4_5879764765995174527.mp3
7.71M
#دین_زیباست
⁉️ اخلاق و رفتار و کردار
رسول خدا صلی الله علیه و آله
چگونه بود؟!
قسمت 5
موضوعات این قسمت:
28 در کمال تواضع راه می رفتند / 29 از هیچ غذایی نه زیاد تعریف میکردند و نه بدگویی می کردند / 30 اهل بحث و نزاع و تندی نبودند / 31 چهره ایشان نورانی بود / 32 از کار در خانه فراری نبودند / 33 خودشان گوسفند خانه را می دوشیدند / 34 بر حصیر می نشستند و با غلامان غذا می خوردند / 35 راه و کوچه از عبور ایشان معطر میشد / 36 رنگ پوست و چهره ایشان روشن و درخشان بود / 37 دست ایشان چون حریر و ابریشم لطیف بود / 38 بر وعده و قراری که می گذاشتند دقیق بودند / 39 سفارش به تکریم نام محمّد / 40 بر فرزندان مدینه اسم میگذاشتند و دعاشان می کردند / 41 نسبت به طفل و نوزاد صبور و مهربان بودند / 42 برای نشستن دیگران جا باز می کردند / 43 دوست نداشتند کسی از روی غرور توقّع داشته باشد مردم برایش برخیزند و برابر پایش بلند شوند
#خوبترین_مخلوق_خدا
#مکارم_اخلاق
لطفا با انتشار این فایل 👉🏿
این خوبترین مخلوق خدا را 👉🏿
به دیگران بشناسانید 👉🏿
✅ مخاطب اصلی مجموعه #دین_زیباست نوجوانان هستند، به آنان برسانید
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_چهارم آیه: بعد از اون روز تو مسجد که معرکه گرفت... حاج علی حرف آیه را
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_پنجم
دلش پیش همسرش بود. همسرش که همیشه مظلوم بود و از آن روز که مهمان این ویلچر شده بود، مظلوم تر هم شده بود...
بعد از نشستن کنار رها، آن روزها را به یاد آورد...
_ آیه خانوم!درست شد. بالاخره این انتقالی گرفتم. دیگه خیالت راحت!
آیه لبخندی زد و از آشپزخانه بیرون آمد: سلام!راست میگی؟درست شد؟
ارمیا به پهنای صورتش لبخند زد: سلام جانان!خسته نباشی!درست شد عزیزم!
آیه: خداروشکر!
ارمیا روی مبل نشست و آیه یک لیوان شربت بهارنارنج برایش آورد، کنارش نشست. ارمیا لیوان را گرفت و یک نفس سر کشید.
آیه اعتراض کرد: یک نفس نخور!
ارمیا چشمکی زد: اینجوری بیشترمیچسبه جانان!
آیه به جانان گفتن ارمیا لبخند زد.
چقدر خوب که مثل سیدمهدی صدایش نمیکرد. چقدر خوب بود که ارمیا بود...
ارمیا: چند ماهی طول میکشه تا خونه سازمانی بدن. اینجا میمونی یا خونه اجاره کنم؟
آیه دستی به موهایش کشید و آنها را به پشت گوشش برد: رفت و آمد برات سخت نمیشه؟
ارمیا پشت گردنش دست کشید: خب چرا!خیلی سخته!
آیه: پس میریم دنبال خونه؟
ارمیا: تو مشکلی نداری؟اگه بخوای من رفت و آمد میکنم. چشمم کور، دندم نرم، زن و بچم تو راحتی باشن!
آیه: نگو اینجوری. بریم دنبال خونه؟
ارمیا: بعدظهر اگه کار نداری بریم! دختر بابا کجاست؟
آیه: نه کاری ندارم. با مهدی و زهرا پایین دارن بازی میکنن. صداش کن
بیاد بالا نهار بخوریم!
ارمیا: عجله نکن.بذار لباسامو عوض کنم، میرم دنبالش.
ارمیا هنوز وارد اتاق نشده بود که صدای در آمد. دستهای کوچک زینب سادات بود و ارمیا پدرانه آن صدا را میشناخت.
آمدم جان پدر
ِدستهای کوچکت را این گونه به چوب سخت نکوب!
ِقلب پدر از خیالِ درد دستانت درد میگیرد!
