eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
632 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
لبخندی زدم: چجوریه؟
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۲۱۳   نفس عمیقی کشید و چهره اش از گرفتن هوای سرد تازه شد: زنده ست نمیدونم امشب چم شده شاید خیالاته ولی... همه چیز رو زنده میبینم حتی این نخلها رو احساس میکنم وقتی شعر میخونید و اینطور از ته قلب سینه میزنید و اشک میریزید، حتی سنگ و چوب این حرم هم باهاتون دم میگیره! نه اینکه این طور فکر کنم نه صدای در و دیوار رو میشنوم! ولی نه با گوش حس میکنم نمیدونم میتونم منظورم رو برسونم یا نه... سر تکون دادم: نگران نباش میفهمم چی میگی یعنی هر کس یه بار بیاد اینجا میفهمه چی میگی! نگاهم برگشت سمت حرم و تصویر طلاییش توی مردمکهام نقش بست: میدونی اینجا اونقدر همه چیز خاص و متفاوت و زیباست که با خودم فکر میکنم کاش میشد به همه مردم جهان بگیم اینجا چه خبره چقدر حیفه کسی بمیره و اینجا رو ندیده باشه زیارت بهترین و عجیب ترین تجربه عمر آدمه ولی چه فایده بعیده بشه این حس رو توصیف کرد تا کسی نیاد و نبینه که نمیفهمه اینجا چه خبره منم که نمیتونم دست همه رو بگیرم بیارم اینجا آهی کشید: ولی دست منو گرفتی و آوردی! _خودتم خوب میدونی که من نیاوردمت! خودتم نیومدی! متعجب برگشت طرفم با همون نگاه رو به حرم گفتم: آوردنت واقعا در کار تو من متعجبم نمیدونم چی داری که انقدر بهت توجه میشه! دوباره سربرگردوند سمت حرم: یعنی باور کنم؟ _مختاری! _شک دارم... _شک مقدمه یقینه اگر درست فکر کنی _خسته شدم بس که این مدت فکر کردم مغزم ورم کرده داره متلاشی میشه ولی به نتیجه نمیرسم _چرا؟! تا اومد زبان باز کنه صدای اذان کوچه رو پر کرد صلواتی زیر لب فرستادم و جانمازم رو از توی کیف بیرون اوردم کتایون هم دیگه چیزی نگفت حس کردم الان سکوتم بیشتر کمکش میکنه تا سوالم پس سکوت کردم! *** از پهلوی راست به پهلوی چپ غلتیدم و دستی به صورتم کشیدم: چقدر این چند روزه خوابیدیم ما از سر بیکاری‌! بریم خونه حالا حالاها نمیخوابم! رضوان زد زیر خنده: خدا شفات بده بده مگه _خب کسالت میاره رضا زنگ نزد؟! نگاهی به گوشیش کرد: نه من بزنم؟! _آره بزن تا رضوان زنگ بزنه رو کردم به کتایون و پرسیدم: مامانت میدونه فردا ایرانی؟ تمام امروز رو ساکت بود و متفکر به سقف خیره شده بود و برای به حرف آوردنش به هر راهی متوسل شده بودم اما هربار با تکان سر یا جمله ی کوتاهی عذرم رو خواسته بود حتی برای ناهار هم نیومده بود اینبار هم مثل دفعات قبل کوتاه گفت: نه برسم تهران خبرش میکنم! دوباره پرسیدم: گرسنه ت نیست؟ ناهار که نخوردی لااقل یه عصرونه ای بخور تا شام ضعف نکنی غلتی زد و پشت به من رو به دیوار خوابید: گرسنه م نیست ژانت نگران و آهسته اشاره کرد: این چشه؟! ‌با اشاره خواستم کاری به کارش نداشته باشه و چرخیدم سمت رضوان که داشت میگفت: باشه پس فعلا! تا تلفن رو قطع کرد با خوشحالی خبر داد: رضا گفت حاضر شید بریم بیرون بستنی بخوریم! بریم سوغاتم بخریم کتایون صدا بلند کرد: من نمیام شما برید! از تخت پایین پریدم و دستش رو کشیدم و بلند کردم: پاشو خودتو لوس کردی هرچی هیچی بهش نمیگم زودباش لباس عوض کن بستنی رو مهمون ژانتیم که ویزاش جور شده بجمب دستش رو از دستم بیرون کشید و گرفته گفت: اذیت نکن حوصله ندارم ژانت بلند شد و کنار تختش زانو زد: کتی تو چته؟ چی شده؟ از هول برملا شدن رازش پشت کرد و دراز کشید: چیزی نیست گفتم حوصله بیرون ندارم رضوان پیش اومد و گفت: آخه نمیشه که تو نیای! به ما خوش نمیگذره! اذیت نکن دیگه کتایون کلافه توی جاش نشست: با این حالم بیامم خوش نمیگذره _تو بیا حالتم خوب میشه اصلا مگه نمیخوای برا مامانت سوغاتی ببری؟ چند ثانیه ای خیره نگاهش کرد و بعد دستی به سرش کشید: چی بگیرم براش یعنی؟ رضوان با لبخند گفت: خب بیا ببین چی میپسندی انگشتر یا تسبیح یا اگرم به کارش نمیاد لباس! کتایون نگاه غریبی کرد: چرا به کارش نیاد؟ اون مثل من زندیق نیست به کارش میاد! رضوان بی توجه به زبان تلخش صورتش رو بوسید: بیخود تندی نکن که از چشم نمی افتی پاشو لباس بپوش! ... قدم زنان در خیابان مجاور حرم و بستنی خوران، مشغول ابتیاء سوغاتی برای اهل و خانواده و گفتگو پیرامون موضوعات پراکنده بودیم و کتایون کماکان در خود فرو رفته کنارمون فقط راه میرفت هر چی هم به بهانه معرفی کالاهای مختلف جهت سوغات برای خواهر و مادرش میخواستیم به حرفش بگیریم افاقه نمیکرد و نه پسند میکرد و نه حتی حرفی میزد احسان آرام رضوان رو صدا کرد و سردرگوشش چیزی گفت رضوان هم به همون ترتیب جوابش رو داد و سمت ما که شالهای سفید عربی با گلهای ریز رنگهای مختلف رو تماشا میکردیم برگشت سر جلو آورد و رو به کتایون گفت: بابا باز کن این سگرمه هاتو این داداش بیچاره من فکر میکنه تو سر حرف دیشبش دمغی عذاب وجدان داره گفت دوباره ازت عذرخواهی کنم
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۲۱۴ کتایون لبخند کمرنگی زد و راحت گفت: نه بابا اون همون لحظه تموم شد رفت بعد نفس عمیقی کشید: درد من دیگه این چیزا نیست سعی کردم بحث رو عوض کنم: بچه ها اینجا رو دیدید دیگه خبری نیست. بریم عتبه من خرید دارم... بعد رو به رضا یک قدم نزدیک شدم و گفتم: داداش بریم عتبه؟ سری تکون داد و راه افتادیم از همون قسمت کوچه وارد شدیم و مقابل حرم امام حسین کنار عتبه توی صف کوتاهی قرار گرفتیم ژانت پرسید: اینجا چه چیزایی دارن؟ رضوان توضیح داد: اینجا فروشگاه خود حرمه لوازمی مثل سنگ مزار و خاک تربت و قرآن و کتب دعا و تسبیح و عطر و اینجور چیزا رو داره رو کردم به رضوان: میگم واسه مامان چی بگیرم به چشمش بیاد به نظرت؟ _یه تسبیح تربت بگیر _کم نیست؟ یه عطرم بگیرم کنارش چطوره؟ لبخند دندان نمایی زد: چاپلوسی بیجا مانع کسب است حتی شما دوست عزیز یه چیز بگیر زیاد خودتو لوس کنی بیشتر باید ناز بکشی! مشغول خرید بودیم که صدای اذان شهر رو پر کرد رو به رضا گفتم: بریم نماز؟! _اگر دیگه خریدی ندارید بریم ... نماز که تمام شد رضا تماس گرفت و رضوان جواب داد: جانم بریم؟ نزدیکش نشسته بودم و صداش رو میشنیدم: نه... خواستم بگم باید صبح زود باید راه بیفتیم بجای سحر همین الان زیارت آخر رو بکنید و برگردیم هتل استراحت کنیم تا دم رفتن بهتره رضوان سری تکون داد: باشه پس کی برمیگردیم؟ _دو ساعت دیگه خوبه؟ _خوبه! پس فعلا تماسش رو که قطع کرد گفتم: بریم اون گوشه بشینیم به پهلو که هر دو تا حرم رو ببینیم همگی بلند شدیم و به جایی که نشان دادم عزیمت کردیم همین که نشستیم با خودم مشغول زمزمه ای زیر لب شدم ژانت پرسید: چی میگی با خودت؟ _حاجاتم رو طلب میکنم از باب الحوائج _باب الحوائج؟! یعنی چی؟! فکری کردم درباره معنای باب الحوائج _یعنی ببین باب الحوائج یعنی دری که همه ی حاجات متوجهشه یعنی اگر چیزی بخواد خدا ردش نمیکنه پس ما از اون میخوایم که خواسته هامون رو برای خدا و ولی خدا ببره حالا چرا به این مقام رسیده؟ وقتی کسی توانمندی هاش رو بخاطر خدا کنار میگذاره, خدا براش اینجوری تلافی میکنه وقتی کسی همه چیزش رو برای خدا میده خب خدا که همه چیزش رو نمیشه بده، برای تلافی کارش هر چه بده رواست فلسفه ش اینه نگاهم به حرم گره خورد: عباس یکبار آب خواست و نشد، خیلی هم سخت بود براش بعد از اون هر چی که بخواد میشه یکبار دستش رو داد و ناتوان شد، بعد از اون دیگه هیچ وقت دستش بسته نمیشه بغضم غلیان کرد: یکبار شرمنده شد و بعد از اون دیگه هیچ وقت شرمنده هیچ کس نمیشه ژانت متعجب گفت: شرمنده کی؟ _شرمنده ی بچه های تشنه حسین! _بچه های حسین؟ _بله شرمنده ی علی اصغر بچه ی شش ماهه حسین که از تشنگی داشت تلف میشد و بعد از شهادت عباس امام حسین برای گرفتن آب بردش به میدان و از سپاه خواست فقط اون کودک رو سیراب کنن ولی با تیر به گلوش زدن و روی دست امام شهید شد شرمنده ی رقیه دختر سه چهار ساله حسین که بعد از شهادت پدرش با بقیه زنها و بچه ها اسیر شد و توی شام با دیدن سر پدرش سکته کرد و به شهادت رسید شرمنده همه بچه ها که بعد از عموشون که حرزشون بود بی کس شدن و آسیب دیدن آهی کشید: چقدر دردناکه قبر این بچه ها کجاست من هم آهی کشیدم: قبر رقیه که توی دمشقه ولی... علی اصغر همینجاست روی سینه ی پدرش دفن شده صورتش جمع شد: خدای من احساس میکنم قلبم سنگین شده سرچرخاندم و نگاهم رو بهش دادم: من که هنوز چیزی نگفتم! کتایون برای بار چندم این سوال رو پرسید: _این چه فلسفه ای داره که شما با این جزئیات روضه میخونید خیلی ناراحت کننده ست _امام حسین و خانواده ش به قربانگاه رفتن تا ماها با شنیدن مصائبشون تحت تاثیر قرار بگیریم و به اهدافشون پی ببریم اونوقت ما از گفتن و شنیدنش هم ابا کنیم؟! روضه خونی و پاسداشت شعائر نظر شخصی ما نیست خدا خودش روضه خونه یک تای ابروش بلند شد: منظورت چیه؟ _تو ماجرای هاجر و اسماعیل گفتم خدا بخاطر مادری که پسرش فقط چند دقیقه تشنگی کشیده و مادرش چند بار یه مسیر رو دنبال آب طی کرده سالی یکی دو میلیون آدم رو با مناسکی که گذاشته همراه اون مادر میبره و میاره که قدر و ارزش و عظمت این حادثه رو بفهمونه حالا با این خط کش تو بگو برای رباب و کودک شیرخوارش چه باید کرد؟ تازه اونجا بچه سیراب شد با معجزه چشمه اما اینجا بچه کشته شد ابراهیم پسرش رو به قربانگاه برد تا ذبح کنه اما ذبح نشد اما اینجا... نتونستم ادامه بدم و بجاش دوباره نگاهم رو به حرم دادم سکوت کمی طولانی شد و زحمت شکستنش به گردن رضوان افتاد: یقینا تمام این نقل ها در قرآن حکمتی داره میخواد قدر و اندازه این مصائب رو به ما نشون بده عاشورا یه اتفاق که در سال 61 هجری حادث شد نبود از ابتدای خلقت این ودیعه ی هدایت بشر در ذریه نبوت وجود داشت
یه کتابی هست از یه انسان صالح در بنی اسرائیل که تقریبا 150 سال قبل
✴️ پنجشنبه 👈21 بهمن / دلو 1400 👈 8 رجب 1443 👈10 فوریه 2022 🕋 مناسبت های دینی و اسلامی. 🎇 امور دینی و اسلامی. ❇️ روز خوش یُمن و خوبی برای امور زیر است: ✅خرید رفتن و فروش اجناس. ✅ شروع به هر کاری. ✅دیدار با قاضی و روسا و در خواست از آنها. ✅ و میهمانی دادن و رفتن خوب است. 📛 ولی سفر خوب نیست. 🤒 مریض امروز زود خوب می شود. 👶 زایمان خوب و نوزادش عمر طولانی و ولادت خوبی دارد.ان شاءالله. 🚘 مسافرت :خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👩 مباشرت و مجامعت: 👩‍❤️‍👩 امروز : مباشرت امروز خداوند سلامتی دین و دنیا به فرزند هنگام زوال ظهر عنایت فرماید.ان شاءالله 🔭احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج جوزا و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ شروع به نوشتن پایان نامه و کتاب. ✳️ لباس نو پوشیدن. ✳️ معامله ملک و خانه و زمین. ✳️ قباله و قولنامه نویسی. ✳️ آغاز تعلیم و تعلم و امور آموزشی. ✳️ تاسیس شرکت و امور مشارکتی. ✳️ خرید اجناس و مایتحاج منزل. ✳️ و ارسال کالاهای تجاری نیک است. 💑 امشب : امشب (شبِ جمعه ) ، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء امید است از ابدال و یاران امام زمان عجل الله فرجه گردد.ان شاءالله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت)در این روز ماه قمری ، باعث بیماری میشود. 💉💉حجامت فصد خون دادن. یا و فصد باعث درد سر می شود. 🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 9 سوره مبارکه "توبه" است. اشتروا بایات الله ثمنا قلیلا.... و مفهوم آن این است که دو نفر برای قطع معامله یا توافقی نزد خواب بیننده بیایند.و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
