💎شیخ صدوق رحمه الله در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام روایت می کند:
وبهذا الاسناد، عن علي بن أبي طالب عليهما السلام، قال: كنت جالسا عند الكعبة وإذا شيخ محدودب قد سقط حاجباه على عينيه من شدة الكبر وفي يده عكازة وعلى رأسه برنس أحمر وعليه مدرعة من الشعر فدنا إلى النبي صلى الله عليه وآله وهو مسند ظهره إلى الكعبة، فقال: يا رسول الله ادع لي بالمغفرة، فقال النبي صلى الله عليه وآله: خاب سعيك يا شيخ وضل عملك، فلما تولى الشيخ قال، يا أبا الحسن أتعرفه؟ قلت اللهم لا قال: ذلك اللعين إبليس، قال علي عليه السلام: فعدوت خلفه حتى لحقته وصرعته إلى الأرض وجلست على صدره ووضعت يدي في حلقه لاخنقه، فقال لي: لا تفعل يا أبا الحسن فاني من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم ووالله يا علي إني لاحبك جدا وما أبغضك أحد إلا شركت أباه في أمه فصار ولد الزنا فضحكت وخليت سبيله.
🔹 امیر المومنین علیه السلام فرمودند: نزد کعبه نشسته بودم، شیخی خمیده قامت بیامد که ابروانش بر دو چشمش از غایت پیری افتاده بود و در دست عصایی داشت که آهنی در سر دارد و بر سرش کلاه دراز سرخ بود و لباسی از پشم در بر داشت. نزدیک نبی صلی الله علیه و آله شد و نبی پشت بر کعبه داشت.
گفت: یا رسول الله! دعا کن برای من به مغفرت.
حضرت نبی صلی الله علیه و آله فرمودند: سعی تو بیفایده است. چون برفت، نبی صلی الله علیه و آله با من گفت: یا ابا الحسن! شناختی؟ گفتم: نه. گفت: این لعین ابلیس است.
امیر المومنین علیه السلام گفت: پس دویدم تا به او رسیده، بر زمینش زدم و بر سینهاش نشستم و دست در حلقش نهادم تا خفهاش کنم.
گفت: مکن یا ابا الحسن که مرا خدا تا وقت معلوم مهلت داده است. به خدا قسم یا علی من دوستت میدارم و هیچ کس تو را دشمن نداشت، مگر آنکه با پدر او در مادرش شریک شدم؛ پس زنازاده شد. پس من خندیدم و رهایش کردم.
🔹عیون اخبار الرضا علیه السلام،ج۲، ص ۷۷
💎همچنین شیخ عماد الدین طبری رحمه الله در کتاب کامل بهایی مینویسد:
علی بن نصر المعروف به ابی الحسن البغدادی الحنفی (از علمای اهل سنت عمری) ایراد کرد در تصنیف خویش که رسول صلی الله علیه و آله روزی در طواف گاه بود پیری پیش رسول آمد کلاه پشمین بر سر نهاده و عصا در دست گرفته و لباس پشمین پوشیده سلام کرد و گفت: یا رسول الله از برای من استغفار کن تا خدای تعالی بر من رحمت کند. رسول صلی الله علیه و آله فرمود: ای ملعون از پیش من برو که عمل تو ضایع شده و تو از اهل دوزخی. چون آن پیر از خدمت رسول بیرون رفت علی علیه السلام گفت: یا رسول الله هرگز کسی از خدمت تو محروم بیرون نرفت از ارباب حاجات چرا این پیر را منکوب باز گردانیدی؟ رسول فرمود: یا علی او ابلیس است طرید حضرت عزت جلت قدرته. علی در عقب ابلیس دوید تا او را بکشد ابلیس چون دید که علی قصد او کرد دویدن گرفت و بیفتاد. علی به او برسید بر سینه او نشست تا او را بکشد، ابلیس خنده کرد در روی علی. علی گفت: ای ملعون چرا خندیدی. گفت: تو مرا نتوانی کشتن که من از منتظرانم اما تو را بشارت خوش دهم عظيم از سینه من برخیز. علی برخاست. ابلیس گفت: یا علی از دشمنان تو هیچکس با زن خود صبحت نکند الا که من با او شریک باشم.
🔹 مصنف این کتاب گوید که: صدق قوله تعالى لابليس، شاركهم في الاموال و الاولاد وعدهم و ما يعدهن الشيطان الا غرورا (اسراء ۶۴) و امثال این گفته شود والله اعلم بالصواب.