ارمیا در را باز کرد. زینب سادات خود را به پاهای پدر چسباند. ارمیا خم شد و دخترکش را در آغوش گرفت و بوسید: دختر بابا کجا بود؟نمیگی باباتنهاست؟
زینب سادات صورتش را روی صورت پدر گذاشت: مامانی که بود!تنها نبودی باباجونم!
آیه یک کمی حسادت کرد. اشکالی که ندارد؟ کمی حسادت چاشنی روابط شود تا رقابت بیافریند؟ از همان رقابت هایی که دخترها با مادر، سرعشق پدر دارند. همان غیرتی شدن های پسرانه، که پدر را عقب میراند!فروید چه گفته بود؟ عقده ی ادیپ؟ عقده ی الکترا؟ هر چه نامش را میخواهند بگذارند. من که میگویم خوب است که دوست داشتن را یاد میگیرند. خوب است که رقابت را یاد میگیرند.
آیه هم کمی حسادت کرد.
دلش میخواست. حال اینکه چه میخواست را خودش هم نمیدانست. در
کش مکش بود با خودش که این کش مکش حسادت پنهانی شد در جمله اش:پدر و دختر برید دست و صورتتون رو بشورید بیاید کمک کنید سفره بندازید!چقدر شما لوسید!
ارمیا حسادت زیر پوستی را در شناخت و بلند خندید. دل خوش همین هابود. دلش خوش بود که این حسادت شاید از عشق تازه جوانه زده در دل جانانش باشد... دل است دیگر، گاهی زود خوش میشود...صدای رها، آیه را از آن روزها بیرون آورد:
چقدر دیر کردی!نمیدونی این آدما منتظرن برات حرف در بیارن؟
آیه: چی شده مگه؟ سایه کجاست؟
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_پنجم دلش پیش همسرش بود. همسرش که همیشه مظلوم بود و از آن روز که مهمان ا
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_ششم
رها صدایش را پایین آورد: حالش بد شد، شوهر جانش بردش اتاق استراحت کنه. وضعش خوب نیست. میگفت بچه خیلی پایینه و نگران بودش!
آیه: الان چطوره؟بهش سر زدی؟
رها: قبل از اومدنت پیشش بودم. تازه خوابش برده.
آیه: وروجکاش کجان؟
رها: مهدی بردشون پارک سر خیابون.
آیه: مامان زهرا رو ندیدم!
رها: تو آشپزخونه داره حلوا درست میکنه.
آیه: خیلی خسته شد این روزا!
رها: این سالها خیلی با هم رفیق شده بودن. خیلی بهم ریخته. بابام که مرد، حس کردم راحت شد. اما الان که فخرالسادات رفت، خیلی تو روحیه اش تاثیر منفی گذاشت!
آیه: باورم نمیشه که مامان فخری رفت! ارمیا خیلی داغون شد. صبح ازبیمارستان مرخصش کردیم. شوک بدی بود براش.
رها: الان چطوره؟
آیه: بهتره خداروشکر. بیرونه. پیش بابا ایناست.
رها: ایلیا چطوره؟
آیه: هنوز باهاش گرفتاریم! وابستگی زیادش به ارمیا و زمینگیر شدنش این چند ساله، روحیه ی ایلیا رو به هم ریخته. ارمیا هم با دیدن بهم ریختگی ایلیا، روز به روز سرخورده تر میشه. یادته اون روزا که میخواست بره؟
رها خوب به یاد داشت. اشک های آیه. دعواهای سید محمد و صدرا با ارمیا. سکوت و در خود خمودگی ارمیا. زینبی که چشمانش همیشه برق اشک داشت و از ارمیا جدا نمیشد.ایلیا و دعواهای هر روزه اش در مدرسه و افت تحصیلی.
رها: بهتر نشده؟
آیه: بهتر شده!اما وقتی که با باباشه. ارمیا هر دوشونو آروم میکنه.
رها: هر سه تونو!
آیه خجالت زده لب گزید: ارمیا خیلی خوبه رها! وقتی یاد اون روزا و اذیتایی که کردم میوفتم، دلم براش میسوزه!چطور تحملم کرد؟
ِ گوش آیه برد: عاشقت بود!هنوزم عاشقته که بخاطرت میخواست بره آسایشگاه! باورم نمیشه میخواست از تو بگذره تا تو اذیت نشی!
آیه: همین که هست راضیم!میدونی که دیگه طاقت از دست دادن ندارم!
آیه به آن روزها رفت....
