📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۲۲ بهمن ۱۳۹۸
میلادی: Tuesday - 11 February 2020
قمری: الثلاثاء، 16 جماد ثاني 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📚 رویدادهای این روز:
🔹پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سقوط نظام شاهنشاهی (1357 ه ش) (تعطیل)
🔹تولد توماس ادیسون
🔹 حمله به سفارت روسیه و قتل گریبایدوف سفیر روسیه تزاری در ایران
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️13 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️14 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
▪️16 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام
▪️23 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام
ح
✅ با ما همراه شوید...
#دختر_اباالغضب
در كتاب «الروضة في الفضائل» آمده: عمّار ياسر و زيد بن ارقم گويند: روز دوشنبه نوزدهم ماه صفر بود، ما در محضر باصفاى امير مؤمنان على عليه السلام حضور داشتيم، ناگاه فرياد بلندى گوشها را پر كرد، على عليه السلام بر «دكّة القضاء» نشسته بود، روى به من كرد و فرمود:
يا عمّار! ائتني بذي الفقار.
اى عمّار! شمشير ذوالفقار مرا بياور.
وزن ذوالفقار، هفت من و دو سوّم من مكّى بود.
من شمشير حضرتش را حاضر نمودم، حضرت آن را از غلافش درآورد و روى زانوانش گذاشت، و فرمود:
يا عمّار! هذا يوم أكشف فيه لأهل الكوفة جميعاً الغمّة ليزداد المؤمن وفاقاً والمخالف نفاقاً.
اى عمّار! امروز غم و اندوه اهل كوفه را برطرف مى نمايم و كارى انجام مى دهم كه سبب افزايش وفاق مؤمنان و نفاق مخالفان گردد.
آنگاه فرمود: اى عمّار! كسى را كه پشت در است وارد كن.
عمّار گويد: من بيرون رفتم، ناگاه پشت در زنى را ديدم كه بر كجاوه اى بر شتر قرار گرفته و مى گريد و فرياد مى زند:
اى دادرس درماندگان، اى مقصد جويندگان، اى گنجينه رغبت كنندگان، اى صاحب نيروى استوار، اى [آزادكننده اسيران، اى مهر ورزنده بر پيران، اى روزى دهنده كودكان، اى قديمى كه از هر قديمى پيشى گرفته، اى ياور بى ياوران، اى تكيه گاه بى پناهان، اى ذخيره تهيدستان، اى امان بى امانان، اى ياور ضعيفان، اى گنج فقيران! [۱] ] به سوى تو روى آوردم و به آستان تو توسّل جستم، پس رويم را سفيد كن، گره از امر مهمّ من بگشا و غم و اندوهم را بزداى.
عمّار گويد: اطراف اين بانو را هزار اسب سوار با شمشيرهاى از نيام كشيده شده گرفته بودند، كه گروهى طرفدار او و گروه ديگرى بر عليه او سخن مى گفتند.
من رو به آنها كرده و گفتم: امير مؤمنان على عليه السلام را پاسخ دهيد، صاحب علم و دانش نبوّت را پاسخ دهيد.
آن زن از شتر پايين آمد اطرافيانش نيز از مركبها پايين آمده و وارد مسجد شدند.
آن زن در برابر امير مؤمنان على عليه السلام ايستاد و گفت: اى على! [۲] به سوى شما روى آورده ام، گرفتاريم را برطرف و مشكلى كه موجب غم و اندوهم شده زايل كن، زيرا تو صاحب اين امر و تواناى آنى، و داناى به آنچه شده و تا قيامت خواهد شد، هستى.
در اين هنگام امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
اى عمّار! برو و در ميان مردم كوفه ندا ده تا (به مسجد آمده و) شاهد قضاوت اميرالمؤمنين باشند.
عمّار گويد: من در ميان مردم كوفه فرياد زدم: مردم! هر كه مى خواهد شاهد آنچه خدا به على عليه السلام برادر رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم عطا فرموده، باشد، در مسجد حضور بهم رساند.
در اين موقع، مردم به سوى مسجد هجوم آورده و مسجد از جمعيّت پر شد. آنگاه امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
اى گروهى كه از شام آمده ايد مشكلتان را مطرح كنيد!
