مگر مردانش همانطور که اجداد ما می گفتند: کسی نمی تواند زمین را شخم ،بزند مگر گوساله هایش زندانیان به میدان فورا بدون زندانبانان حاضر با چماق هایشان می رفتند هر کدام هر کاری می خواست انجام میداد راه میرفت یا می نشست دو سه چهار بدون دخالت کسی و یا یکی از زندانبانهای که قبلا بالای سرشان می ایستاد زندانبانها از سقف مجاور بدون دخالت اوضاع را زیر نظر داشتند... در دوره بعد موضوع جلسات فرهنگی عبادی و مطالعاتی در زندان به امری عادی تبدیل شد زیرا در آن اتاق ها جلساتی را می بینیم که در آن از هر مورد بحث و صحبت صورت می گرفت مثلا در یک اتاق تاریخ فلسطین و در اتاق دوم جلسه سیاسی درباره آخرین تحولات و در اتاق سومی جلسه درباره اصول شعارها و اهداف جنبش فتح و در جلسه چهارم جلسه تفکر سوسیالیستی و مارکسیستی برگزار میشد ،بنابراین زندان شروع به تبدیل شدن به مدرسهای پیشرفته کرد که در آن تحصیل کردهها به دیگران آموزش میدادند و افراد بی تجربه در بحث و تفکر سیاسی آموزش میدیدند. یک تفکر سیاسی و ایدئولوژیک روشن برای زندانیان با توجه به گرایشهای سیاسیشان شروع به متبلور شدن کرد واضح بود که نیروهای آزادیبخش خلق با گرایشات لنینیستی خود متحد میشدند و فتح با رویکرد ناسیونالیستی خود متحد میشود. و خلاصه جبهه مردمی با پیشنهاد چپ مارکسیستی خود گرد هم می آمدند. 🌑🌕⚫️ 🌕🌑🌕⚫️🌕🌑 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._