صدای تلفن همراهش بلند شد. مشغول نوشتن مقاله اش بود که
حواسش پرت شد. نفسش را با شدت بیرون آورد و زینب سادات را صدا کرد:
زینب جان مامان!گوشی منو بیار. فکر کنم تو آشپزخونه گذاشتمش.
خانه جدیدشان که یک آپارتمان پنج طبقه ی بدون آسانسور بود.
خانه ای که قدمتش هفتاد هشتاد سال بود. تازه ساکن این ساختمان شده بودند. قبال هیچ وقت در خانه های سازمانی زندگی نکرده بود. آن روز که ارمیا آمد و گفت انتقالی گرفته و به مرکز آموزش تکاور نیروی زمینی در پرندک خواهد رفت، آیه خوشحال بود.
دوری از این همه هیاهو را نیاز داشت. یک سال مستاجری در حوالی شهریار و حالا در منازل سازمانی.
آیه که قید کار را در مرکز صدر زد و خانه نشین شد و بیشتر روی تحقیقات تمرکز کرد.
زینب که دوستان جدیدی در این شهرک پیدا کرد ولی هنوز بهانه ی مهدی و محسن و زهرا و محمدصادق را میگرفت.
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
4_6003524351708629072.mp3
2.54M
#صوت_مهدوی
🔴 خلاصه ای از داستان فرایند ظهور
پاسخ: #ابراهیم_افشاری
✴️ سه شنبه 👈 11 خرداد / جوزا 1400
👈 20 شوال 1442👈 1 ژوئن 2021
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🔘 دستگیری امام کاظم علیه السلام توسط هارون ملعون .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
❇️ امروز روز مبارک و مختاری است برای امور زیر :
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✅ خواستگاری و عقد و ازدواج .
✅ درو محصول .
✅ خرید و فروش .
✅ آغاز ریاضت ها و رژیم گرفتن .
✅ شروع به کسب و کار .
✅ جابجایی و نقل و انتقال .
✅ و دیدار با سیاسیون خوب است .
👶 زایمان خوب و نوزادش صبور ، فاضل ، دانشمند و عمری طولانی خواهد داشت . ان شاءالله
🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود .
🚘 مسافرت : سفر خوب و مفید و سودمند است . با جستجوی کلمه" تقویم همسران"درتلگرام و ایتا به کانال ما بپیوندید .
🔭 احکام نجوم .
🌓 امروز قمر در برج دلو است و برای امور زیر نیک است :
✳️ جابجایی و نقل و انتقال .
✳️ امور زراعی و کشاورزی .
✳️ درختکاری .
✳️ تعمیر بنا و ساختمان .
✳️ پیمان گرفتن از رقیب .
✳️ بردن جهیزیه عروس .
✳️ ورود به خانه نو .
✳️ ختنه و نام گذاری کودک .
✳️ شرکت زدن و مشارکت.
✳️ و معامله خانه و آپارتمان نیک است .
💑 حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) ، مباشرت و زفاف عروس مکروه است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث ایمنی از بلا می شود .
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب صحت می شود .
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش کار را انجام دهند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " چهار شنبه " دیده شود طبق ایه ی 21 سوره مبارکه " انبیاء" است .
ام اتخذوا آلهه من الارض هم ینشرون ....
و از معنای آن استفاده می شود که اگر کسی با خواب بیننده کدورت و مشکلی داشت برطرف می شود . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
20 شوّال
1 ـ دستگیری امام کاظم علیه السلام
در این روز هارون ملعون به مسجد النّبی صلّی الله علیه و آله به ظاهر برای زیارت و در حقیقت برای دستگیر نمودن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام آمد و آن حضرت را از مدینه با خود به حجّ بُرد، سپس به سمت بصره حرکت کرد و آن وجود مبارک را نزد عیسی بن جعفر زندانی کرد و بعد از یک سال آن بزرگوار را به بغداد نزد سندی بن شاهک فرستاد. (1)
📚 منابع :
1. کافی : ج 1، ص 476. و ... .
هدایت شده از حرم
#روایت
✅امام صادق علیه السلام درباره #دعای_عهد فرمودند:
🌸«هر کس با این دعای #عهد چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند».
📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
#دعای_عهد♡
#استاد_فرهمند
کجایى ...؟؟
اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت!