در اين هنگام، پيرمردى كه بُرد يمنى و حلّه عدنى بر تن داشت و عمّامه خزّ سوسنى هم بر سر گذاشته بود، از ميان آنها برخاست و گفت:
سلام بر تو اى گنج فقيران! و اى پناه بى پناهان! اى مولاى من! اين كنيزى كه در برابر توست دختر من است، او هرگز شوهر نكرده ؛ ولى اينك در خانه من حامله شده است. به راستى او آبروى مرا در ميان خاندانم برده است. من به شدّت، دليرى، سختى، سطوت، كمال و عقل مشهورم. من همان «فليس بن عفريس» و شير غضبناكى هستم كه آتش قهرم خاموش نمى گردد و همسايه اى بر من قهر و غلبه نمى كند. دليرى، شجاعت، حملات و سطوات من در ميان عرب كم نظير است.
با اين حال، اينك اى على! در كار خود متحيّر و سرگردان هستم، پس امر مشكلى كه موجب اين غم و اندوهم گشته از من بزداى كه امام، اُميد اُمّت است و اين مشكل بزرگى است كه من تاكنون همانند آن و از آن بزرگتر نديده ام.
امير مؤمنان على عليه السلام رو به آن دختر نمود و فرمود:
اى دختر! نظر تو درباره آنچه پدرت اظهار مى دارد، چيست؟
گفت: امّا آنچه پدرم مى گويد: من دوشيزه هستم، راست مى گويد، ولى اينكه مى گويد: من حامله هستم، سوگند به خدا! من هرگز خيانتى نكرده ام. اى امير مؤمنان! تو جانشين رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و وارث او هستى،
چيزى بر تو پنهان نيست، تو مى دانى كه من در ادّعايم دروغ نمى گويم، پس اى گشاينده مشكلاتى كه موجب غم و اندوه مى گردد ؛ مشكل مرا حل كرده و غم و اندوهم را بزداى.
در اين هنگام امير مؤمنان على عليه السلام در بالاى منبر قرار گرفت و صداى تكبير سر داد و فرمود:
«اللَّه اكبر»، «اللَّه اكبر»، و اين آيه شريفه را قرائت فرمود:
«جاءَ الحَقُّ وَزَهَقَ الباطِلُ إنَّ الباطِلَ كانَ زَهُوقاً » [۱] ؛
«حق آمد و باطل نابود شد ؛ به راستى كه باطل نابودشدنى است».
سپس فرمود: اين حكم به من واگذار شده است، آنگاه قابله شهر كوفه را خواست.
زنى بنام خولاء (لبناء) كه قابله زنان كوفه بود، آمد. حضرت به او فرمود: ميان خود و مردم پرده اى بزن و ببين اين دختر، حامله است يا نه؟
قابله دستور حضرتش را اجرا كرده آنگاه بيرون آمد و گف
ت: آرى، او دوشيزه و در عين حال حامله است.
على عليه السلام رو به مردم كرد و فرمود:
يا أهل الكوفة! أين الأئمّة الّذين ادّعوا منزلتي؟ أين من يدّعي في نفسه أنّه له مقام الحقّ فيكشف هذه الغمّة؟
اى مردم كوفه! كجايند پيشوايانى كه مقام و منزلت مرا ادّعا مى كردند؟ كجاست كسى كه ادّعا مى كرد مقام حقّ را داراست تا اين مشكل را حلّ كند؟
عمرو بن حريث لعنه اللَّه با مسخره گفت: حلّ اين مشكل فقط به دست توست اى فرزند ابى طالب! امروز امامت تو بر ما ثابت مى شود!!
امير مؤمنان على عليه السلام رو به پدر دختر نمود و فرمود:
اى اباالغضب آسيب ديده! آيا تو از شهر دمشق نيستى؟
گفت: آرى.
فرمود: آيا از قريه اى بنام «أسعار» نيستى؟
گفت: آرى.
فرمود: آيا در ميان شما كسى هست كه همين الآن تكّه اى يخ بياورد؟!
گفت: يخ در شهرهاى ما زياد است ؛ ولى ما هم اكنون توانايى حاضر نمودن آن را نداريم.
