eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
641 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
#چراغ_قرمز_اول: زیاد شاعرانه نباشید! بر خلاف تصور برخی از خانم‌‌ها، مردها از زن‌هایی که هر روز منتظر محبت زیاد یا جملات و پیامک‌های شاعرانه و عاشقانه هستند خوششان نمی‌آید. آنها زن‌های معمولی با نیازهای عادی را ترجیح می‌‌دهند. زنی که سرد و بی‌عاطفه است به اندازه‌ی زنی که بیش از حد وابسته و عاطفی باشد برای مردها منزجر کننده است. مردها نمی‌خواهند نقش یک تکیه‌گاه عاطفی بزرگ را بازی کنند که همیشه ناچار به حمایت از یک زن است. آنها دوست ندارند هر روز پیامک‌های عجیب و غریب و زیاد از حد شاعرانه دریافت کنند و از اینکه همسرشان بی‌وقفه از آنها محبت بخواهد هم خوششان نمی‌آید.یک زن داتاً سعی می‌‌کند موقعیت‌های جدی و موقعیت‌های عاشقانه را از هم جدا کند و به همسر این فرصت را بدهدکه درکنار عاشق بودن، برای زندگی عادی هم فرصت داشته باشد وگرنه به زودی همسرش را خسته و فراری خواهد کرد. خانم‌هایی که همسر خود را آغاز و پایان جهان می‌‌دانند و برای هر کاری می‌‌خواهند به آنها تکیه کرده یا زندگی را تبدیل به یک فیلم عشقی کنند بهتر است خودشناسی خود را بیشتر کنند، ریشه‌ی کمبودها و کاستی‌های خود را بشناسند و در صدد تغییر چنین رفتارهایی باشند. #خط_قرمزهای_همسرانه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺☘️سخنی با مردان🙆‍♂️ 🌺👈هرگز زنت را تحقیر نکن! چون بار بیماری اش را سالها باید به دوش بکشی. 🌺👈هرگز به زنت بی اعتنایی نکن! چون سالها باید بی توجهی اش را تحمل کنی. 🌺👈هرگز به زنت پرخاش نکن! چون سالها سکوت مرگبارش را باید طاقت بیاوری. 🌺👈هرگز از محبت به روح او غافل نباش! چون سالها باید در بستری سرد بخوابی. 🌺👈هرگز او را مقابل دیگران کوچک مکن! چون به بزرگی یاد کردن از تو را، فراموش میکند. 🌺👈هرگز نقص هایش را بازگو نکن! چون از تو در نهان متنفر خواهد شد. 🌺👈هرگز انتقاد و شکایت او را مسخره نکن! چون از تو برای همیشه ناامید میشود. 🌺👈هرگز به رویاهایش نخند،اگر نمیتوانی براورده شان کنی! چون افسرده میشود. 🌺👈خود را با زنت برابر بدان...در همه چیز! وگرنه فرقی با یک زندانبان نخواهی داشت 💞💞💞💞
✴️•⇦ وقـتی فـردی دچار کم خونی می شود بافت های بدن فرد به اندازه کافی اکسیژن دریافت نکرده و قلب برای رساندن اکسیژن کافی به بافت ها و سلولها باید با طپش های بیشتر ، سخت تر کار کند و در نتیجه فرد با علائم زیر روبرو خواهد شد . ☘️ احساس سستی و یا خستگی همیشگی و یا هنگام فعالیت همراه با احساس سرما در دست ها و پاها ☘️ یک یا دو ساعت که می نشینند وقتی بلند می شوند سرشان گیج می رود. ☘️ کم اشتهایی و تحریک پذیری "عصبی شدن و کم حوصلگی" ☘️ اعضاء بدنشان خواب می رود. ☘️ تند شدن ریتم تنفس و طپش قلب ☘️ عدم تمرکز ☘️ رنگ پریدگی و عدم شادابی چهره ☘️ کمرنگ شدن بستر ناخن ☘️ حالت تهوع ☘️ یبوست ☘️ درد در قفسه سینه ☘️ تیرگی زیر چشم ☘️ تمایل به خوردن چیزهای غیر عادی مانند : خاک ، گچ ، مهر نماز ، یخ
🔔 . 🔶 بدن دائما در حال تولید انرژی است و تمام اجزای بدن دارای انرژی است که به هنگام گرفتن وضو ارتباط با انرژی ها زائد دور می‌شود که در دین اسلام نیز توصیه شده به هنگام شیر دادن به کودک گرفته و روبه بنشینید و های را داده که برج مغناطیسی بدن است، سوره قدر را بخوانید و ذکر بگویید چرا که در علاوه بر ثواب موجب عالمیت کودک می‌شود.