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🍃🌼سلام_صبح_زیباتون_بخیر
🌷شروع صبحتون شـاد و پربرکت
🍃🌼امـروز از خــدا
🌷براتون
🍃🌼اینگونه آرزو کردم
🌷روزتـون پر ازخـوبی
🍃🌼لحظه هاتون پرازآرامش
🌷نگاهتون پراز مـهربانی
🍃🌼دوستی هاتون پرازصفا
🌷رزق وروزی تون پرازبرکت
🍃🌷زنـدگیتون پـر از محبت
*همه بخونن*
*دخالت_اطرافیان*
*یکی از موضوعاتی که تو روابط زوجین حائز اهمیته و عموما زوجینِ تازه ازدواجکرده، از مدیریتِ اون عاجز هستند:*
*بحث #مدیریت روابط والدین هست*
به طوری که بسیاری از تنشها و چالشهای زن و مرد مربوط به این بخش میشه،
خب!!
عموما این نوع درگیریها بین زوجین وجود داره که:
- مادرم... پدرت...
- من دیگه از مادرت...
- پدرت کاری میکنه که من دیگه ازش...
و متاسفانه زوجین هم برای جلب رضایت و نظر والدینشون دارن برای همدیگه سایش و چالش درست میکنن؛
- این کار رو نکنی مادرم ...
- اگه میخوای که پدرم ...
🔴و دائماً دارن برای همدیگه زحمت درست میکنن، اونم فقط برای تامین سفارشات، انتظارات، انتقادات و فرامین والدینشون!!
طوری که تاثیرگذاری این مداخلاتِ والدین، در فروپاشی زندگی زوجین، سهم بالایی داره.
مثلا چند سال پیش در مشهد اطلاعاتش رو دیدم، که #دومین عامل طلاق در مشهد، مداخلهی نابجای والدین بود...
یعنی اینجور نبود که خود زوجین تمایلی به جدایی داشته باشن... نه!!!
⚠️بلکه این انتظارات و انتقادات والدین، به تدریج به حوزهی زندگیِ زوجین منتقل شده بود؛ و زن و مرد رو از هم آزرده و شاکی کرده بود ...
حتی در خیلی موارد در حالیکه داشتند از هم جدا میشدن؛ اما احساسشون، عاطفهشون، تمایل و تصمیمشون برای بقای زندگیِ مشترکشون، موجود بود ...
👈ولی احساس میکردند با این فاصلهای که بین دو خانواده افتاده، زندگی مشترکشون ممکن نیست.
حتی اونهایی که برای حفظ زندگیِ مشترکشون مقاومت کرده بودند، اینطور بود که از پشتیبانی و حضور خانوادهها محروم شده بودند...
مثلا والدینِ دختری گفته بودند که:
تو دیگه دختر ما نیستی...
یا مثلا پدر و مادرِ پسر گفته بودند:
دیگه ازت حمایت نمیکنیم... نه فقط الان، بلکه بعدأ هم از ارث محروم هستی...
و چیزهایی از این قبیل.
👇👇👇👇👇👇
*حالا سوال*:
*آیا میشه در این موضوعات تقصیر رو از طرف والدین دید؟؟*
مثلا اینکه اگه :
- باباش درست عمل میکرد...
- یا اینکه اگه مامانم اونکار رو نمیکرد...
- اونا بودن زندگی ما رو بهم زدن،
- مامانم نمیذاره من زندگیم رو بکنم!!!
- بابام اونقدر داره با کاراش آسیب درست میکنه که دیگه شوهرمو خسته کرده!!
- شوهرم خیلی منو دوست داره ولی گفته بخاطر کارای بابات من دیگه پیشت نمیام... بهت سر نمیزنم!!!
- خانومم خیلی منو دوست داره ولی اینقدر مامانم اونو رنجونده و آزارش داده که میگه: بیا جدا بشیم... با اینکه عشق و ارادت زیادی بهم داره اما میگه دیگه تحمل نیش و کنایههای مادرت رو ندارم!
🔸🔸🔷🔸🔸
🔰بریم ببینیم قصه کجاست؟؟
و سهم خود زوجین در مدیریت این روابط چقدره؟
آیا باید مسأله رو به تاثیرگذاری والدین نسبت داد یا نه؟؟
و یا اینکه عامل اصلی، #تاثیرپذیری زوجین هست؟
یعنی پدرُ مادرها دارن عادتِ کهنهای که بهشون وابسته شدن رو انجام میدن...
