حرم
* 💞﷽💞 #بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_نهم بارون شدت گرفت.جوراب
* 💞﷽💞
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_دهم
توی اون شلوغی هم خنده ام گرفته بود هم گریه ام.همه جارو گشتیم پیداش نکردیم .
کفش های هممون گم شده بود.کجا؟دم در ورودی حرم امام علی.خنده دار بود واقعا.
سه تا دختر داشتن لابه لای اون همه زائر دنبال کفش هاشون می گشتن.
همون موقع نرگس یک چیزی گفت که دیگه نتونستم جلوی خنده ام رو بگیرم.
-وای خدا.ببین چه وضعی شد ها.ولی خودمونیم.خوش به حال سهراب.که شعر کفش هایم کوی او را همه بی اختیار در حرم امیر المومنین زمزمه می کنند.
همین حرف باعث شد من و زینب پقی بزنیم زیر خنده.همه آدم های اطرافمون برگشتن طرف ما.
ماهم سعی کردیم جمع و جور کنیم یکم خودمون رو.
—کاری نمی تونیم بکنیم بچه ها باید همین جوری برگردیم.حسینه همین نزدیکه.مجبوریم بریم.
هردو نفر با نظر من موافقت کردند و راه افتادیم.
راه افتادن همانا و آخ و اوخ ها همانا.
از همین تریبون باید خدمت مسئولین عراق عرض کنم که آسفالت کوچه هاشون رو بدون میخ و سقلمه و پونز و همه وسایل جعبه ابزار،درست کنن که پای کفش گم شده ها این جوری داغون نشه.بگذریم که بالاخره بعد از کلی آبرو ریزی رسیدیم حسینه.با خنده وارد حسینه که شدم اولین چیزی که توجه ام رو به خودش جلب کرد گلی و یکی از بچه ها بود.
صداشون رفته بود بالا.با نرگس و زینب رفتیم سمتشون.
گلی داشت داد می زد و می گفت:
-تو چی فکر کردی؟هان؟من امام زمان رو نمیشناسم؟حتما شما ها میشناسید که انقدر ادعاتون میشه.
این حرف رو که گلی زد رفتم طرف دختری که بهش تذکر داده بود و کشیدمش کنار.
-بسه.بسه.من باهاش صحبت می کنم شما برو.
کم کم دور و بر خلوت شد و من موندم و گلی و زینب و نرگس.
نه من حال خوبی داشتم نه گلی.شونه هاش رو گرفتم و نشوندمش.موهاش همه بیرون ریخته بود و وضع درستی نداشت.زینب و نرگس هم همراه ما نشستن.
-کجا داشتی میرفتی؟
—به تو ربطی نداره.
-گلی کجا میرفتی.
بعد از مکثی آروم گفت:
-حرم.
—اینجوری؟؟؟
-وا مگه چشه؟
-پس بزار بهت بگم.حرم کی می خواستی بری؟حرم علی؟حرم امیرالمومنین؟اینجوری؟با این موهای بیرون ریخته؟با این صورت آرایش کرده؟کجا داری میری گلی؟
داری میری حرم همون که خانوم هجده سالش پشت در سوخت اما چادرش از سرش نیوفتاد؟آره؟
میری زیارت همسر کسی که زنش رو گذاشت توی تابوت تا بدنش معلوم نشه؟
می دونی بدنی براش نمونده بود دیگه؟می دونستی جای سالم توی بدنش نداشت دیگه؟این ها رو می دونستی؟می دونستی محسن نداشت؟
هق هق گریه می کردم و بلند بلند حرف میزدم.زینب و نرگس هم چادر هاشون رو کشیده بودن روی صورتشون و گریه می کردم.نمی خواستم براش روضه بخونم.
اما نشد...
بلی می دونست چه بلایی سر مادر اومد... سر پدر....
شهادت مادرم افسانه نبود.تا لحظه آخر زندگیم هم تا جون دارم میگم...
گلی حال بهتر از ما نداشت.باید می گفتم.آره مادرم مظلوم بود.
-گلی داری میری زیارت بابای کسی که دیگه پیر شده بود اما عاشورا گفت یزید ای وای به تو که گردی صورت منو دیدن.آره بابای زینب.می دونی یا نه؟
ببین پاشو برو.بلند شو.