فرمود: فاصله ميان شهر ما و شما دويست و پنجاه فرسنگ است؟
گفت: آرى، اى مولاى من! فرمود:
أيّها الناس! انظروا إلى ما أعطى اللَّه عليّاً من العلم النبويّ الّذي أودعه اللَّه ورسوله من العلم الربّاني.
اى مردم! اينك بنگريد به آنچه كه خدا از علم نبوى به على عطا فرموده است همان علمى كه خداوند و رسولش از علم ربّانى در او به وديعت گذاشته اند.
عمّار گويد: امير مؤمنان على عليه السلام دست مبارك خود را در حالى كه بر بالاى منبر مسجد جامع كوفه بود دراز كرد و تكّه يخى آورد كه هنوز قطرات آب از آن چكّه مى كرد. در اين هنگام مردم فرياد زدند و موج فرياد جمعيّت مسجد را فرا گرفت، حضرت رو به مردم كرد و فرمود:
اسكتوا! ولو شئت أتيت بجباله.
آرام باشيد! اگر بخواهم كوه يخ را حاضر مى كنم.
آنگاه به قابله كوفه فرمود: اين تكّه يخ را بگير و به همراه دختر از مسجد بيرون رو، آنگاه تشتى زير او بگذار و اين تكّه يخ را در نزديكى رحم او قرار ده، زالوئى بيرون خواهد آمد كه وزن آن پنجاه و هفت مثقال و دو دانق [۱] است.
قابله تكّه يخ را گرفت و به همراه دختر از مسجد بيرون آمد و تشتى آورده و آن طور كه حضرتش فرموده بود انجام داد، ناگاه زالوى بزرگى
داخل تشت افتاد و آن را وزن كرد همان اندازه بود كه حضرتش فرموده بود.
قابله با كنيز به مسجد آمد و زالو را در برابر حضرتش بر زمين گذاشت، حضرت فرمود:
آيا وزن نمودى؟
گفت: آرى، وزنش پنجاه و هفت مثقال و دو دانق بود.
امير مؤمنان على عليه السلام فرمود: آرى، و اين آيه را تلاوت فرمود:
«وَإنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَكفى بِنا حاسِبينَ » [۱] ؛
«و اگر به مقدار يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد ما آن را حاضر مى كنيم و كافى است كه ما حسابگر باشيم».
آنگاه فرمود: اى اباالغضب! دخترت زنا نكرده جز آنكه او در ده سالگى در جايى وارد آب شده و اين زالو وارد رحم او گشته و از آن موقع تا حالا در رحم او بوده و بزرگ شده است.
در اين هنگام پدر دختر برخاست و مى گفت: گواهى مى دهم كه تو مى دانى آنچه را كه در رحمها است و آگاه از ضمايرى. [۲]
نويسنده رحمه الله گويد: اين روايت را بحرانى قدس سره با اندكى تفاوت و اغلاط در عبارات از سيّد مرتضى رحمه الله نقل نموده است. [۳]
----------
[۱]: به جاى اين فراز در «الفضائل» و «بحار الأنوار» آمده: «اى اطعام كننده يتيمان، اى روزى دهنده نيازمندان، اى زنده كننده هر استخوان پوسيده، اى قديمى كه از هر قديمى پيشى گرفته، اى ياور كسى كه يار و ياور ندارد، اى پناه بى پناهان و اى گنج بى نوايان! »
[۲]: در «الفضايل» و «بحار الأنوار» چنين آمده: «اى مولاى من! اى پيشواى پرهيزگاران! به سوى تو آمده و... ».
[۱]: سوره إسراء، آيه ۸۱.
[۱]: در كتاب فضائل، پنجاه و هفت درهم و دو دانق است، و دانق يك ششم درهم است.
[۱]: سوره انبياء، آيه ۴۷.
[۲]: فضائل ابن شاذان: ۱۵۷ - ۱۵۵، نوادر المعجزات: ۲۶ ح ۱۰، بحار الأنوار: ۲۷۷/۴۰ ح ۴۲. اين روايت را علّامه مجلسى رحمه الله در ج: ۱۶۷/۶۲ ح۲ به اختصار نقل كرده است.
[۳]: عيون المعجزات: ۲۱، مدينة المعاجز: ۵۳/۲ ح ۳۹۹.