👌✔️این ازدواجکردهها و جوونها هستند که باعث میشن اون تاثیرات، #موثر هم واقع بشن!!
برای درک این واقعیت باید یک تبیین و تحلیل درستی از مساله داشت...
من حتی دیدهام متاسفانه بیشتر کارشناسها هم وقتی به این مرحله میرسن، گمان میکنن با یه سری توصیهها و مهارتهایی حتی به شکل دروغ و برخورد، میشه مشکل رو حل کرد، مثلا :
- اینو به مامانت نگی،
- اینو پنهان کنی،
- چراباید مامانت بدونه؟
یا دعوت کردند به تقابل با والدین:
- خب جلوی مامانتو بگیر
- جواب مامانتو بده
و اگر هم اومدن مثلا به بقا و سلامت رابطه زوجین کمکی کنن، اون سابقه و رابطهی عاطفیِ فرزند-والد رو مخدوش و تباه کردن!!!
آیا اینجور هستش که برای حل این مساله باید یک طرف این مجادله، آسیب زد؟؟؟
قصه کجاست؟؟؟
*بهترین انتخاب اینه که در اینگونه موارد به مشاورومتخصص جهت زوج درمانی مراجعه کرد*
💑 *چه آدمی مناسب ازدواج نیست؟*
⛔️ اگه تو خانواده پدری و زندگی مجردی، مسئولیت کاری رو به عهده نمیگرفته یا تو مسئولیت محوله تعلل داشته. (تنبل و بیمسئولیت)
⛔️ اگه با پدر، مادر، برادر و خواهرش (که بنظر حتی غیرمنطقی بوده یا اخلاق دلخواه رو ندارن) ارتباط سازنده و راضیکننده نداره(عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
⛔️ اگه تو زندگی،مرتب شغلش رو عوض کرده، با دوستای زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه کرده،رشته تحصیلیش رو تغییر داده یاترک تحصیل کرده، علائقش رو نیمهکاره ول کرده و ثبات فکری، احساسی و رفتاری نداره. (عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)
⛔️ اگه بیشتر به جای گوش کردن، صحبت میکنه و بیشتر از اینکه سعی کنه دیگران رو بفهمه سعی داره که دیگران اونو درک کنن.(عدم مدیریت رابطه)
⛔️ اگه خیلی هیجانطلبه و صرفاً، هیجاناتش اونو جلو میبرن و نمیتونه خواستههاشو عقب بندازه.(هوش هیجانی پائین)
⛔️ اگه از نگاه دیگران، اون فردی غرغرو، سرزنشگر،وابسته، احساساتی، بدبین، گوشهگیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشتتلخ، غمگین یا تکانشی به نظر میاد.(اختلال شخصیت)
4_5882016565808859803.mp3
9.41M
#دین_زیباست
در باب اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله
قسمت 6
موضوعات این قسمت:
44 هنگام ورود به مکانی، در نزدیکترین جای خالی می نشستند / 45 رو به قبله می نشستند / 46 سلام هنگام خروج / 47 ترک کننده مجلس میتواند سر جای قبلش بنشیند / 48 حق مجالس را ادا می کردند / 49 موقع نشستن تکیه نمی دادند / 50 از هیچ غذایی بدشان نمی آمد / 51 با غلامان بر زمین می نشستند و غذا میخوردند / 52 از غذای غلامان می خوردند / 53 دوست داشتند با میهمان یا مردم دیگر غذا بخورند / 54 مقابل سفره دو زانو می نشستند /
#خوبترین_مخلوق_خدا
#مکارم_اخلاق
لطفا با انتشار این فایل 👉🏿
این خوبترین مخلوق خدا را 👉🏿
به دیگران بشناسانید 👉🏿
✅ مخاطب اصلی مجموعه #دین_زیباست نوجوانان هستند به آنان برسانید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥افشاگری جنجالی حکیم #دکتر_روازاده از پشت پرده ویروس کرونا
🔹در این کلیپ علاوه بر اظهارات روشنگرانه پدر طب ایرانی - اسلامی، روش های درمانی ایشان برای درمان کرونا نیز ارائه می شود.
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_ششم رها صدایش را پایین آورد: حالش بد شد، شوهر جانش بردش اتاق استراحت کن
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_هفتم
زینب سادات تلفن را مقابلش گرفت و نگاه آیه را متوجه خود کرد: بابا جونه!