و در همین حال بازوش رو گرفتم و بلندش کردم.با دستم در حسینه رو بهش نشون دادم و گفتم:
-می تونی بری.ولی بدون حضرت زهرا از نابینا هم رو می گرفت.همون حضرت زهرایی که تا ناکجا آباد پشت مولاش ایستاد.تا کجا؟تا همون جایی که محسنش رو از دست داد.به خاطر علی.حالا تو از چی می گذری به خاطر علی؟حالا برو ببینم روت میشه اینجوری بری پیش مولا یا نه؟
چی بنویسم؟
چشم هات رو فدا کردی؟فدای سر مادر برادر.
برای دفاع از ناموست؟
پس هیچی بهتر که نیستی و نمی بینی.
چی رو؟
هیچی هیچی
🌸 پايان قسمت دهم
#از_نجف_تا_کربلا 🌸
امیدوارم لذت برده باشید🌷
کپی بدون اجازه و ذکر نام نویسنده مجاز نیست.
* 💞﷽💞
#بسم_رب_الحسین
رمان: #از_نجف_تا_کربلا
نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_يازدهم
#بخش_اول
راه افتادیم.از نجف دل کندن سخت بود...
ولی خب.باید می رفتیم سمت ارباب...
تقریبا اول های راه هستیم.راه خیلی شلوغه.میشه گفت ترافیک آدمه.جلوی روت آسمون رو نمی تونی ببینی.آسمون که نیست پر از پرچمه.پر از پرچم لبیک.هرکس نگاه کنه باورش نمیشه هزار و چهارصد سال پیش حسین فقط هفتاد و دو نفر یار داشت و الان این سیل جمعیت دارن خودشون رو به خاک و خون می کشیدن برای کی؟برای خود حسین.
عمه زینب این جمعیت رو ببینه....
سه نفری با هم بودیم.من و نرگس و زینب.روی دوش هامون چفیه های یه رنگ و روی سرم سربند یازهرا.عین گروه سرود شده بودیم😁
هممون ذوق کرده بودیم نمی دونستیم چی کار کنیم جوری که اول های راه سر هر موکب می ایستادیم و هرچی خوراکی داشت می خوردیم.هنوز به تیر برق صد نرسیدیم از شکم پر نمی تونستیم راه بریم.
-رضوان سادات جان عزیز دلم.کسی شما رو زور نکرده که همه چایی های موکب هارو بخوری ها؟من برای خودت میگم خواهر.اینجا دسشوویی ایناش زیاد تمیز نیستا.تو هم که وسواسی...
اینجا بود که یاد این شعر افتادم توی دلم خندیدم:
من ترک چایی کرده بودم سالیانی
موکب به موکب اربعین چایی خورم کرد
—شما خودت از اول راه فلافل هارو درو کردی تا اینجا زینب بانو.بزار برای بقیه هم بمونه.
خلاصه اول راه همه جوگیر بودیم.نمی دونستم گلی کجای راهه.می خواستم پیداش کنم و یک قسمتی از راه رو با اون باشم.باید پیداش می کردم.
_وای بچه ها من دارم می پزم..
نرگس درحال که خودش رو باد می زنه می گه:
_وای وای.دیشب تو سرما دندونامون تیلیک تیلیک می کردا.الان احساس می کنم مغزم به صورت مایع از گوشام بریزه بیرون...
همه از این حرف نرگس خندیدیم.عجب راهی بود...
باهمه سختی هاش حاضر نیستی جاتو با بهشت عوض کنیم.
زینب که مخ گروه بود مثلا چفیه هممون رو گرفت و برد زیر شیر آب.خوب که خیس شد اورد انداخت رو سرمون.
آخی چقدر خوب شد.
راستی..عمه زینب شما چفیه داشتی؟
اصلا آب...
🌸 پايان قسمت يازدهم بخش اول
#از_نجف_تا_کربلا 🌸
امیدوارم لذت برده باشید🌷
کپی بدون اجازه و ذکر نام نویسنده مجاز نیست.
4_5904355352140320443.mp3
2.71M
#فایل_صوتی توضیحات روغن شحم گاوی
روغن شحم گاوی چیست و چگونه درست میشه؟
چرا باید این روغن در سبک زندگی ما باشه؟
برای چه بیماریهایی مفید است؟
و نحوه تاثیرگذاری این روغن در تقویت سیستم ایمنی بدن و زیبایی پوست و تناسب اندام.
حتما این فایل رو گوش بدید و برای دیگران ارسال کنید
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
◻️▫️موضوع #درباره_عايشه سلقلقیه • قسمت — پنجاه - ششم✔️
#عایشه_سلقلقیه_توبه_نکرده_است
📣آیا عایشه سلقلقیه توبه کرد؟
#جلوگیری_از_دفن_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
▪️حضرت سیدالشهدا حسین بن علی عليه السلام هم طبق وصیت، جنازهٔ شریف برادر را به کنار قبر حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه واله برده و در آنجا اندکی توقف نمودند.
