YEKNET.IR - shoor 1 - gafteghi 98.10.27 - alireza esfandiari.mp3
9.75M
⏯ #شور روضه ای
🍃با دست و پا زدن نفست وا نمیشود
🍃بگذار نیزه را ز دهانت ...
🎤 #علیرضا_اسفندیاری
👌بسیار دلنشین
YEKNET.IR - shoor 2 - gafteghi 98.10.27 - esfandiari - panahi.mp3
7.44M
⏯ #شور روضه ای
🍃اونی که میبرید لب تشنه سرت را
🍃وقتی که میچرخاند با پا پیکرت را
🎤 #علیرضا_اسفندیاری
👌بسیار دلنشین
YEKNET.IR - vahed turki - 98.10.26 - mehdi rasouli.mp3
4.9M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴هر قطره گلیب وصل بو دریا اولابولمز
🌴هر گوزانان ال کی ید بیضا اولابولمز
🎤 #مهدی_رسولی
⏯ #واحد #ترکی
👌فوق زیبا
YEKNET.IR - vahed - 98.10.26 - mehdi rasouli.mp3
4.37M
⏯ #واحد #حماسی
🏴 #شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی
🍃عشق بی پرواست
🍃هر کسی با ماست
🎤 #مهدی_رسولی
👌فوق زیبا
مداحی آنلاین - میدونم امشب توی بین الحرمینی - جواد مقدم.mp3
3.38M
⏯ #شور احساسی #امام_زمان(عج)
🍃میدونم امشب توی بین الحرمینی
🍃برات بمیرم که غریب تر از حسینی
🎤 #جوادمقدم
👌فوق زیبا
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
Alimi_Curse_Be_upon_Abu_bakr_Omar.mp3
1.05M
حمید علیمی🎤🎼
لعن سه خلیفه غاصب و ملعون😋
این شبها لعن میچسبه💥👆👆
[WWW.FOTROS.IR]Nohe-HazratZahra[19].mp3
10.04M
🔉 #زمینه #احساسی #محشر #فوق_العاده_زیبا 😭😭😭😭😭😭😭😭
🎵کوچه باریک و روز روشن بود...
🎤 حاج #محمودکریمی
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
مادرجلو چشام روی خاک کوچه نشست💥 😭😭😭😭😭
abbasi-shab-aval-fatemieh-92-02.mp3
2.88M
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
ام ابیها سیدتی زهرا 😭😭عصمت کبری سیدتی زهرا 😭😭یاور مولا سیدتی زهرا😭😭
امیرعباسی👆👆👆👆👆👆👆👆👆💥
1396-07-06 (3).mp3
2.85M
🎧 #شور بسیار دلنشین و زیبا❣️
🎼 نمک زندگی ام از نام علی....
🎤 #کربلایی_جواد_مقدم 👆👆👆👆👆
ابتکار بسیار زیبا از تولیت حرم امیر المومنین روی نوشته زیر انگشت بزن
www.imamali.net/vtour
وارد حرم شدید توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید تصویر شفاف ميشه. ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کردهر جای حرم که دوست داريد زیارت کنید. بنده رو هم دعا کنید. زیارتتون قبول باشه
التماس دعا
اگر به اطرافمان نگاه کنید چیزهای بیشماری برای شکرگزاری پیدا میکنید
اگر موهبتهایی که در زندگی دارید را ببینید و از عمق جان سپاسگزار آنها باشید، موهبتهای بیشتری را به سمت خود جذب میکنید
چیزهایی را که دارید ببینید
و روی چیزهایی که ندارید تمرکز نکنید
به سلامتی که دارید توجه کنید
وقتی بیمار هستید حاضرید از همه چیز بگذرید ولی سالم باشید وقتی دندان درد دارید وقتی دچار سردرد میشوید هیچ چیز برایتان لذتبخش نیست...
اگر دقت کنید داشتههای بیشماری برای سپاسگزاری دارید کافیست کمی دقیقتر نگاه کنید...
شما با متمرکز کردن ذهن خود بر قلبتان در هنگام گفتن واژهٔ سپاسگزارم خواهید توانست تا عمق احساس قدرشناسی را با تمام وجودتان درک کنید.
پژوهشهای علمی نشان میدهد که وقتی شما احساس قدرشناسی میکنید، با تمرکز بر قلبتان، ضرب آهنگ تپش قلب به گونهای با سرعت یکنواخت میشود که سبب بهبود سیستم ایمنی بدن و سلامتیتان خواهد شد.
─┅─═इई🌸🌺🌸ईइ═─┅─
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
مردی ساده چوپان شخصی ثروتمندی بود و هر روز در مقابل چوپانیاش پنج درهم از او دریافت میکرد
یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:
میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانیاش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.
چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانهاش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بیکار شده بود، دنبال کار میگشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانیاش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید
در آن روستا که چوپان زندگی میکرد
مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او میدادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که وعده سفرش فرا رسید
مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد
چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت
هنگامی که مردم از نزد تاجر رفتند
چوپان پنج درهم خویش را به او داد
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت:
با پنج درهم چه چیزی میتوان خرید؟
چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت:
من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند
آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواستهاش را پذیرفت
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواستهٔ هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند مایحتاج آنان را خریداری کرد
هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند
صاحب آن گربه میخواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود، تاجر آن را به حساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر میگشت
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند هنگامی که داخل روستا شد مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد
تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد از آنان پرسید:
دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را میخورند مورد فشار قرار گرفتهایم که چیزی برای ما باقی نمیگذارند
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند
هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته آنان مؤافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد
چنین شد و تاجر به شهر خویش برگشت
مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید
تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسشهای تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد
در حالی که گریه میکرد و میگفت:
خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی.
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد.
✅ این است معنی
برڪت در روزی حلال
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─