آیه تلفن را زیر گوشش گذاشت: جانم؟
ارمیا: دارم میرم ماموریت!
آیه ابرو در هم کشید: برای چند وقت؟
ارمیا: معلوم نیست.
آیه: کجا میری؟
ارمیا: معلوم نیست!
آیه: جمع کنم بریم قم؟
ارمیا: این جوری خیالم راحت تره!
آیه: چقدر وقت دارم؟
ارمیا: فردا صبح میریم.
آیه: فردا صبح ماهم میریم قم!
ارمیا: میخوای امشب ببرمتون؟
آیه لبخند روی لبهایش نشست: نه!میتونم!نگران نباش. میرم وسایل رو
جمع کنم.
آیه چمدان خود و زینب سادات را برای مدت نامعلومی بست. کوله پشتی و وسایل ارمیا را آماده کرد. تمام تعطیلات عید را برای کمک به سیل زدگان در آق قال بودند.
تازه دو روز بود که به خانه برگشته بودند و حالا دوباره از خانه میرفتند.
صبح زود بود که ارمیا رفت. آیه نگاه غم بارش را بدرقه ی راهش کرد.
چقدر دوست داشت ارمیا یک امروز را هم خانه بود. دو دل بود برای گفتن یا نگفتن.
ساعت ده صبح بود که زینب سادات را روی صندلی عقب نشاند و استارت زد. حدود دو ساعت بعد زنگ خانه ی پدرش را زد و با استقبال گرم زهرا خانم مواجه شد.
رها و صدرا به همراه مهدی و محسن پسرانشان آنجا بودند. ساعتی به خوش و بش گذشت تا آیه توانست با رها تنها شود.
رها: پکری آیه بانو!
آیه: بهش نگفتم هنوز. الانم که رفته ماموریت و معلوم نیست کی بیاد.
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_هفتم زینب سادات تلفن را مقابلش گرفت و نگاه آیه را متوجه خود کرد: بابا ج
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_هشتم
رها: چرا دست دست میکنی آیه؟ تو الان سه ماهته!ارمیا هم حق داره بدونه!حق داره از این روزا لذت ببره!
آیه: من خودم هنوز تو شوک هستم!هشت سال بچه دار نشدیم!کلی دوا و درمون کردیم. تو که میدونی چقدر دارو خوردیم و دکتر رفتیم تا خدا زینب رو بهمون داد!
حالا الان یکهو. حقیقتا اصلا آمادگیشو ندارم. هنوز سر ازدواجم دوست و آشنا پشت سرم حرف میزنن، این بچه هم که دیگه هیچی.
رها: نگران چی هستی؟
آیه: نگران زینب وقتی بفهمه. من اصلا نمیدونم ارمیا بچه میخواد یا نه!اگه ناراحت بشه؟
رها متعجب گفت: دیوونه شدی آیه؟چرا بچه نخواد؟اون عاشقته! شما بیشتر از دوساله ازدواج کردین و ارمیامرد جا افتاده ایه!اگه حرفی نمیزنه واسه اینه که تو رو تحت فشار نذاره!اون عاشق زینبه.
یادم نمیره روزی که دنیا اومد. برق خاصی با دیدن زینب تو چشماش نشست. وقتی هم محسن دنیا اومد، با یک حسرتی نگاهش میکرد. این روزا رو ازش دریغ نکن. اون حق داره لحظه لحظه رشد و شکوفایی بچشو حس کنه.
آیه: این روزا بیشتر یاد سیدمهدی میوفتم. خودم تو برزخم.
رها: نذار ارمیا بفهمه!اون بخاطر تو خیلی صبر کرده!حقش نیست این روزا همش نگران خاطرات تو هم باشه. حالا کجا رفت یکهویی؟
آیه: احتمالا مناطق سیل زده رفته! هیچی نگفت. گفتش هر وقت تونستم
بهت زنگ میزنم میگم کجا هستم.
رها: آیه!خوشحال باش. داری مادر میشی!به قول خودت، تو الان خودخودِ معجزه ی خدایی!
آیه سرش را روی شانه ی رها گذاشت: دوسش دارم رها!این روزا خیلی عوض شدم.