👈عایشهٔ سلقلقیهجنایتکار به حالت مبارزه بر استری زین کرده سوار شد و به آنجا آمده و با گستاخی تمام گفت: 👈فرزند خود را از خانهٔ من دور سازید! او حق دفن در این جایگاه را ندارد و نباید حجاب پیامبر دریده گردد!»
▪️ حضرت سیدالشهدا حسین بن علی عليه السلام فرمودند: «از روز نخست تو و پدرت [ابوبکر زندیق ] بودید که از نزدیک حجاب حضرت پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه واله را در یدید!
و تو به خانهٔ حضرت پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه واله کسی را بردی [ مقصود ابوبکر زندیق است] در حالی که حضرت پیامبر خدا صلی الله علیه واله دوست نداشت نزدیک اوباشد
و خدا از این جسارت از تو بازخواست خواهد نمود!" (٣)
👈سپس «محمد حنفیه» رشته سخن را بدست گرفت و گفت:
👈«ای عایشه ! یک روز بر استر می نشینی و یک روز در جنگ جمل] بر شتر
می نشینی! تو به علت دشمنی که با بنی هاشم داری، نه مالک نفس خود هستی و نه در زمین قرار میگیری !.(۴)
📚٣. الکافی شیخ کلینی، ج ۱، ص ۳۰۰؛
بحارالانوارج ۱۷، ص ۳۱؛
وسائل الشیعه، ج ۱۹،ص ۲۵۰ پاورقی؛
الانوار البهیة شیخ عباس قمی، ص ۹۲؛
تفسیر نورالنقلین، ج۴، ص ۲۹۶؛
مدینة المعاجز، ج٢، ص ۳۴۱؛
جامع احادیث الشیعه سید بروجردی، ج ۳، ص ۳۹۸.
۴.الکافی شیخ کلینی، ج ۱، ص ۳۰۳؛
بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۴۳؛
اعلام الوری شیخ طبرسی، ج١ ص۴١۵
جواهر التاریخ الکورانی، ج ٣ص٢۴٣
مواقف الشيعة احمدی میانجی، ج ۱، ص ص٣٧۵
◽️#درس_های_کافی
قسمت 🔖 نود-دهَم✔️
دوران غیبت قسمت سوم✔️
💭(خیلی زیبا و پر نکته)
♦♦➖➖➖➖♦♦
👥عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ👥 قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ :
إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ يُوسُفَ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُهُ حَيَاتَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ قَالَ فَقَالَ لِي وَ مَا يُنْكَرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَشْبَاهُ الْخَنَازِيرِ- إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ علیه السلام كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ- فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ أَنَا يُوسُفُ وَ هذا أَخِي فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ الْمَلْعُونَةُ أَنْ يَفْعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِحُجَّتِهِ فِي وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ كَمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ إِنَّ يُوسُفَ ع كَانَ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ أَنْ يُعْلِمَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ ع وَ وُلْدُهُ عِنْدَ الْبِشَارَةِ تِسْعَةَ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ الْأُمَّةُ أَنْ يَفْعَلَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ كَمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَمْشِيَ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ لَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ قَالُوا- أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قالَ أَنَا يُوسُفُ.
•———••———••———••———••———•
🔲 سدير صيرفى گويد: شنيدم حضرت امام جعفرالصادق عليه السلام مي فرمود: همانا صاحب الامر عليه السلام شباهتهایى به جناب يوسف عليه السلام دارد، به حضرت عرض كردم: گويا امر زندگى يا امر غيبت آن حضرت را ياد مي كنيد، فرمود:
خوك وشان اين امت چه چيز را انكار ميكنند؟! همانا برادران يوسف نوادگان و فرزندان پيغمبران بودند و با او (در مصر) تجارت و معامله كردند و سخن گفتند. به علاوه ايشان برادر او و او برادر ايشان بود، با وجود اين همه او را نشناختند تا آنكه خودش گفت: «من يوسفم و اين برادر من است» پس چرا لعنت شدگان اين امت انكار مي كنند كه خداى عز و جل در يك زمانى با حجت خود همان كند كه با يوسف كرد. (يعنى او را تا مدتى غايب كند كه چون او را ببينند نشناسند).