انجیر ✅ كلُوا التِّينَ الرَّطْبَ وَ الْيَابِسَ فَإِنَّهُ يَزِيدُ فِي الْجِمَاعِ وَ يَقْطَعُ الْبَوَاسِيرَ وَ يَنْفَعُ مِنَ النِّقْرِسِ وَ الْإِبْرِدَة ✳️ انجیر بخورید چه تازه و چه خشک چراکه عمل همبستر شدن را زیاد می‌کند . برای استحکام استخوان‌ها مفید است بواسیر را قطع می‌کند و برای بیماری نقرس(ورم شصت پا) و برای سردی دست و پا مفید است.
🔴اسلام با سلاح حجاب در حال فتح اروپاست ▪️دولت انگلیس با تمام ابزارهایش از جمله منوتو، بی‌بی‌سی، مزدوران پولکی و ... تلاش می‌کند #حجاب را از سر بانوی مسلمان ایرانی بردارد؛ غافل از این‌که اسلام با سرعت بسیار بالایی مخصوصاً به خاطر تز «حجاب» در حال فتح انگلیس است! اسلام سریعترین دین در حال رشد در انگلیس است. -
هر کجا که پا می‌گــذاری، صدای گوش خــراش فریادها تمام نمی‌شود من ! من هم هستــم ! نــگاه کنیــد ! به من ! من ! منـی که از حنجــره‌ی لباس‌های غریب و گیسوان آشفتــه و چهره‌های بــزک کرده فریاد می‌زنــد برای دیده شدن به هر کجا پنــاه می برم دنبالم می آینــد . . گوش‌هایم تیــر می‌کشنــد ! دیگر نمی‌خواهم بشنــوم دست‌هایم را روی چشم ها و گوشهایم مـی گذارم و می‌دوم به طرف دور دست ترین نقطه تا از این "من" ها رها شوم ! خسته شده ایم از نگاه دزدیدن و شمارش سنـگ فرش های خیابان! خواهرم (!) شما خسته نشدی ازجلوه نمایی تن در بازار اسیران هوی و هوس ؟
چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است... که در آن روز به زور چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند... چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست .. و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست...
سلطانِ سلاطین! شیخ محمد طاهر نجفی سالها خادم مسجد کوفه بود و با خانواده خود در همان جا منزل داشت و اکثر اهل علم نجف که به آن جا مشرف می شدند، او را می شناسند و تاکنون چیزی جز حسن و صلاح از او نقل نکرده اند و ایشان از هر دو چشم نابینا اشد . او می گفت: « هفت یا هشت سال قبل، به علت نیامدن زوّار و جنگ بین دو طایفه در نجف اشرف، که باعث قطع تردد اهل علم به آن جا شد، زندگانی بر من تلخ گشت؛ چون راه درآمد من منحصر به این دو دسته ( زوار و اهل علم ) بود؛ به طوری که اگر آنها نمی آمدند، زندگی ام نمی چرخید. با این حال و با کثرت عیال خود و بعضی از ایتام، که سرپرستی آنها با من بود، شب جمعه ای هیچ غذایی نداشتیم و بچه ها از گرسنگی ناله می کردند. بسیار دلتنگ شدم. من غالباً به بعضی از اوراد و ختوم مشغول بودم. در آن شب که بدی حال به نهایت خود رسیده بود، رو به قبله، میان محل سفینه ( معروف به جای تنور ) و دکة القضاء ( جایی که امیرالمؤمنین علیه السلام برای قضاوت می نشسته اند ) نشسته بودم و شکایات حال خود را به خدای متعال می نمودم و اظهار می کردم که خدایا به همین حالت فقر و پریشانی راضی هستم. و باز عرض کردم: چیزی بهتر از آن نیست که چهره مبارک سید و مولای عزیزم را به من نشان دهی و دیگر هیچ نمی خواهم. ناگهان خود را سر پا دیدم که در یک دستم سجاده ای سفید و دست دیگرم در دست جوان جلیل القدری که آثار هیبت و جلال از او ظاهر است، قرار داشت. ایشان لباس نفیسی مایل به سیاه در برداشت. من ظاهربین، خیال کردم که یکی از سلاطین است؛ اما عمامه به سر مبارک داشت و نزدیک او شخص دیگری بود که لباس سفیدی به تن کرده بود. با این حالت به سمت دکه ای که نزدیک محراب است به راه افتادیم وقتی به آن جا رسیدیم، آن شخص جلیل که دست من در دست او بود فرمود: یا طاهر افرش السجاده. ( ای طاهر سجاده را فرش کن.) آن را پهن نمودم دیدم سفید است و می درخشد و با خط درخشان چیزی بر آن نوشته شده بود ولی جنس آن را تشخیص ندادم. من با ملاحظه انحرافی که در قبله مسجد بود، سجاده را رو به قبله فرش کردم. فرمود: چطور سجاده را پهن کردی؟ من از هیبت آن جناب از خود بی خود شدم و از شدت حواس پرتی گفتم: فرشتها بالطول و العرض ( سجاده را به طول و عرض پهن نمودم. ) فرمود: این عبارت را از کجا گرفته ای؟ گفتم: این کلام از زیارتی است که با آن، حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف را زیارت می کنند. در روی من تبسم کرد و فرمود: اندکی فهم داری. بعد هم بر آن سجاده ایستاد و برای نماز تکبیر گفت و پیوسته نور عظمت او زیاد می شد به طوری که نظر بر روی مبارک ایشان ممکن نبود. آن شخص دیگر، به فاصله چهار وجب پشت سر ایشان ایستاد. هر دو نماز خواندند و من روبروی ایشان ایستاده بودم. ناگهان در دلم راجع به او چیزی افتاد و فهمیدم ایشان از آن اشخاصی که من خیال کرده ام، نیست. وقتی از نماز فارغ شدند، حضرتش را دیگر در آن جا ندیدم اما مشاهده کردم که آن بزرگوار روی یک کرسی حدود دو متری که سقف هم داشت، نشسته اند و آن قدر نورانی بودند که چشم را خیره می کرد. از همان جا فرمودند: « ای طاهر احتمال می دهی من کدام سلطان از این سلاطین باشم؟ » عرض کردم: مولای من، شما سلطان سلاطینید و سید عالمید و از این سلاطین معمولی نیستید. فرمود: « ای طاهر به مقصد خود رسیدی دیگر چه می خواهی؟ آیا ما شما را هر روز رعایت نمی کنیم؟ آیا اعمال شما بر ما عرضه نمی شود؟ » بعد هم وعده گشایش از تنگدستی را به من دادند. در همین لحظه شخصی که او را می شناختم و کردار زشتی داشت از طرف صحن مسلم وارد مسجد شد. آثار غضب بر آن جناب ظاهر و روی مبارک را به طرف او کرد و رگ هاشمی در پیشانیش پدیدار شد و فرمود: « ای فلان، کجا فرار می کنی؟ آیا زمین و آسمان از آن ما نیست و در احکام و دستورات ما جاری نمی شود؟ تو چاره ای جز آن که زیر دست ما باشی، نداری؟» آنگاه به من توجه کرد و تبسم نمود و فرمود: ای طاهر به مراد خود رسیدی؛ دیگر چه می خواهی؟ به خاطر هیبت آن جناب و حیرتی که از جلال و عظمت او به من دست داد، نتوانستم سخنی بگویم. باز ایشان سخن خود را تکرار فرمودند؛ اما شدت حال من به وصف نمی آمد. لذا نتوانستم جوابی بدهم و سؤالی از حضرتش بنمایم. و در این جا به فاصله چشم برهم زدنی نگذ شت که ناگهان خود را در میان مسجد، تنها دیدم. به طرف مشرق نگاه کردم، دیدم فجر طلوع کرده است. شیخ طاهر گفت: با آن که چند سال است که کور شده ام و بسیاری از راه های کسب درآمد بر من بسته شده، که یکی از آنها خدمت علماء و طلابی بود که به کوفه مشرف می شدند؛ اما طبق وعده حضرت، از آن تاریخ تا به حال الحمدلله در امر زندگی گشایش شده و هرگز به سختی و تنگی نیفتاده ام. »
﷽❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️﷽ تا ڪی دل من چشم بہ در داشتہ باشد اے ڪاش ڪسی از تو خبر داشتہ باشد آن باد ڪہ آغشتہ بہ بوے نفس توسٺ از ڪوچہ ے ما ڪاش گذر داشتہ باشد #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
azadar asli moharam.alimp3.mp3
2.51M
🏴حاج‌آقا عالی: «عزادار اصلی دههٔ اول محرّم» آجَرَکَ اللّٰه یٰا صاحِبَ الزَّمٰان😭 🆔 @haram110