eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
651 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5969950089844623456.mp3
2.28M
عظمت و مقام عصمت حضرت علی اکبر علیه السلام-حجةالاسلام معاونیان ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5969950089844623457.wma
2.86M
آینه پیامبر- حامد جلیلی ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🎀🎉🎀 این گل که شکفته ،عطر جنت دارد انــدازۀ  فـردوس طراوت دارد از یمـن شکفتـن علـی اکبـر ارباب به خانه اش ضیافت دارد 🌹ولادت زيباترين، بااخلاق ترين، داناترين و رشيدترين جوان تاريخ مبارکــــــــَ باد 🎉 🎊
🔖 مردان بايد در داخل خانه هم لباس مناسب بپوشند. لباسی كه سبب نشاط همسر و فرزند شود و به عفت همسرشان كمک كند. جویا شدن نظر همسر در این مورد بسیار پسندید‌ه‌ است. 👈 اگر چه مناسب نيست، مرد در جامعه هر لباسی را بپوشد و لازم است برای حفظ عفت اجتماعی، حجاب خود را داشته باشد، ولی برای همسرش می‌تواند از مدل‌ها و رنگ‌های لذت‌بخش و مسرت‌بخش که متناسب با شأن مرد است، استفاده كند. 👈 بسياری از زنان و دختران از مردان و پدران‌شان به دليل پوشيدن و پیژامه‌ها و زيرپوش‌های رنگ‌باخته شكايت دارند. 👈 هم‌چنين بوی بد دهان و سيگار نيز سبب آزار زنان می‌شود كه بسياری مردان متوجه نيستند كه فضای دهان يكی از كانون‌های مؤثر در ایجاد مهر و عشق در روابط زناشويی است و اشتراكی است و حق‌آلوده كردنش را ندارند. ✅ البته خانم‌ها هم باید به طرز پوشش و همچنین بهداشت دهان خود توجه داشته باشند.
4_750708911236972844.mp3
3.35M
چطوری افکار شیطانی رو از خودمون دور کنیم؟؟؟ ما میخوایم کنترلمون دست خودمون باشه نه !! ☝️جواب رو بشنویم
شعر سلام سلام سلام بچه ها سلام آهای بزرگترا سلام یعنی سلامتی سلام یعنی نام خدا هر كسی كه سلام بده هفتاد تا ثواب می دن حتی اگر كسی نبود فرشته ها جواب می دن
: یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود توی باغچه مهمونی بود مهمونی کی؟ سوسکه خانم، دختر عمو سوسک و خاله سوسکه، فصل هم فصل بهار بود باغچه هم پر از گل و سبزه، عمو سوسک و خاله سوسک از چند روز ... 👇
4_5805223924945914243.mp3
11.92M
❤️ ❤️ قسمت 46 پیامران اولوالعزم 🔗 پیشنهاد مطالعه مخصوص نوجوانان 👉 مخصوص معلمین 👉 علیه‌السلام ✅ مخاطب اصلی این فایلها نوجوانان هستند لطفا برسانید به دست نوجوانِ شیعه!