همانا يوسف سلطان (مشهور و مقتدر) مصر بود و فاصله ميان او و پدرش 18 روز راه بود، اگر ميخواست پدرش را بياگاهاند ميتوانست، ولى يعقوب و فرزندانش پس از دريافت مژده يوسف، فاصله ميان ده خود و شهر مصر را در مدت نه روز پيمودند. پس اين امت چرا انكار ميكنند كه خداى- جل و عز- با حجت خود همان كند كه با يوسف كرد، بطورى كه او در بازارهاى ايشان راه رود و پا روى فرش آنها گذارد (با وجود اين او را نشناسند) تا خدا در باره او اجازه دهد، چنان كه به يوسف اجازه فرمود و آنها گفتند همين تو خود يوسف هستى؟!! گفت: من يوسفم.
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص: ۳۳۷
✴️ پنجشنبه 👈22 دی /جدی 1401
👈19 جمادی الثانی 1444 👈12 ژانویه 2023
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی.
💍 ازدواج حضرت عبدالله با آمنه علیهما السلام و حمل آمنه به رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب جمعه.
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️ روز خوش یُمن و خوبی برای امور زیر است:
✅خواستگاری عقد و ازدواج.
✅خرید وسیله سواری.
✅نقل و انتقال و جابجایی.
✅مسافرت.
✅دیدار بزرگان.
✅و استخدام کردن افراد خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 زایمان خوب و نوزادش روزی دار و صالح خواهد شد.
🚘 مسافرت :خوب و مفید است.
💑مباشرت امروز :
مباشرت هنگام زوال مستحب و فرزند حاصل از آن عاقل و سیاستمدار و بزرگوار و هیچگونه انحرافی در وی نخواهد بود...ان شاءالله.
💑 مباشرت امشب:
امشب (شبِ جمعه )،فرزند پس از فضیلت نماز عشاء ، از ابدال و یاران امام عصر علیه السلام گردد.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید خانه و ملک.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️ارسال جنس به مشتری.
✳️تجارت و داد و ستد.
✳️خرید باغ و زمین زراعی.
✳️نو بریدن و پوشیدن.
✳️کتابت ادعیه و نماز و استفاده از حرزها.
✳️و قباله و قولنامه نوشتن خوب است.
📛ولی آغاز درمان و معالجات.
📛و امور زرگری خوب نیست.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث توانگری می شود.
💉حجامت فصد خون دادن.
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث رفع درد بدن سلامتی می شود.
🙄 تعبیر خواب.
خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 20 سوره مبارکه "طه" است.
فالقاها فاذا هی حیه تسعی...
و مفهوم آن این است که دلیلی قوی در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد. ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد.
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
هدایت شده از حرم
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از سلامتکده مشکات | ارگانیک
🎀ضمن تبریک ولادت با سعادت
حضرت زهـرا سلام الله علیها
و روز مــــــــــــــــــــادر و زن،
جشنواره تخفیفی سلامتکده مشکات قم برگزار میگردد.🎀
💢شروع جشنواره از ۲۱ دی ماه لغایت ۲۳ دی ماه ساعت ۱۲ شب می باشد.💢
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
✅️لیست محصولاتی که شامل جشنواره روز زن می گردند متعاقبا اعلام می شود⚘️
🆔️@meshkatqom
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
◻️▫️موضوع #اصل_برائت • قسمت — هفتاد یکم ✅
💌 گزیده ای از روایات تبری ▫️#ظلمت_تاریخ
☀️حضرت امام جعفر الصادق علیه السلام فرمودند :
مقصود از آیه شریفه :
« وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْر ِ» ¹
«و به شب آن گاه که در حال گذر است »
دولت حبتر ² است که تا زمان قیام حضرت حجت بن الحسن العسکری اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ادامه دارد .
▫️ابن کوا از حضرت امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام در مورد آیاتی از قرآن سوال نمود ، هنگامی که از آیه :
«وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» ³
« و سوگند به شب آن گاه که پشت مى کند و مى رود . »
پرسید ،حضرت امیرالمومنین علی ابی طالب علیه السلام فرمودند :
یعنی ظلمت شب ،
این مثل را خداوند برای کسی زده که ادعا کند ولایت به او اختصاص دارد و از اولی الامر( واقعی ) روی گرداند .
📖 ¹ - الفجر «4»
² - ( حبتر یعنی روباه )
تاویل الایات 766 ، بحار 78/24 ، تفسیر برهان 650/5 .
³ - التکویر« 17»
تاویل الایات 744،بحار 77/24.