رها: کی رو دوست داری؟ بچتون رو؟
آیه: اونو که دوست دارم اما ارمیا! با اون چیزی که فکر میکردم فرق داره. با اینکه هیچ چیز شبیه زندگی با مهدی نیست اما انگار با این زندگی
بیشتر عجین شدم! این روزها همش به حرف محمد فکر میکنم. اون روز که باهام دعوا کرد. یادته؟ گفت اگه ارمیا هم مثل مهدی بره و دیگه نیاد!دلم شور میزنه. من دیگه طاقت نمیارم!
رها: هیچ اتفاقی برای ارمیا نمیوفته!چرا اینقدر میترسی؟ یک روزی خودت گفتی بهترین محافظ آدم عجلشه!نگران نباش. اگه روز پرواز شاپرک ها برسه، پرواز میکنن!
آیه آهی کشید: من طاقت یک پرواز دیگه رو ندارم!
رها: ارمیا هم نمیره.
آیه: خدا کنه. این روزا بیشتر از همیشه دلتنگشم...
رها: عاشق شدی بالاخره؟
آیه لبخند زد...
غروب روز بعد بود که ارمیا زنگ زد.
ارمیا: سلام! خوبی؟
آیه: سلام. خوبم. تو خوبی؟کجایی؟چرا دیر زنگ زدی؟
ارمیا خنده آرامی کرد: باور کنم که آیه خانوم دل نگران شده؟
آیه: باور کردنی نیست؟
ارمیا: خودت چی فکر میکنی خانومم؟
آیه: کجایی؟
ارمیا: پلدختر.
آیه: اوضاع چطوره؟
ارمیا: افتضاحه
آیه: بیایم؟
ارمیا: نه. نشنیدی میگن ((ارتش فدای ملت؟)) ما که هستیم، شما آسوده باشید!
آیه: نگرانم. عادت ندارم به اینکه دور از حادثه باشم!
ارمیا: عادت کن عزیزم!تا من هستم دیگه نمیذارم بری تو دل خطر!
آیه: بالاخره که یکی باید بره کمک! ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم،موجیم که آسودگی ما عدم ماست
میخوای منو به عدم برسونی؟
ارمیا: نه! میخوام آسایش داشته باشی.
آیه: همه با هم کمک میکنیم تا همه با هم به آسایش برسیم.
ارمیا: الان میخوای بگم بیا؟
آیه: هر جا،هر وقت به من نیازباشه،دوست دارم باشم!منو کنار نذار.
ارمیا: شما نقطه ی پرگار ی!مگه میشه کنار گذاشته بشی؟ شرایط اینجا سخته.
آیه: سخت تر از کرمانشاه؟سخت تر از آق قال؟
ارمیا: سختی اینجا خیلی فرق داره.
آیه: بچه اونجا نیست؟
ارمیا: هست
آیه: پس ما هم میتونیم تحمل کنیم! بیایم؟
ارمیا: نیروهای کمکی هست. اگه نیاز بود میگم بیا.
آیه: تو کی میای؟
ارمیا: هر وقت تموم بشه.
آیه: چکار میکنید اونجا؟
ارمیا: خونه ها تا سقف توی گِل هستن. تا ِگل ها خشک نشده باید خونه هارو تخلیه کنیم.
آیه: چیزی از وسایل مردم سالم مونده؟
ارمیا: باید میدیدی اینجا رو. قابلمه،سماور، لپ تاپ، همه چیز مچاله
شده از فشار گلها. یک فرش دوازده متری رو بیست، بیست و پنج نفره بلند میکنن میبرن بیرون. براشون هیچی نمونده جز همین چهار دیواری که اگه دست نجنبونیم و گل ها خشک بشه، همونم ندارن.
آیه: خدا خیرتون بده...مواظب خودت باش.
ارمیا:تو هم مواظب خودت و دخترم باش.
آیه: باشه.خداحافظ
ارمیا:خداحافظت عزیزم.
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
4_5870603630817577462.mp3
982.3K
#صوت_دینی
⁉️ جبران غیبت برای فرد شنونده :
پاسخ: #ابراهیم_افشاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✦
🌱چیـڪار ڪنیم امام زمان(عج) رو ببینیـم؟ چیڪار ڪنیم آقـا از مـا راضـی باشـه؟
#سخنـرانی
#پیشنهاد_دانلود
✴️ چهارشنبه 👈12 خرداد /جوزا 1400
👈 21 شوال 1442 👈 2 ژوئن 2021
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
📛 تقارن نحسین ، صدقه صبحگاهی فراموش نشود .
📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست :
📛 منازعه و جدال.
📛 دیدارها و ملاقات ها.