📖 کامل بهائی، ص۵۴۸
@haram110
🔴 #ارتباط_با_نامحرم 👫🚫
🔰همون #اول راه ،آخر و #عاقبتت رو ببین!🤔
⛔️اگه خدایی نکرده یه وقتی بخاطر حرفای آدم های به ظاهر #دوست(ک قطعا خیرت رو نمیخوان) #وسوسه میشی😰،،،
که این کار رو انجام بدی؛😖
❎فقط یه توجه به #آثارش داشته باش...😓
🔻حالا آثارش چیه!؟😑
❌ #آبروت پر 😓
❌ موفقیت #تحصیلی پر 🎓
❌ازدواج #پاک پرپر💍😢
و...😔
✳️پس عزیز دلم یه نگاه خیلی کوچولو 👀
⚫️به #عاقبت اون عزیزانی که مرتکب این کار به ظاهر شیک وبه باطن #لجن👺بکن تا ببینی تهش چیشده؟!؟
✔️مثلا بنده میگم #خانم ها اگه حسش بود این کتاب رو مطالعه کنند😊:
کتابِ: ❤️"دختران،دوستی و عبرتها"❤️
✍🏻نوشته ی جناب محمدعلی کریمی نیا
💕 @haram110
#پست_ویژه ⭐️
⭕️ تشرفی که محل دقت است
حضرت استاد حاج #شیخ_جعفر_ناصری (زیدعزه) :
حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است.
ايشان جوان بوده و سوار الاغ مى شده و اطراف اصفهان تبلیغ مى رفته و روضه مى خوانده است. دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف مى رود و منبرش را می رود. آن روز برف سنگينى مى آمده است.
وقتى اين روضه تمام مى شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. سوار الاغ که مى شود برود، يكى از اهالى اين آبادى مى آيد و مى گويد:« آقا سيد تو راه گرگ و حيوانات درنده هستند مى خواهید يكى، دو نفر همراهتان بفرستيم؟
ايشان مى گويد: مى روم مشكلى نداره» و قبول نمی کند همراهی بیاید.
نقل می کند عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى آمد. برف سنگينى هم به زمين نشسته بود. مى گويد مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى آيد.
منتهى از بس برف سنگين بود، حوصله نكردم سرم را بیرون بیاورم و ببينم کیست. حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد.
بعد آن آقا كه پشت سر من مى آمد گفت:« آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم».
گفتم:« سلام عليكم» .
گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟)
گفتم:« بفرماييد».
گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟
گفتم:« بله من در تاريخ خوانده ام كه چنین کاری کرده اند.
آن آقا گفتند:« و اسب ها هم بر بدن رفتند؟»
گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.»
مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. بازآن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟»
گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد».
گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟»
گفتم:« من در تاريخ خوانده ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند».
گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و شخم نزدنند و قبر را از بين نبرند؟!»
آقا سید می گوید من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى كردم. گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد.
گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد».
گفتند:« چى هست؟»
گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند.
اما در جريان متوكل، اينها مى خواستند آثار حضرت را از بين ببرند.
نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند».
آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.»
آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده ام، نيست.
@haram110
حرم
💓✨✨✨✨❤️✨✨✨✨💓 #هیچ_کس_به_من_نگفت شماره ۲۱ هیچکس به من نگفت: 🌸که احترام شـما در رعایت ادب نسبت ب
#هیچ_کس_به_من_نگفت
شماره ۲۲
هیچکس به من نگفت:
که در دوران غیبت کبري، بایـداز نائبان عام شـما، تبعیت کرده و آنها را در امور دینی خویش، مقتـدا قرار دهم که فرموده اي
«درحوادث جدیـدکه پیش میآیـدبه روایت کنندگان احادیث ما رجوع کنیدکه حجت ما هسـتند»۱)
اما چه فقها ئی؟
هر فقیهی که صـلاحیت مرجعیت ندارد، بلکه بایدمخالف هواي نفس عمل کند، از مولایش اطاعت محض داشـته و در فکرجمع مال و شهرت و مقام نباشد. آري، او بایدتبعیت شودکه رضایت تو در آن است.
هیچکس به من نگفت و من از همـان اوایل تکلیف، بـدون تقلیـدازمرجعی، اعمالم را انجام دادم وحالا باز هم در فکرجبران هسـتم که گذشـته را ببخشـی و براي آینـده، راهی نورانی جلو پـایم بگسـترانی که چه بینوراست راهی که بی حضورت طی شود.
📕1-کمال الدین،ج2،ص236.