🙏🏼 نماز شب هشتم ماه رجب عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ الثَّامِنَةِ عِشْرِينَ بِالْحَمْدِ وَ الْقَلَاقِلِ ثَلَاثاً ثَلَاثاً، أَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى ثَوَابَ الشَّاكِرِينَ وَ الصَّابِرِينَ، وَ رَفَعَ اسْمَهُ فِي الصِّدِّيقِينَ، وَ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ أجْرُ صِدِّيقٍ وَ شَهيدٍ، وَ كَأنَّمَا خَتَمَ القُرْآنَ فِي شَهْرِ رَمَضان، وَ إذا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ تَلْقَاهُ سَبْعُونَ مَلَكاً يُبَشِّرُونَهُ بِالْجَنَّةِ. (البلدالأمين، ص168) جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب هشتم ماه رجب، 20 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت 1 بار حمد، 3 بار سوره فلق، 3 بار سوره ناس، 3 بار توحید و 3 بار کافرون خداوند به وی پاداش سپاسگزاران و صابرین را عطا می کند، و نامش را در زمره صدّیقان بالا می برد، و به ازای هر حرف که در نماز خوانده است پاداش یک صدّیق و شهید برای او منظور می شود، و گویا در ماه رمضان ختم قرآن کرده است، و آن گاه که از قبرش بیرون آید، هفتاد فرشته به دیدار او رفته، وی را به بهشت بشارت می دهند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
حرم: 👌دوستان و سروران گرامی! شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم. زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام: http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/ زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام: http://alkafeel.net/zyara/ توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است... 🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ... 🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ... 🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ... 🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند 🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸 🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁 ✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨ السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟 🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام) اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
🌹 *خانمها بخونن* *نکاتی مهم در مورد برخورد با مردان*!" 🍃 مردها همیشه دوست دارند در برابر همسر خود یک مرد پیروز باشند. پس اگر خطایی از مردها دیدید در جمع آن را بازگو نکنید، با او خلوت کنید و خطای او را بگویید. 👈 هیچ وقت در مواجه با اشتباهات آنها را تحقیر نکنید. مردها همانطور که خیلی قدرتمند دیده می‌شوند؛ خیلی هم ضعیف هستند. پس با او همدردی کنید نه اینکه با سرزنش او را ناراحت کنید. 👈 پول و ثروت همه چیز نیست. درست هست شاید گره گشا باشد اما برای بی‌پولی همسرتان را تا حد امکان سرزنش نکنید. نیمه پرلیوان را هم ببینید. گاهی یک محبت مرد از هزاران ثروت دنیوی برتر هست! 👈 نکته بعدی در مورد مردهای ایرانی باید بدانید وقتی کسی را دوست دارند کمتر دوست داشتن خود را ابراز می‌کنند مخصوصا در جمع خانواده خودشان این موضوع بیشتر دیده می‌شود! 👈 حرف آخر، با همسرتان رفیق شوید. گاهی خانم‌ها وقتی با هم جنس خود دوست یا اشنا هستند؛ احساس راحتی بیشتری دارند اما با همسر خود کمتر رفاقت دارند و بیشتر دعواهای زندگی را پیش می‌کشند!