4_5859389131905304919.mp3
10.91M
"❁" 9⃣1⃣ 🎤 ▪️تکبّر و غرور، نقطه‌ی مقابل انصاف، و یکی از بزرگترین ظلم‌ها در حقّ خودمان و دیگران است! - تبعات این ظلم، چگونه و درچه زمان، به ما باز‌می‌گردد؟
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بلایی که الکل بر سر بدن انسان می آورد! ‌‌
حرم
"رمان #از_روزی_که_رفتی #قسمت_چهل از جایش بلند شد، سرش گیج رفت. روی تخت نشست... صدای زنگ درخانه درآ
"رمان آیه: قبوله؛ فقط پول پیش و اجاره رو به توافق برسیم من مشکل ندارم! قبل از مستقل شدنتون هم به من بگید که بتونم به موقع خونه رو خالی کنم. حاج علی هم اینگونه راضیتر بود، شهر غریب و تنهایی دخترکش دلش را میلرزاند حالا دلش آرام بود که مردی هست‌،رهایی هست! صدرا: خب حالا دیگه ناراحت نباشید سید! کی بیایم برای اسباب کشی؟ رها: آیه که هنوز خونه رو ندیده! صدرا لبخندی زد: _این حرفا فرمالیته‌ست! به خاطر تو هم شده میان! لبخند بر لب هر چهار نفر نشست. صدرا تلفنش را درآورد و گفت: _به ارمیا و دوستاش زنگ بزنم خبر بدم که لباس کارگریهاشونو دربیارن! حاج علی: باهاش در ارتباطی؟ صدرا: آره، پسر خوبیه؛ رفاقت بلده! حاج علی: واقعا پسر خوبیه. اون روز که فهمیدم ارتشیه تعجب کردم، فکرشم نمیکردم. صدرا: آره خب، منم تعجب کردم. روز اسباب کشی فرارسید. سایه و رهانگذاشتند آیه دست به چیزی بزند. همه ی کارها را انجام دادند و آخر شب بود که تقریبا چیدن خانه ی آیه تمام شد. خانه ی خوبی بود اما نسبت به خانه ی قبلی کمی کوچکتر بود. حالا که مَردش نبود چه اهمیت داشت متراژ خانه! ارمیا دلش آرام گرفته بود. نگران تنهایی این زن بود. کار دنیا به کجا رسیده که غریبه ها برایش دل میسوزانند؟ کار دنیا به کجا رسیده که دردش را نامحرمان هم میدانند! قاب عکس مَردش را روی دیوار نصب کرده بودند نمیدانست چه کسی این کار را کرده است ولی سپاسگزارش بود، اصلا چه اهمیت دارد که بداند ارمیا با چه عشقی آن قاب عکس را کنار عکس رهبر نصب کرده است؛ اصلا چه اهمیت دارد که بداند ارمیا نگاهش به دنیای آیه عوض شده است؟! آیه مقابل مردش ایستاد"خانه‌ی جدیدمان را دوست داری؟ کوچکتر از قبلیست نه؟ اما راحتتر تمیز میشود! الان که دیگر کسی سراغم نمیآید، تو که بودی همه بودند، تو که رفتی، همه رفتند... این است زندگی من، از روزی که رفتی... از روزی که رفتی همه چیز عوض شده! همه ی دنیا زیر و رو شده است، راستی َمرد من... یادت هست آن لباسها را کجا گذاشتی؟ یادت هست که روز اولی که دانستی پدر شدهای چقدر لباس خریدی؟ یادت هست آنها را کجا گذاشتیم؟" صدای زنگ‌در آمد رها بود و صدرا با سینی بزرگ غذا... آیه کنار رفت وارد شدند: _راحتید آیه خانم؟ _بله ممنون، خیلی بهتون زحمت دادم. حاج علی از اتاق بیرون آمد: _چرا زحمت کشیدید؟ صدرا: کاری نکردیم، با مادرم صحبت کردم وقتایی که شما اینجا نیستید، رها بیاد باال که آیه خانم تنها نباشن! رها به گفتوگوی دقایق قبلش اندیشید... صدرا: با مادرم صحبت کردم. وقتی حاجی رفت، شبها برو بالا، به کارای خونه برس و حواست به مادرم باشه! وقتی هم معصومه برگشت، زیاد دورو برش نباش! باشه؟ رها همانطور که به کارهایش میرسید به حرف های صدرا گوش میداد. این بودن آیه برایش خوب بود، برای ِدلش خوب بود! _مزاحم زندگی شما شدم. رها اعتراض کرد: _آیه! حاج علی: ما واقعا شرمنده ی شماییم، هم شما هم خانواده؛ واقعا پیدا کردن جای مطمئنی که میوه ی دلمو اونجا بذارم کار سختیه. صدرا: این حرفا رو نزنید حاج آقا! ما دیگه رفع زحمت میکنیم، شما هم شامتون رو میل کنید، نوش جونتون! صدرا که به سمت در رفت، رها به دنبالش روان شد. از پله ها پایین میرفتند که در ساختمان باز شد و رویا وارد شد.‌ ادامه دارد... نویسنده: