eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
643 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
❤ ‌ پنجره هایِ انتظار؛ یک آسمانِ آبی پراز ابرهای بهاری میخواهند و نسیمی که عطرِپیراهنِ نرگس را بیاورد 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
مداحی آنلاین - این روزا حالم تعریفی نداره - حمید علیمی.mp3
6.99M
🔳 #شهادت_امام_رضا (ع) 🌴این روزا حالم تعریفی نداره 🌴ثانیه هارو قلبم میشماره 🎤 #حمیدعلیمی ⏯ #شور 👌فوق زیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #شهادت_امام_رضا (ع) ♨️امام رضا (ع) و اهلبیت خورشیدا 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤 حجت الاسلام #ماندگاری 📡 حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
مداحی آنلاین - توی خوابمم می دیدم که پادشاه عالمم - حسین شریفی.mp3
3.2M
🔳 #شهادت_امام_رضا (ع) 🌴توی خوابم می دیدم که پادشاه عالمم 🌴تعبیر خواب من این شد که گدای حرمم 🎤 #حسین_شریفی ⏯ #استودیویی 👌فوق زیبا
مداحی آنلاین - بهمان کس که محرم زهراست - مهدی سلحشور.mp3
3.24M
🔳 #شهادت_امام_رضا (ع) 🌴به همان کس که محرم زهراست 🌴دل من غرق ماتم زهراست 🎤مهدی #سلحشور ⏯ #روضه 👌بسیار دلنشین
مداحی آنلاین - چه کردی با قلبم - مهدی رعنایی.mp3
3.45M
🔳 #شهادت_امام_رضا (ع) 🌴چه کردی با قلبم 🌴که به عشق تو مانوسه 🎤 #مهدی_رعنایی ⏯ #شور 👌فوق زیبا
مداحی آنلاین - نگاه امام رضا علیه السلام - حجت الاسلام مومنی.mp3
4.72M
♨️نگاه #امام_رضا علیه السلام 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام #مومنی 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
YEKNET.IR - shoor - shabe 28 safar 1441 - hamid alimi.mp3
2.78M
⏯ #شور احساسی 🍃پناهم بده 🍃آقاجون از کرمت پناهم بده 🎤 #حمیدعلیمی 👌بسیار زیبا
مداحی آنلاین - ما گرفتار تو با روی سیاه آمده ایم - جواد مقدم.mp3
5.48M
🔳 #شهادت_امام_رضا (ع) 🌴ما گرفتار تو با روی سیاه آمده ایم 🌴ما پشیمان شده با کوه گناه آمده ایم 🎤 #جوادمقدم ⏯ #شور 👌 #پیشنهاد_ویژه
حرم
#داستان_واقعی #امام_رضا_علیه_السلام #قسمت_چهارم وقتی که از خواب بیدار شدم آن را جدی نگرفتم، ولی چ
- ممکن است که از شما خواهش کنم هر چه زودتر مرا پیش این آقا ببرید؟ چمدان و کفش‌ها را به کفشداری مسجد گوهرشاد سپردیم و وارد شدیم. هنوز از پله‌های تالار مقابل ضریح پایین نیامده بودیم که ازدحام جمعیت را دید: - این جمعیت انبوه، در این وقت شب این جا چه کار می‌کنند؟ - این‌ها هم مثل من و شما برای ملاقات علی بن موسی الرضا(عليه السلام)به این جا آمده‌اند. - اما من فکر می‌کردم ایشان تنها از من دعوت کرده‌اند که به دیدارشان بیایم، آن هم یک دیدار خصوصی! حالا... حالا توی این شلوغی، چه طور می‌توانیم از ایشان وقت ملاقات بگیریم؟ من دوست دارم ایشان را به تنهایی ملاقات کنم. - مگر ایشان شما را دعوت نکرده؟ - چرا. - پس خودشان هم با تو ملاقات خواهند کرد. - حالا ما چه طور خودمان را به ایشان معرفی کنیم؟ - او نیازی به معرفی ندارد، همان‌طور که قبلاً به دیدار تو آمده، خود او همین جا صدایت خواهد کرد. به خوبی می‌شد برق شگفتی و تعجب را در چشمان او دید، اما دیگر چیزی نپرسید و با هم از پله‌ها پایین رفتیم و به سمت ضریح حرکت کردیم، او نمی‌دانست که ضریح چیست! گفت: حتما ایشان در جای بلندی نشسته‌اند و مردم هم اطراف او را گرفته و با او ملاقات و گفتگو می‌کنند. - نه! - نکند این شخص، یک موجود خیالی است و وجود خارجی ندارد؟ - نه! کاملاً واقعی است. یک موجود خیالی نمی‌تواند از تو دعوت کند که از آن طرف دنیا به دیدارش بیایی، آدرس این جا را هم به تو بدهد و بلیت رفت و برگشت تو را نیز برایت تأمین کند ادامه دارد🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 💓👉 @haram110 👈💓
حرم
#داستان_واقعی #امام_رضا_علیه_السلام #قسمت_پنجم - ممکن است که از شما خواهش کنم هر چه زودتر مرا پی
کم کم دیگر به ضریح نزدیک شده بودیم.پرسید: چرا این مردم به این صندوق چسبیده‌اند؟! - آخر، آقا علی بن موسی‌الرضا(عليه السلام)داخل آن هست. - آیا می‌شود او را دید؟ - بله. - چطور؟ - همان گونه که خدا را در دل می‌بینی. - بله، درست است آیا تا به حال حضرت عیسی عليه السلام را دیده‌ای؟ - بله، بارها، اما در خواب. - آقای علی بن موسی الرضاهم همان طور برایت مجسم خواهد شد، زیرا او در بیش از هزار سال قبل به دست دشمنانش شهید شده است. - حالا ایشان چه گونه با ما ارتباط برقرار می‌کند؟ - مگر تو نحوه‌ ارتباط خدا با بشر را نمی‌دانی؟ اصلاً تو چطور با حضرت مریم(سلام الله عليها)و حضرت عیسی(عليه السلام)ارتباط برقرار می‌کنی؟ - خب ما یک چیزی در جهان غرب داریم که دانشمندان و روانکاوان درباره‌ آن صحبت می‌کنند... - بله، ارتباطی به نام «تله پاتی»، یعنی ارتباط روحی بین دو انسان، از راه دور، درست است؟ - بله، همین طور است. پس از رد و بدل شدن این حرف‌ها، برای اینکه در میان ازدحام جمعیت، اذیت نشود، او را از سمت بالا سر حضرت به نزدیک ضریح هدایت کردم و گفتم - تو در همین جا بایست تا خود آقا به دیدارت بیاید. بعد هم کتاب دعایی را باز کردم و در کنار وی مشغول خواندن زیارت‌نامه شدم، اما راستش را بخواهید تمام هوش و حواسم متوجه جوان کانادایی بود و از خواندن زیارت‌نامه چیزی نفهمیدم. او هم به ضریح زل زده بود و انگار که رفته باشد توی یک عالم دیگر ناگهان به زبان آمد و گفت: - آقای علی بن موسی الرضا ... و بی آنکه سلامی بکند ادامه داد: - شما مرا دعوت کردید، من هم آمدم و ... حدود یک ساعت و نیم با امام رضا(عليه السلام)حرف زد و اشک ریخت، اشکی به پهنای تمام صورتش! من بعضی از حرف‌هایش را می‌فهمیدم و بعضی را نه، وقتی ملاقاتش به پایان رسید به او گفتم: - گمان نمی‌کردم شما این همه راه را برای دیدن کسی آمده باشی و آن وقت با دیدنش این چنین گریه کنی! - بله، خودم هم گمان نمی‌کردم، اما جذابیت فوق‌العاده‌ای این قدیس آسمانی، بی‌اختیار مرا به گریه وا می‌داشت، به خصوص لحظه‌ پایانی دیدار که به من گفت: «شما دیگر خسته شده‌اید، بروید و استراحت کنید، فردا منتظر شما هستم». این جدایی و انفصال برایم خیلی سخت بود و اشک مرا بیشتر درآورد!... بی ‌آنکه جوان کانادایی نمازی بخواند یا دعایی بکند، از حرم خارج شدیم. در هتل تهران یک اتاق دو نفره برایش گرفتم تا بتوانم خودم هم در کنارش باشم و ماجرا را پی بگیرم. ادامه دارد...🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 💓👉 @haram110 👈💓
💠 و علمای اهل سنت به خاک‌پای مَرکب امام رضا علیه السلام ✍هنگامی که امام رضا وارد نیشابور شد ، مرکب امام ایستاد و امام داخل کجاوه نشسته بود و احدی صورت وی را نمی‌دید ، دو پیشوای اهل حدیث نیشابور به نامهای ابوزرعه رازی و محمد بن اسلم طوسی و سایر طلاب علوم حدیث (که قابل شمارش نبودند) به پیشواز امام آمده ،  ابوزرعه و محمد بن اسلم با التماس و گریه از امام خواستند تا صورت خود را بنمایاند و برای آنها حدیث از پدرانش نقل کند . در این هنگام شتر ایستاد و امام به غلامان خویش دستور داد پرده را برداشته تا چشمان مردم به جمال نورانی ايشان منور شود. مردم نیز در حالتی بودند که فریاد می‌زدند و بعضی روی زمین در حالت سینه خیز بوده و برخی دیگر خاک مرکب امام را می‌بوسیدند(تبرک می‌جستند)... 📗📔نام کتاب : فيض القدير نویسنده : المناوي، عبد الرؤوف  جلد : 4 صفحه : 489 ▫️اسکن باکیفیت: https://bit.ly/2XTvXw4