4_5879988009805284314.mp3
13.86M
🍃🍂🍁 🌾 🔊 صوت (13Mb): : 💟سوالات و فنون خواستگاری
شعر زیبای نماز شعر زیبای نـماز :: دنیای نیاز به نـماز اتــــــــــــــل متــــــل پـــــــــروانــه نــشستـــــــــه روي شـــــــانــــه صـــدا ميــــــاد چـــه نـــــــــــــــازه ميــگــــــــــــه وقـــت نـــــــــــمـازه بـه ايــن صــدا چــي ميـــــــــگــن اذان ، اقــــــــــــــامه ميـــــــــگــن شيـــطونــــــــــــــه نـــاراحتــــــــه دنبـــــــــــــال يـــــه فــــرصتــــــــه ميــگه آهـــــــــــــاي مـسلمـــون نــــــــــــمـاز رو بــعـدا بـخــــــــون هــــر كسـي كـــــــــه زرنـگـــــــه بـــــــا شيـطونــه مي جـنــگـــــه وقـــت نـــــــــــماز كــه مي شــه هــر كــــاري تــعطيــل مي شــه نــــــمـاز چــقـــدر شيــــريــنـــــه اول وقـــــــــــــــت هميــــــــنــــــه
31.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادرهای دوست داشتنی و پدرهای مهربون🌹 این نمایش رو به فرزندتون نشون بدید و حتما نظر خودتون و بچه ها رو در مورد این کار برامون بفرستین و برای نمایش های بعدی هم اگه پیشنهادی دارین حتما بهمون بگین
4_6030528881272818054.mp3
11.79M
35 تاریخ رنجهای حضرت فاطمه سلام الله علیها قسمت 35 برای فاطمیّه چه کرده ایم؟! حضرت مخصوص نوجوانان 👉 مخصوص معلمین 👉 از مجموعه ✅ لطفا برسانید به دست نوجوانِ شیعه در کانال خودتان منتشر کنید بدون ذکر منبع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓ کدام فعل و انفعال مغزی شما باعث می‌شود خبر جعلی را باور کنید؟؟ ⭕️ آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا مردم این حجم از خبر جعلی را به سادگی باور و حتی نشر می‌دهند!!! 🔴 تمام این خبرها بر پایه باورهای شما ساخته می‌شود... 👈 باورها را تغییر داده اند 🔸🔹🔸🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 ؛ 👤 استاد 🔺 تاحالا شده امام زمان بهت نگاه کنه، لذت ببره؟ ┄┅═✧❁✧═┅┄
💢امام مهدی(عج) در یک نگاه 🌸امام زمان در سپیده دم جمعه،نیمه شعبان سال ۲۵۵ق در سامرا یکی از شهرهای عراق،دیده به جهان گشود. 🌸پدر گرامی او،حضرت امام حسن عسگری(ع) و مادر بزرگوارش،بانویی شایسته به نام نرجس بود.که مطابق روایات،او در پی خوابی شگفت مسلمان شد و به هدایت امام حسن عسگری خود را در میان سپاه روم که عازم نبرد با مسلمانان بود قرار داد و همراه جمعی دیگر به اسارت لشکر اسلام درآمد. 🌸نام و کنیه ی امام زمان همان نام و هم کنیه پیامبر است.و لقب معروف حضرت،مهدی است. 🌸پیامبر و امامان معصوم بشارت های فراوانی درباره ی ولادت و ظهور امام زمان داده اند: 💠شما را به مهدی بشارت میدهم.او وقتی که مردم گرفتار اختلاف و پراکندگی شده اند،برانگیخته میشود و زمین را از عدل و داد پر میکند،همان گونه که از ظلم و جور،پر شده است. 💠 امام رضا علیه السلام فرمودند:اوست کسی که مردم در ولادتش شک میکنند و او همان است که قبل از قیامش،غیبت خواهد نمود... 🌸در پی روایات فراوان پیامبر درباره ی مردی از خاندان او به نام مهدی که بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت،فرمانروایان عباسی قصد داشتن امام مهدی را در همان آغاز تولد به قتل برسانند. 🔆بنابراین از زمان امام جواد زندگی امامان سخت تر و با محدودیت های بیشتری همراه شد و در زمان امام حسن عسگری به اوج خود رسید.پیداست در چنین شرایطی باید تولد آخرین موعود الهی پنهانی و به دور از چشم دیگران می بود.به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت بی خبر بودند و تا ساعتی پیش از تولد نشانه های بارداری در نرجس خاتون،دیده نشد. .... ┄┅═✧❁✧═┅┄
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای مهربون ترین امام من ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 ❣ ﷽❣ 🌷 💚 شب جمعه بسیار شب با فضیلتی می باشد که ان شاء الله با دعا و نیایش و عبادت به بهترین نحو سپری کنیم 💚 💚 برخی از اعمال شب جمعه عبارتست از : ( یک یا چند یا همه آن ها را برحسب وقت و توانمان انجام بدهیم ان شاءالله ) 1⃣ 2⃣ ( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر ) 3⃣ 4⃣ سفارش شده : اسراء، کهف، ص، سجده، یس، واقعه، دخان، احقاف، جمعه، شعرا، نمل، قصص، زخرف، طور و . .. 5⃣ در حق مومنان 6⃣ در رکعت اول نماز مغرب و عشاء و قرائت سوره توحید در رکعت دوم نماز مغرب و سوره اعلی در رکعت دوم نماز عشاء. 7⃣ : دو رکعت است. در رکعت اول بعد از حمد 10 مرتبه آِیه ی زیر تلاوت شود: 🔹 رَبَّنَا اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنیِنَ یَومَ یَقُومُ الحِسَاب در رکعت دوم بعد از حمد آیه ی زیر 10 مرتبه تلاوت شود: 🔹رَبِّ اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتِی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِناَتِ بعد از سلام نماز 10 مرتبه گفته شود: 🔹رَبِّ ارحَمهٌما کَما رَبَّیانی صَغیراِّ 8⃣ (دو رکعت است. در هر رکعت حمد که خوانده میشود، آیه ی شریفه ی {ایَّاکَ نَعبُدُ وَ اِ یَّاکَ نَستَعِینُ} 100 مرتبه تکرار می شود و بعد از 100 مرتبه حمد تمام می شود و سوره ی توحید خوانده خواهد شد. اذکار رکوع و سجود هر کدام 7 مرتبه تکرار می شوند. در قنوت و بعد از نماز نیز برای ظهور حضرت بسیار دعا باید شود. ( 👈 در این نماز و سایر نماز ها کمک خواستن از غیر خدا نماز را باطل می کند؛ پس نماز را برای خداوند بجای بیاورید و دعاهایی مثل {الهی عظم البلاء} که از امام زمان عج و پدران ایشان کمک خواسته می شود نه تنها در این نماز بلکه در تمامی نماز ها خودداری کنید.) 🌹 التماس دعای فرج 〰〰〰〰〰〰〰〰 📿 ! ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨ @haram110 ❤️کانال حرم ❤️ 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
هدایت شده از حرم
4_5848295673761367635.mp3
16.9M
🔊 ✅ دعای کمیل امیرالمؤمنین علیه‌السلام 🎤 عباسی -
هدایت شده از حرم
4_6001053126310759086.mp3
10.34M
شب جمعه شد و باز دِلَم رفت حَرَم دل آشفته ی من، صحن تو را کم دارد...💔🕊 التماس دعا🙏🏻😔