👈کتاب القطره باب فضائل امیرالمومنین علیه السلام👉🏿
@haram110
🔻 #حضرت_صاحب_الزمان_عج
دلهای ما ظرف اراده و مشيت خداست
پس هرگاه او چيزی را اراده كند، ما نيز
همان چيز را اراده می كنيم.
📚بحارالانوار، ج۵۲، ص۵۱
❣ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر از تو بشنویم جواب سلام خویش
بالای آفتاب نویسیم نام خویش
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِللَّهِ الْحُسَیْن🌷
#امام_حسین❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحِ زیباتون دلچسب
امروز را زندگی کن
فردا را فکر نکن🌺🍃
شادی امروزت را از دست نده
آنقدر بخند که آسمان دلت
از ستاره بارور شود
الهی امروز...🌻🍃
به آرزوهای قشنگتون برسید
حالتون خوب.لحظه هاتون
شیرین کارهاتون موفق.🌺🍃
نگاه مهربان خداهمراهتون💐
مشکلاتتون آسون و زندگیتون
باخوشبختی سپری بشه💐
انشاالله.🙏🕊💐
📣صدای قور قور وزغ
✳️ٍ عَنْ فُضَيْلٍ الْأَعْوَرِ قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ: كَانَ رَجُلٌ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع عَنْ هَذِهِ الْعِصَابَةِ يُحَادِثُهُ فِي شَيْءٍ مِنْ ذِكْرِ عُثْمَانَ فَإِذَا وَزَغٌ قَدْ قَرْقَرَ مِنْ فَوْقِ الْحَائِطِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ تَدْرِي مَا يَقُولُ قُلْتُ لَا قَالَ يَقُولُ لَتَكُفَّنَّ عَنْ ذِكْرِ عُثْمَانَ أَوْ لَأَسُبَّنَّ عَلِيّاً ع.
🚩 یکی از اصحاب نقل کرده که مردی نزد امام باقر علیه السلام بود که چیزی درباره ی عثمان می گفت، در همین حال وزغی از بالای دیوار شروع به قور قور کرد، حضرت به آن مرد گفتند: میدانی چه می گوید؟ عرض کرد: نه، فرمود: می گوید یا درباره عثمان حرف نزنید، یا من علی علیه السلام را دشنام میدهم.
📚 بصائر الدرجات، ص: 354
📚 الإختصاص، ص: 301
✍ توضیخ: آنچه که در روایات آمده، ولایت امیر المؤمنین علیه السلام بر حیوانات نیز عرضه شده و در حد خود اقرار یا انکار کرده اند.
وزغ نیز در روایات از دسته ی منکرین ولایت و دشمن اهل بیت علیهم السلام است.
#علم_امام
#علم_اهل_بیت
#منطق_حیوانات
#مطاعن
#عثمان
#شرح_الحدیث
#حب_و_بغض
#بصائر_الدرجات
🔻 ۲۲ بهمن
🔻 انتخابات
🔻 راهپیمایی
❗️💔❗️ ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه)
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔹 در این زمان که بوسیله رسانه ملی می شود تبلیغ کرد و مردم را در یک جا جمع کرد (مثل راهپیمایی ۲۲بهمن ، شرکت در انتخابات و راهپیمایی های مختلف . . . .)
🔻 آیا نمیتوان تبلیغ کرد برای جمع شدنِ مردم و دعای دسته جمعی برای ظهور؟
🔹 حضرت فرموده اند 👇
شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند ، اگر می خواستند دعا می کردند و فرج ما می رسید
🔻 کلام امام ، کاملاً درست است 👇
🔻 شیعیان نمی خواهند
اگر می خواستند در رسانه ملی (یک مکان) و (یک زمان) اعلام می کردند، جمعیت زیادی جمع میشد و دعا می کردند و ظهور انجام میشد
🔹 این روشی است که امام صادق (علیه السلام) هم به عنوان راه حل ظهور بیان داشته اند ، بعد از اینکه قوم بنی اسرائیل و دعای دسته جمعی آنها را مثال می زنند
🔻 اما مثل اینکه ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه) چندان اهمیتی ندارد . . .
🔹 برای آمدنِ باران جمع می شوند، نماز می خوانند و دعا می کنند ولی برای امام عصر (عجّل الله فرجه) . . . .