📛 سفر .
📛 و مشارکت خوب نیست .
👶 مناسب زایمان نیست .
🚘مسافرت : اصلا خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد .
🔭 احکام نجوم .
🌗 این روز قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ از شیر گرفتن کودک .
✳️ آغاز درمان و معالجه .
✳️ داد و ستد و تجارت .
✳️ سفارش دادن جنس .
✳️ بذر افشانی .
✳️ دعوت کردن .
✳️ و شروع به شغل نیک است .
👩❤️👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه ) ، فرزند چنین شبی حاکمی از حاکمان و عالمی از عالمان خواهد شد . ان شاءالله
💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث روشنی دل می شود .
💇♂💇 اصلاح سر وصورت باعث دولت می شود .
😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 22 سوره مبارکه " حج " است .
کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها ....
و مفهوم آن این است که برای خواب بیننده پیش آمدی است که موجب ملال خاطر وی می شود و هر چه سعی کند از آن خلاص نگردد صدقه بدهد تا رفع گردد .ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
*آقایون بخونن*
💑 همیشه بدون دلیل و قبل از درخواست همسرتان مقداری پول بیش از نیازش به او بدهید!
🔸آقایان باید بدانند که همسرشان فارغ از مخارج روزمره منزل، نیاز به دریافت مبلغی پول دارد و مهم اینکه نباید از همسرش درباره این مبلغ، حسابـــرسی کنند. تا خانـــم بدون دغدغه و آزادانه هر طــور که صلاح میداند، برای خانوادهاش، هزینــه و یا پسانداز نمایــد.
🔸میزان آن مبلغ بستگی به شرایط اقتصادی مرد دارد ولی مهم این است که این حس زن تامین شود. با این کار زن حس ارزشمنــدی میکند و میفهمد که همــسرش همواره بفکر اوست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃آیتالله کشمیری↯
بعددیدننامحرماینذکرروبخونید ...🙃
یا خیر حبیب و محبوب
صلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم ...♥️😌
تامعشوقحقیقیجایچهرهنامحرمروبگیره ...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 راه آموزش بچهها در فضای مجازی
♻️ اگر میخواهید بچههای شما در #فضای_مجازی یک مصونیت اجمالی داشته باشن بچه ها را #کُنِشگر بار بیارید.
#شعر_کودکانه
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
اتل متل توتوله
بچه ی خوب چه جوره؟
بچه ی خوب صبح زود
از خواب ناز پا میشه
می خنده مثل غنچه
لبای اون وامیشه
سلام داره به مامان
سلامی هم به بابا
میخوره صبحونه را
با میل و با اشتها
اتل متل توتوله
بچه ی خوب می دونه
خوردن شیر مفیده
شیر می ریزه تو لیوان
میگه رنگش سفیده
شیر میخوره سیر میشه
قوی مثل شیر میشه
4_5884025188869212480.mp3
8.82M
#دین_زیباست
⁉️اخلاق و رفتار و کردار
رسول خدا صلی الله علیه و آله
چگونه بود؟!
قسمت 7
موضوعات این قسمت:
55 با خرما #افطار میکردند، یا با شیرینی یا با آب ولرم / 56 بعد از غذایی با طبع گرم حتما غذایی با طبع سرد میخوردند / 57 غذا را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز میکردند / 58 غذا را با دست راست و با سه انگشت میخوردند / 59 به قسمت غذای دیگران دست نمی بردند / 60 نان جو میخوردند / 61 دعوت کسی را رد نمیکردند. مخصوصا دعوت ضعیفان / 62 میان میوه ها خربزه و انگور را دوست داشتند / 63 غذای شان با غذای مردم جامعه فرقی نداشت / 64 گوشت پخته را با نان میخوردند / 65 گوشت شکار را نیز میخوردند اما هرگز شکار و صید نکردند / 66 سر را به طرف غذا خم نمیکردند / 67 ته مانده غذا را دور نمی ریختند / 68 اضافه غذای درون ظرف را پاک کرده و میخوردند / 69 بعد از غذا دست ها را می شستند / 70 به تنهایی غذا نمیخوردند.
#خوبترین_مخلوق_خدا
#مکارم_اخلاق
لطفا با انتشار این فایل 👉🏿
این خوبترین مخلوق خدا را 👉🏿
به دیگران بشناسانید 👉🏿
✅ برسانید به نوجوانان شیعه!