👌🙏🏼 نماز بسیار بسیار ساده شب نهم ماه رجب عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ التَّاسِعَةِ رَكْعَتَيْنِ بِالْحَمْدِ وَ أَلْهَيكُمْ خَمْساً لَمْ يَقُمْ مِن مَقَامِهِ حَتَّى يُغْفَرَ لَهُ، وَ يُعْطَى ثَوابَ مِائَةِ حَجَّةٍ وَ مِائَةِ عُمْرَةٍ، وَ تَنْزِلُ عَلَيْهِ ألْفُ رَحْمَةٍ، وَ يُؤْمِنُهُ اللهُ مِنَ النّارِ، وَ إنْ مَاتَ إلَى ثَمانينَ يَوماً ماتَ شَهيداً. (البلدالأمين، ص168) جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب نهم ماه رجب دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار حمد و 5 بار سوره تکاثر، از جایگاهش برنمی خیزد مگرآنکه آمرزیده می شود، و ثواب صد حجّ و صد عمره به او داده می شود، و هزار رحمت بر او نازل می شود، و خداوند وی را از آتش ایمن می گرداند، و اگر تا هشتاد روز بعد از آن بمیرد، شهید از دنیا می رود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔔 از بخشش به نیکان، ابا نکنیم، و گرنه ... قَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله:‏ مَنْ مَنَعَ مَالَهُ مِنَ الْأَخْيَارِ اخْتِيَاراً صَرَفَ اللَّهُ مَالَهُ إِلَى الْأَشْرَارِ اضْطِرَاراً. (بحار الأنوار، ج‏96، ص131 به نقل از جامع الاخبار) رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس از رسیدن مالش به نیکان به اختیار خود منع کند، خداوند مالش را بدون آن که بخواهد، به سوی اشرار و بدان، سوق می دهد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌺🌸 روز نهم ماه رجب، سالگرد میلاد حضرت علی اصغر علیه السلام بنابر نقل کتاب سحاب رحمت ، روز نهم رجب ، روز ولادت حضرت علی اصغر علیه السلام می باشد. (سحاب رحمت، ص529-530) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۲۱۵   یه کتابی هست از یه انسان صالح در بنی اسرائیل که تقریبا 150 سال قبل از تولد پیامبر نوشته شده به نام "نبوئیت هایلد" این کتاب بخش های مختلفی داره اما توی یه بخشش پیشگویی واقعه کربلا هست توی اونجا میگه: _"خداوند در کنار فرات ذبحی دارد سری از پشت سر بریده خواهد شد و استخوان های سینه زیر سم اسبان شکسته خواهد شد ناموس بهترین خلق خدا را ببینی که از خیمه های رنگارنگ بیرون میکشند و مقابل دیدگان حرامزادگان قرار میدهند" هر دو متعجب به رضوان خیره شده بودند و پلک نمیزدند رضوان مطمئن گفت: این کتاب همین الانم موجوده! چشم باز کردم و نگاهی به ساعت مچی کنار بالشم انداختم چهار و ده دقیقه بار چهارمی بود که از خواب میپریدم خسته از هرچه استراحت و انتظار هم دلتنگ خانه و خانواده بودم و هم مضطرب از رویارویی دوباره و هم ترس از شنیدن خبری که مدتها بود منتظرش بودم و ناگذیر بود و هم ناراحت ترک این حرم و جدایی دوباره هنوز نرفته دلتنگش شده بودم مطمئن نبودم به همین زودی بتونم زیارتش کنم پهلو به پهلو که شدم با کتایون چشم تو چشم شدیم ابروهام بلند شد و لب زدم: بیداری؟! فوری سر تکون داد: خوابم نمیبره توی رختخوابش نشست: نمیشه با هم بریم بیرون؟؟ من هم نشستم: بگیر بخواب دو سه ساعت دیگه باید راه بیفتیم سرتکون داد: نمیتونم دیگه تحمل کنم این اتاق رو میخوام بریم بیرون دو تایی! نمیشه؟ _بیرون یعنی کجا؟ کلافه گفت: دستم ننداز ضحی! حرم دیگه گفتم: آخه الان؟! ما که رفته بودیم سر شب _یعنی نمیای؟! لحنش بیش از حد درمانده بود و رد کردنش ناممکن خودم هم بدم نمی اومد نماز صبح آخر رو توی حرم بخونم فکری کردم و گفتم: باشه بذار وضو بگیرم بلند شدم و وارد سرویس شدم تا وضو بگیرم وقتی برگشتم دیدم کتایون توی درگاه در مشغول تماشای وضوگرفتنمه متعجب گفتم: چیه؟ _هیچی بیا بیرون بیرون اومدم و تا کتایون از سرویس برگرده روی کاغذ یادداشتی برای رضوان نوشتم و روی در چسبوندم مسیر کوتاه هتل تا شارع العباس رو که نسبتا خلوت بود باقدمهای تند طی کردیم و وارد بین الحرمین شدیم گفتم: خب، کجا بریم؟ اشاره ای به جای دیشبمون زیر نخل کرد‌: همونجا... از میان جمعیت پراکنده ی نشسته روی سنگ های سفید بین الحرمین گذر کردیم و به جایی که کتایون اشاره کرده بود رسیدیم همین که نشستیم پرسیدم: خب بگو ببینم دردت چیه که شبگرد شدی؟ نگاهش رو ازم گرفت و به حرم داد: هیچی فقط حوصله م توی خونه سر رفته بود میدونستم فقط همین نیست ولی ترجیح دادم فعلا سکوت کنم تا خودش به حرف بیاد رو کردم به حرم و چشمهام رو بستم تا آخرین مناجات هام رو عرضه کنم و از دلتنگی جدایی، هنوز نرفته اشکهام راه باز کرد چند جمله ای که گفتم دعای همیشگیم از ذهنم عبور کرد و آهسته زیر لب گفتم: خدایا؛ بحق این حسینت که انقدر دوستش داری، و به حق همه ی شهدای کربلا: رویای صادقه ی ما رو تعبیر کن تو خودت این رویا رو به ما دادی پس تعبیرش رو دریغ نکن توی حال خودم بودم که دستی روی شونه م نشست: تموم نشد؟ از پشت پرده ی اشک نگاهش کردم: چی شده مگه؟ _کارت دارم میخوام حرف بزنیم نفس عمیقی کشیدم: چیزی نبود که! کلافه سر تکان داد: اذیت نکن _خیلی خب بذار یه سلام بدم الان حرف میزنیم روی پا بلند شدم و سلامم رو به طرفین با حالی که خودم هم چندان نمیشناختم تقدیم کردم و نشستم _خب حالا بگو ببینم چیه؟ چرا انگار دلت تو دیگ میجوشه؟! نفس عمیقی کشید: انگار نیست میجوشه... _خب چرا؟ _از اینجا بپرس بهمم ریخته _چرا با خودت لج میکنی؟! دوباره نفس عمیقی کشید: سخته خیلی سخته اینکه به چیزی که یک عمر بودی پشت کنی، اینکه خودت رو خراب کنی و از نو بسازی خیلی سخته... نگاهم رو به حرم دادم: میدونم به من داری میگی؟ من خودم تجربه ش کردم میدونم چقدر سخته خودت رو انکار کنی! ولی وقتی اینکارو کردی، تازه میفهمی زندگی یعنی چی، رشد میکنی، راه نفست باز میشه چیزای جدید میبینی اگر یقین پیدا کردی، از هیچی نترس تهش چیزای خوبی برات هست انقدر به تکبرت تکیه نکن نگو حرفم از سکه میفته، ضایع میشم حیفه بخاطر این غرور بچگانه حقیقت و محبت رو از دست بدی و جابمونی! چشمهاش رو بست و چندبار عمیق نفس کشید و دوباره و دوباره... بعد ناگهان بازشون کرد: من میخوام... میخوام... و دوباره یک نفس عمیق دیگه: میخوام ایمان بیارم میخوام مسلمان بشم چکار باید بکنم؟! چشم بهش دوختم و با لبخند غرق تماشاش شدم انگار فقط همین یک قدم رو کم داشت و این وقت صبح من رو آورده بود اینجا تا هلش بدم چرخید به طرفم با لبخند پر از حرارتی گفت: چیه چرا جواب نمیدی! آدم ندیدی؟! بی توجه به سوالش غرق افکار خودم گفتم: من تابحال سه بار این صحنه رو دیدم _کدوم صحنه؟!