————————————
📗برگرفته از،کتاب هیچکس بمن نگفت
✍️نویسنده: #حسن_محمودی
حرم
#احادیث_عشق_و_عاشقی #پاداش_عاشق_پاكدامن ❣پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مَن عَشِقَ فعَفَّ ثُمَّ
#احادیث_عشق_و_عاشقی
❣️امام على عليه السلام :
و مَن عَشِقَ شَيئا أعشى (أعمى) بَصَرَهُ و أمرَضَ قَلبَهُ ، فَهُوَ يَنظُرُ بِعَينٍ غَيرِ صَحيحَةٍ ، و يَسمَعُ بِاُذُنٍ غَيرِ سَميعَةٍ ، قَد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، و أماتَتِ الدّنيا قَلبَهُ .
هركه شيفته چيزى شود آن چيز ديده اش را كور و دلش را بيمار گرداند؛ چنين كسى با ديده اى ناسالم مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود؛ شهوتها خرد او را از هم گسيخته و دنيا دلش را ميرانده است.
📕( نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۹)
@haram110
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام از کتب #شیعه_و_سنی 💠 #پ
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
💠فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام از کتب #شیعه_و_سنی 💠
#پيرامون_فرزندان_حضرت (ع): 🌸🌸🌸
#بخش_هجدهم
چنان كه اين حديث را نمى توان بر سلاطين عبّاسى حمل كرد كه شمار آنها نيز از دوازده تن بيش تر بوده است و اعتنايى به اين آيه كريمه: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى و حديث كساء نداشته اند. پس ناگزير بايد اين حديث را بر دوازده امام اهل بيت و عترت پيامبر (ص) حمل كرد، زيرا آنها داناترين و بزرگوارترين و پاكدامن ترين و پرهيزكارترين شخصيت هاى زمان خود بوده اند كه نسبشان از همه والاتر و حسبشان از همه گرانقدرتر بوده است، نزد خداوند گرامى ترين افراد به شمار مى آمده اند و علومى كه از پدرانشان برگرفته بودند از راه وراثت و لدنى بودن به جدّشان پيامبر (ص) مى رسد و اهل علم و تحقيق و اهل كشف و تدقيق آنها را معرفى كرده اند. حديث ثقلين و احاديث آمده در اين كتاب و كتاب هاى ديگر تأييد مى كنند و گواهى مى دهند كه مقصود پيامبر (ص)، دوازده تن از اهل بيتش بوده است، و مقصود پيامبر (ص) در روايت جابر بن سمره كه: «همه امّت بر آنها همداستان خواهند شد» اين است كه همه امّت به هنگام ظهور قائم آنها مهدى- رضى اللَّه عنه- به امامت همه آنها اعتراف خواهند كرد. » اربلى در 📚كشف الغمه ۱/ ۵۸ چنان كه علم اليقين ۱/ ۴۱۵- ۴۱۴ از او نقل مى كند مى گويد: «اين كه امامان (ع) از خلافت منع شدند و از منصبى كه خدا بر ايشان برگزيده بود كنار نهاده شدند و افراد ديگرى در برابر آنها به صحنه آمدند، خدشه اى به مسأله وارد نمى كند، چنان كه تكذيب مكذّبان به نبوّت پيامبران خدشه اى وارد نكرد و به سبب انحراف منحرفان، ترديدى به دل آنها راه نيافت و وارد كردن اشكال از سوى جمعى چهره نيكوى آنها را نيالود و مخالفت دشمنان و اعلان جنگ آنها و سركشى آشكار اين جماعت، گردى بر شرافت اين بزرگواران ننشاند. » شيخ مظفّر در 📚دلائل الصدق ۲/ ۴۹۵- ۴۸۸ اين سخن را روشن مى كند كه ما چكيده اى از آن را بيان مى كنيم: «پيامبر (ص) فرمود: پيوسته خلافت در ميان قريش خواهد بود تا زمانى كه از مردم تنها دو تن باقى بمانند. مقصود از اين سخن، حصر امامت شرعى است در قريش مادامى كه مردم برقرارند نه سلطه ظاهرى كه بيش تر از آن غير قرشيان بوده است، و اين خود قرينه اى است بر آن كه مقصود از حديث اوّل، حصر خلفاى شرعى است در دوازده تن كه جز با مذهب ما راست نمى آيد. » 📚ترجمه كشف اليقين، ص: ۳۲۵ _________ _ او همچنين مى گويد: «آنها بنا به اين نص پيامبر (ص) خليفه هستند: به شمار پيشوايان بنى اسرائيل و پيشوايان آنها هم بنا به نصّ قرآنى، خليفه بوده اند: وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً [📚مائده/ ۱۲؛]، با وجود آن كه سؤال صحابه از پيامبر (ص) پيرامون خلفايى بوده است كه با نصّ، سر كار مى آيند نه آن كه بر مردم امارت مى يابند يا بر آنها چيره مى شوند، زيرا اين سؤال براى مردم مهم نبوده است، چرا كه امارت يافتن بر مردم و چيرگى سلاطين معمولا بر دين استوار نيست تا پرسش از آن براى صحابه مهم باشد و سلاطين بلا نص و شمار آنها نيازى به پرسش ندارد، زيرا عادت، بر وجود چنين افرادى جارى است و در عدد خاصّى منحصر نيستند. پس روشن مى شود كه پرسش، پيرامون خلفاى منصوص عليهم است و پاسخ پيامبر (ص) هم در باره آن هاست. اين كه خلفاى دوازده گانه منصوص عليهم غير از امامان ما (ع) است گوينده اى ندارد، پس مقصود از دوازده امام در اين حديث تنها ايشان هستند. ».... #ادامه_دارد
~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~
🔴اولیا و مردان خدا چگونه به مقامات بالای الهی می رسیدند؟
✳️يکي از دوستان(حاج اقا مجتهدي)براي (حاج اقا محمد صافي)و ايشان هم براي من تعريف کرد:
حاج آقای مجتهدي يک اربعين درکوه خضر رياضت کشيدند.
⬅️کوه خضر بالاي مسجد مقدس جمکران است که بيشتر اولياء خدا در اين کوه رياضت مي کشند،
آقاي مجتهدي هم چند تا از رياضت هايشان را در آنجا کشيدند و يک مدتي در قم بودند. ايشان وقتي اربعينش تمام شد بنا شد به منزل ما بيايند .
💥وقتي ايشان به منزل ما رسيدند جوراب هايشان را در آوردند و وضو گرفتند و بعد از وضو دستمالشان را از جيب در آوردند که دست و صورت شان را خشک کنند،
يک وقت متوجه يک مورچه شدند که توي دستمالشان بود.
✳️ایشون وقتي اين مورچه را ديد فرمودند:
❌اين حيوان را من از آنجا آورده ام الان هم بايد پياده اين حيوان را ببرم تا تنبيه شوم که ديگر حواسم را جمع کنم و ديگران را از زندگي اشان نيندازم .
💠و پياده تا کوه خضر رفتند و در برگشت هم سوار وسيله نشدند و فرمودند:
بايد تنبيه شوم تا حواسم را جمع کنم و حيواني را سرگردان نکنم...
🌟بله! اوليای خدا اين گونه ديگران را مراعات مي کنند که خداوند گوش و چشم باطن آنها را باز مي کند که همه چيز را مي بينند و گوششان همه چيز را مي شنود.
🌺حضرت علي عليه السلام ميفرمايد:کسي که به زير دست خود احسان کند،خداوند رحمت خود را شامل حال او مي سازد.
💠🌟💠🌺🌺🌺💠🌟💠
📕منبع:داستانهايي از مردان خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بازیگر زندگی باشیم
نه بازیچه آن!»
یادت باشد
قبل ازپرواز در بیرون،
در درون خودت پرواز کن!
از یاد مبر
وقتی«چلچله ها»برایت آواز می خوانند
فرصتی به«کلاغ »نده تا برایت قار قارکند
#عصرتون_بخیر
💞💞💞💞
#حدیث_حفظ_زبان
💠امام صادق(علیه السلام):
🔵المُٶمِنُ مُلجَم🔅
🔸مومن(دهانش)لِجام دارد.
(یعنی هر حرفی نمیزند)‼️
📚بحارالانوار ج۷۵ ص۲۷۵
#حدیث_شام_بلا
💠از امام سجاد زین العابدین(علیه السلام) پرسیدند که سختترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
ایشان در پاسخ فرمودند:
"الشّام، الشّام، الشّام"
🔸سپس فرمودند:
در شام #هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر،چنین مصائبی بر ما وارد نشده بود:
1⃣ظالمین در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزهها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگاه داشتند و ساز و طبل میزدند😭
2⃣سرهای شهداء را در میان محملهای زنها قرار دادند.سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم نگاه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه(رقیه) میآوردند و با سرها بازی میکردند و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم اسبها قرار میگرفت😭
3⃣زنهای شامی از بالای بامها،خاک و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم،عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند😭
4⃣از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند:
«ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!»😭
5⃣ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از محله های یهودی و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند:اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند.امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید😭
6⃣ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت😭
7⃣ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم😭
📚تذکرةُ الشّهداء/ص۴۱۱
🔅صلّی اللهُ علیکم یا اهلَ بیتِ النّبوّه🔅
🔺الا لعنة الله علی القوم الظالمین🔺
@haram110